خبرگزاری مهر، گروه استانها- سمیه اسماعیل زاده: پرچمهای سرخ و سیاه یا حسین (ع) و یا زینب (س) بر آسمان شهرِ زیراب شعله میکشند، دوباره از شامِ بلا شهید آوردند و عطر و رنگ عید در خونِ سرخ شهادت، رنگ باخته و مردم شهر تکاپوی عید را رها کرده و در میدان شهر به انتظار نشستهاند.
انتظار به ساعتی کشیده است اما نه تنها از خیل جمعیت کاسته نشده بلکه لحظه به لحظه بیشتر میشود. عدهای صورتشان خیس و چشمانشان از گریه سرخ است و برخی درباره شهید میپرسند؛ شهید مدافع حرم مجتبی برسنجی. پاسداری که در آستانه روز پاسدار شهید شده است.
اول ماه شعبان شهید شد و دوم ماه شعبان بود که خبر شهادتش در المیادین سوریه در مبارزه با داعش در شهر پیچید و این دو روز، در و دیوار و صفحات مجازی شهر پر از عکسهای اوست؛ گاهی در کسوت نجاتگران هلال احمر که آنجا جهادش نجات جان مردم وطن بود و حتی در نامهای از دریافت حق الزحمهاش گذشت تا همان پول دوباره صرف نجاتِ مردم و امور خیریه شود.
گاهی در لباس تعزیه محرم و نوحهخوانی و این یک سال، از همان زمان که کرونا آمد، در صف اول مبارزه با کرونا قرار گرفت و فرمانده قرارگاه جهادی شهید سلیمانی سوادکوه شد؛ سال گذشته همین روزها بود که شهید برسنجی، پر از تکاپو در پی تهیه ماسک و محلول ضدعفونیکننده بود و حالا امسال، بر فراز دستان پر نیازِ مردم رهسپار آسمان شده است.
حال و هوای امروزش شبیه حال و هوای تاسوعای پنج سال پیش است، همان زمانی که خبر شهادت فرزندش را برایش آوردهاند
در میان جمعیت، پدر اولین شهید مدافع حرم سوادکوه، سید روحاله عمادی منتظر ایستاده است، حال و هوای امروزش شبیه حال و هوای تاسوعای پنج سال پیش است، همان زمانی که خبر شهادت فرزندش را برایش آوردهاند، از آن شب محرم در حسینیه و نگاه و سکوت جمع که انگار حرفی بود در آن بود اما کسی با او بازگو نمیکرد، میگوید: "انگار شهادت شهید دوباره برایمان نو شده است"؛ آن شب کسی به او حرفی نگفته بود ولی از زود تمام شدن مراسم و نگاههای مردم احساس کرد که باید خبری شده باشد، از حسینیه که بیرون آمد، کسی اشکریزان او را بغل کرد و متوجه ماجرا شد "به خانه رفتم و کم کم مردم جمع شدند، درست مثل این روزها که پس از خبر شهادت شهید مجتبی، همه مردم در خانه این شهید جمع شدهاند." از قول یکی از نوههایش که خبر شهادت شهید برسنجی را شنیده است، میگوید: احساس میکنم که دوباره داییام شهید شده است.
صدای آژیر و هیاهو از دور به گوش میرسد و جمعیت به سمت دیگر خیابان گسیل و خیابان از مردم پر میشود، دود اسپند به مشام میرسد. ماشین حامل پیکر شهید نزدیک میدان شده است اما همرزمان و دوستان پاسدارش چنان تابوت را در آغوش گرفتهاند که جز طاق گل و لباسهای سبز چیزی پیدا نیست. جمعیت با شتاب پیش میآیند و به ماشین دست میکشند و آن را دوره میکنند و از سرعت ماشین کاسته میشود و همگام با گامهای مردم پیش میرود. مردم از میدان تا صحن امامزاده عبدالحق زیراب، عزاداری و سینهزنی میکنند برای استقبال و وداعی باشکوه از دومین شهید مدافع حرم سوادکوه.
پیکر شهید زیر طاق گل، وارد صحن و حیاط امامزاده عبدالحق میشود، صدای سنج و طبل، نوای نوحه، فریاد لبیک یا حسین (ع) همه در هم میپیچد و دلها بیقرار و بیتاب و اشکها بیخودانه از چهرهها سرازیر میشود؛ جمعیت حاضر در صحن امامزاده به پا میخیزند و سوی تابوت هروله میکنند.
ماشین حامل پیکر شهید آرام از خیل جمعیت میگذرد و دستهای بیشمار که برای تبرک دراز شده است و گلهای طاق گل، یکی پس از دیگری چیده میشود و در دستان مشتاقی جای میگیرد تا جایی که دیگر گلی به طاق گل نمانده است. با فریاد یا حسین جمعیت، تابوت بر روی دستها از زیر طاق گل بر فراز آسمان میرود، عدهای دست بر تابوت میکشند و عدهای که تازه توانستند نزدیک ماشین حامل پیکر شوند، ماشین را دوره میکنند، اشک میریزند و تبرکی از آن میجویند.
جاذبه شهید ما را به اینجا کشانده است
آخرین گل سپید مانده بر طاق گل شهید را میچیند، به جایی که دقایقی قبل تابوت شهید قرار داشت مسح میکند تا به خاک تابوت شهید متبرک شود؛ پیش میروم و دلیل این کارش را میپرسم و میگوید: برای احساسم کلمهای ندارم، اما جاذبه شهید آدم را به اینجا کشانده و این گل را چیدهام تا در سجادهام بگذارم و نمازم با یادِ شهادت همراه باشد.
در آن سوی صحن، در جایگاه آماده شده برای تابوت، غوغایی میشود، خانواده اش تابوت را در آغوش میکشند. سرهنگ سید موسی حسین نژاد، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج شهرستان سوادکوه در کنار جایگاه ایستاده است. وی با بیان اینکه امروز شهرستان سوادکوه تمام قد به احترام این شهید ایستاد، این حرکت و موج احساسات مردم را حامل پیامی دانست و گفت: این حرکت، این پیام را به دنیا مخابره کرد که امروز این مردم با همه هجمه، توطئه و نیرنگ دنیای غرب، در مقابل دنیای سراسر مسلح استکبار ایستاده است.
اکنون کسی در شهر نیست که نام او را نشنیده باشد اما تا پیش از شهادتش گمنام بود؛ چنانچه سردار وجیهاله مرادی از فرماندهان جبهه مقاومت با بیان اینکه شهید مجتبی برسنجی این راه را آگاهانه انتخاب و مظلومانه زندگی کرد و عاشقانه شربت شهادت را نوشید، میگوید: من بهعنوان یک سرباز و همکار این پهلوان گمنام در جبهههای مختلف و رزم خطر عرض میکنم که ایشان یکی از سربازان گمنام این جمعیت و دلاوری شجاع و بیباک اما بیادعا بوده است.
این فرمانده جبهه مقاومت از ویژگیهای این شهید مدافع حرم و دیگر شهدا را ولایتپذیری، شجاعت، اخلاص و انتظار حقیقی برمیشمارد و با اشاره به شور انقلابی جمعیت میگوید: باید این شور انقلابی مقدس را به شعور واقعی تبدیل کنیم تا از انقلاب و نظاممان دفاع کنیم تا شرمنده شهدا و امام عصر نباشیم.
سردار مرادی طبق قولی که پیشتر به او داده، در مراسم شهادتش شرکت کرده است و در سخنانش او را فرمانده محور مقاومت به واسطه جایگاه شهادتش و سرباز ولایت بر میشمارد و خطاب به او میگوید: آقا مجتبی! من کنار پیکرت آمدهام و به قولم وفا کردم اما تو نیز در این روز منتسب به ابا عبدالله دست ما را بگیر و ما را در این دنیای وانفسا رها نکن و فردا که با امام حسین (ع) دیدار میکنی از او بخواه که پایان عمر ما نیز به شهادت ختم شود و سلام ما را به آن فرمانده دلاور، حاج قاسم سلیمانی برسان که این روزها همه ما همرزمانش بسیار دلتنگ اوییم.
شهید مصطفی برسنجی خود نیز آرزوی شهادت داشت و روز خوبش را روز شهادتش میدانست و در آخرین ساعات قبل از شهادتش میگوید: بسیار دوست دارم که شهید شوم، اما شهید شدن این نیست که بخواهم بروم تیر بخورم بلکه آرمان و هدف ما شهادت است.
پیکر مطهر شهید مصطفی برسنجی روز گذشته به میهن وارد شد و مورد استقبال همشهریانش قرار گرفت و امروز با بدرقه مردم شهید پرور مازندران در آرامگاه ابدی، ارام میگیرد.
نظر شما