به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که محمد سعید عبداللهی دانش آموخته حوزه و کارشناسی ارشد فلسفه دین دانشگاه تهران با عنوان سه میراث دارِ ویتگنشتاین درباره کارهای سه شاگرد مهم ویتگنشتاین نوشته است:
«تصمیم و تمایل دارم که آقای ریس، خانم آنسکوم و پروفسور فون رایت، هرچه از نوشتههای مرا که صلاح دیدند، منتشر کنند....» (وصیت نامه ویتگنشتاین)
ویتگنشتاین در زمان حیاتش تنها یک اثر یعنی رساله منطقی – فلسفی را به چاپ رساند. او حق چاپِ تمامی آثارش را به سه نفر از شاگردانش واگذار نمود. الیزابت آنسکوم، جرج هنریک فون رایت و راش ریس سه فیلسوفی بودند که اعتماد ویتگنشتاین را برای واگذاری میراث علمی خود به دست آوردند. هر کدام از این سه فیلسوف که وصی آثار او به شمار میآمدند با یک جنبه علمیِ ویتگنشتاین همراه شدند. آنسکوم به فلسفه ذهن ویتگنشتاین متأخر پرداخت، علاقهی جرج هنریک فون رایت هم ویتگنشتاینِ منطق دانِ رساله بود و از این سه، کسی که در باب فلسفهی دین ویتگنشتاین و نوشتههای او در زمینه ایمان تلاش بیشتری کرد، راش ریس بود.
الیزابت آنسکوم فیلسوفی تحلیلی است که بیشتر نوشتههایش در مورد فلسفه ذهن و زبان است. به باور بسیاری، او برجستهترین فیلسوف انگلیسی زبان سده بیستم است.آنسکوم که در دانشگاه آکسفورد درس خوانده و به مقام استادی رسیده بود با آمدن ویتگنشتاین به کمبریج، به آنجا رفت، شاگرد ویتگنشتاین شد و برخی نوشتههای ویتگنشتاین را به زبان انگلیسی برگردانند و در شناساندن او به جهان انگلیسی زبان نقشی فراوان داشت. آنسکوم به آثار ویتگنشتاین متاخر درباره فلسفه ذهن پرداخت و در همین زمینه کتاب قصد( intention ) را نوشت که بحثهای گوناگونی در میان فیلسوفان در باب عقلانیت علمی و نظریه کنش به راه انداخت .انسکوم همچنین کتاب مقدمهای بر تراکتاتوس ویتگنشتاین را نوشت. اگرچه کتاب آنسکوم مقدمهای بر تراکتاتوس است، اما دست کمی از خود تراکتاتوس ندارد، چرا که الیزابت آنسکوم یکی از بهترین و مهمترین شارحان و شاگردان برجسته ویتگنشتاین است که همواره نام او را در کنار فیلسوفانی مثل گئورگ فونرایت و نرمان مالکلم میآورند.آنسکوم همچنین با نوشتن مقاله مهم و محوریِ «فلسفه اخلاق جدید» توانایی تجزیه و تحلیل و قدرت قلم خود را در زمینه فلسفه اخلاق نیز به رخ کشید.
فون رایت فیلسوفی فنلاندی نه تنها شاگرد و دانشجوی ویتگنشتاین که از دوستان صمیمی ِاو نیز به شمار میآمد تا جایی که در بسیاری از موارد، نکاتی شخصی از حالات و درونیات ویتگنشتاین عنوان میکند. برای نمونه در یادنامه ی ویتگنشتاین مینویسد: «ویتگنشتاین باور داشت که حتی کسانی که طرفدارش شده اند، روی هم رفته در فهم ایدههایش دچار بدفهمی و کج تابی شده اند. او شک داشت در آینده فهم بهتری از سخنانش ایجاد شود. یک بار گفت که احساس می کرده برای کسانی می نوشته که به نحوی متفاوت با مردمان امروزی فکرمی کنند.» فون رایت جانشین ویتگنشتاین در کمبریج شد. ویتگنشتاین خود نیز در سال ۱۹۳۹ جایگزین جی. ای.مور شده بود، اما داستان چه بود که ویتگنشتاین بعد از گذشت هشت سال خودش را بازنشسته کرد؟ او در نامهای که سال ۱۹۴۷ به فون رایت مینویسد، دلیل کار خود را بازگو میکند. ویتگنشتاین در این نامه میگوید به چند دلیل از جایگاهش در کمبریج استعفا میدهد که مهمترین آنها به پایان رساندن کتابش بوده است و همچنین اعتقاد داشت که کار تدریس او را از تفکر فلسفی باز میدارد.
فون رایت کتابهایی در زمینه استقرا، احتمال و منطق موجهات نگاشت که زمینهی شهرت او را فراهم اورد. از فیلسوفان معاصر، آنتونی کنی اهمیت بسیاری برای شخصیت علمیِ فون رایت قائل است و جلد چهارم تاریخ فلسفهی خود را نیز به او تقدیم کرده است. آنتونی کنی همچنین در مقدمهی کتاب مهم خود یعنی «ویتگنشتاین»، از گپ و گفت هایی میگوید که در باب ویتگنشتاین با فون وریکت داشته است و اینکه با توجه به این گفت و گو ها، اگر دوباره قصد نوشتن کتابی در باب ویتگنشتاین را داشت به گونهای متفاوت مینوشت.
راش ریس، یکی دیگر از سه میراث دار ویتگنشتاین بود که تسلط بسیاری بر آثار ویتگنشتاین داشت تا جایی که هاوارد مأنوس در مقدمه کتاب خود درآمدی بر رسالهی ویتگنشتاین مینویسد: «نمیتوانم دینی را که به راش ریس دارم فراموش کنم. او برای اولین بار رساله را به من درس داد و به نظر من هنوز هم برداشت او از رساله، در اساس مطلب، درست ترین تعبیری است که در دسترس ماست.»
ریس کسی بود که ویتگنشتاین در سال ۱۹۳۹ از وی درخواست کرد تا کتابش یعنی رساله را به انگلیسی برگرداند و در باب ترجمه برخی از اصطلاحات فلسفی او مانند «صورت زندگی» با ریس گفت و شنود بسیار داشته است. همچنین ویتگنشتاین آن اندازه با ریس صمیمی بود تا در سال ۱۹۴۵، سعی در منصرف کردن ریس از پیوستن به حزب کمونیست داشته باشد: «از آنجاکه در فلسفه باید آمادگی این را داشته باشی که مدام جهت حرکتت را عوض کنی.... باید آمادگی این را داشته باشی که از مفاهیم مهم و محوری که قبولشان داری بتوانی دست بکشی...... و اگر داری به عنوان فیلسوف فکر میکینی نمیتوانی مفاهیم کمونیسم را تافته ای جدا بافته بشمری» با توجه به مطالبی که پیش تر آمد روشن است که چرا ویتگنشتاین این سه شخص را به عنوان وصی علمی خود انتخاب کرده است.
باری اگرچه ویتگنشتاین تنها یک اثر منتشر شده از خود را دید، اما سه فیلسوف توانمند را به عنوان میراث دار خود برگزید و همین باعث شد تا مجموعهای گرانسنگ از نوشتههای او امروز در دستِ اهل علم به یادگار بماند.
نظر شما