به گزارش خبر نگار ادبي " مهر" در اين نشست كه با حضور استادان دانشگاه و علاقه مندان به علم و ادبيات برگزار شد، دكتر " نصرت الله عليمي" با اشاره به نقش و تاثير علم در ادبيات و هنر گفت : اين تاثير مي تواند هم در قالب و شكل مطرح باشد هم مي تواند از نظر محتوا و ماهيت .
وي اظهار كرد: من به علم و ادبيات به عنوان دو دستگاه يا دو سيستم فكري نگاه مي كنم كه حداقل داراي يك عنصر مشترك زبان هستند . اما وقتي يك واژه يا گزاره از دستگاه علم به دستگاه ادبيات نقل مكان پيدا مي كند به قدري تغيير معنا مي دهد كه جز به ظاهرهيچ شباهتي بين مفاهيم اين دو واژه در اين دو حوزه وجود ندارد .
به عنوان مثال واژه «مقاومت » در علوم مختلف معاني مختلفي دارد. براي مثال در علم شيمي« مقاومت» به مدت زمان اشاره مي شود،اما درعلوم ديگر مقاومت مفهوم خاص خودش را دارد.
وي تصريح كرد : مفاهيم و واژه ها در دوره هاي زماني د ست خوش تغييرات بنيادي مي شوند ، مانيز در طول زمان هم متوجه اين تغييرات هستيم . باز براي مثال مي توان به واژه« مقاومت » اشاره كرد كه در دوره هاي مختلف داراي مفاهيم مختلفي است.ادبيات در مقابل علم كوشش مي كند كه واژه ها را به همان معنايي كه در قديم به كارمي رفتند به كارببرد، بنابراين تغييرات مفاهيم درعلم وادبيات هماهنگ نيست.
وي گفت: پيش رفتهاي علمي به مفاهيم تازه نيازدارد، پس علم نمي تواند مفاهيم قديم را به كار ببرد . يكي از دلايل مسئله مذكور اين است كه، سرعت خلق مفاهيم تازه درعلم معادل سرعت خلق واژه ها نيست ، بنابراين درعلم مفاهيم جديد رابرواژه هاي قديم سوارمي كنند، به همين دليل هرعلمي داراي يك فرهنگ لغات خاص خود است.
عليمي ا فزود : يكي از ماموريتهاي علم، معني كردن جهان است. اما وقتي دستگاه زبان علم براي تغييرات در "مفاهيم واژه" اين همه دست خوش تحول و دگر گوني مي شود آن وقت معناي حاصل از كوششهاي علمي به صورت غير قابل فهم به جامعه عرضه مي شود .
وي گفت: اما در مقابل ادبيات اين خدمت را به علم و علاقه مندان به فهم جهان مي كند كه بين مفاهيم متفاوت سوار شده بر يك واژه ، يك فصل مشترك پيدا مي كند و واژه را به معنايي بر مي گرداند كه تا حدود زيادي در تمام حوزه هاي علمي كار برد داشته باشد. مانند اينكه بگوييم :« مقاومت يعني پايداري دربرابرتغيير» كه اين مفهوم تقريبا" در تمام علوم كار برد دارد.
اين محقق در ادامه با اشاره به اين مطلب كه دو واژه علم وادبيات از زمانهاي دور تا كنون از نظر معنا و مفهوم بارهاي مختلفي را تحمل كرده اند ، گفت: مفهوم علم از قديم با دانستن و آگاهي مترادف بوده است به همين دليل از ادبيات با عنوان علوم ادبي ياد مي كردند . ارسطو گاهي در آثار خود از «علم» براي صنعت و تكنيك و از واژه «هنر» براي علوم نظري استفاده كرده است . اما افلاطون از واژه علم براي حساب و هندسه استفاده مي كند و گاهي اين كلمه را با هنر مترادف مي داند .
در قرون وسطا مفهوم علم در اروپا مبهم شد و تعارف مختلفي از آن ارايه كردند. تعريف و جايگاه علم از زمان" كانت " ( فيلسوف آلماني) تا اواسط قرن بيستم تغييرات بنيادين پيدا نكرد. اما با آغاز عصر اطلاعات و گسترش علم، تعاريف جديدي براي علم پيدا شد .
وي در ادامه به مفهوم علم در سرزمينهاي مشرق زمين، قبل از اسلام اشاره كرد و گفت: قبل از اسلام در سرزمينهايي مانند مشرق زمين نگاه انسان به جهان و طبيعت هميشه آميزه اي از تعقل و مطالعه بوده است. نگرشهاي علمي به صورت پراكنده بود و هيچ وقت به صورت علم يا دستگاه ارايه نشد. ظهوراسلام در مشرق زمين ، منجر به پيدا شدن يك دستگاه يا سيستم فكري خاصي در زمينه جهان شناسي و فلسفه طبيعي شد ، كه به سبب انطباق آن با بخش عمده اي از واقعيتهاي جهان خارج منجر به ظهور فرهنگ و تمدن اسلامي شد . در اين فرهنگ دستگاه علم به محوريت دو مفهوم بر آمده از ذات اسلام شكل مي گيرد . كه عبارتند از توحيد و وحي .
وي گفت: در واقع علم اسلامي شامل يك دستگاه منظم است، از شريعتي شروع مي شود كه ازآموزه هاي قرآني نشات مي گيرد و بعد به طريقت مي رسد كه با جنبه هاي دروني اشيا سرو كار پيدا مي كند و بعد به حقيقت مي رسد كه در دل شريعت و طريقت جاري است . در واقع شريعت مانند يك محيط دايره است كه طريقت شعاع آن و حقيت مركز آن. بنابراين علم در فرهنك اسلامي داراي يك بعد مابعدالطبيعي و فلسفي هم بوده است .
عليمي كه درنشست « تاثير علم بر ادبيات ، با تاكيد بر ادبيات فارسي » سخن مي گفت ، افزود: دراين بينش وقتي با فلسفه استدلالي مكتب يونان در آميخت نتايج حيرت انگيزي براي مسلمانان به بار آورد ، و حوزه فرهنگ و تمدن اسلامي از غناي ويژه اي برخوردار شد .اما درست در اوج اين شكوفايي وقتي عده اي از فيلسوفان مسلمان دربرابرروشهاي استدلالي كم آوردن به استدلال پشت كردند وبه كلام روي آوردند.
نقطه شكوفايي علم توسط افرادي مانند" امام محمد غزالي" به سراشيب افتاد و تا كنون از اين شكست كمر راست نكرده است .غزالي تمام فلاسفه را كافرمي شمارد .
عليمي تصريح كرد: اشتياق شاعر يا اديب براي درك جهان هستي كم ترازانسان عالم نيست، اماعالم از اينكه مي بيند دست آوردهاي او داراي كار برد عملي است خوشنود مي شود، اما انسان شاعراورا به دليل رضايت به كم ترازواقعيت مسخره مي كند.
انسان شاعر گاهي چنان از يافتن حقيقت جهان نا اميد مي شود كه وجود چيزي با نام« حقيقت جهان» را هم انكار مي كند و به انسان عالم توصيه مي كند كه دنبال آن نگردد.
اما علم شادمان از موفقيتهايي كه در راه گسترش انديشه هاي بشردرراه شناخت جهان داشته است هميشه مدعي بوده است ، آنچه را يافته ايم اگر واقعي نبوده ، اين همه سودمند واقع نمي شد. پس راهي كه رفته ايم درست است و بايد ادامه بدهيم ،اما شاعربه اين دست آورد علم همان اندازه بها نمي دهد كه عالم انتظار دارد .
نشست « تاثير علم بر ادبيات ، با تاكيد بر ادبيات فارسي » روز گذشته باسخنراني دكتر " نصرت الله عليمي" در موسسه بازشناسي اسلام و دين برگزار شد .
کد خبر 52093
نظر شما