ما در زمانهای زیست میکنیم که به عصر جهانی شدن مشهور است. این بدان معنا است که ما در جهانی زیست می کنیم که در سطوح اقتصادی، فناورانه و سیاسی به صورت روزافزونی به سوی همگرایی سوق داده می شود. دو دهة پیش را به یاد بیاوریم که بندرت میتوانستیم تصور چیزی به نام اینترنت را داشته باشیم.
در جهانی زندگی می کنیم که نظام ارتباطات جهانی بشدت متحدی در هر نقطة جهانمان به صورت همزمان حضور دارد. با این همه در سطحی عمیقتر جهانی شدن تلفیقی از دو فرایند است. همان گونه که پیتر مارکوس گفته "آنچه جهانی شدن موجود" نامیده می شود ترکیبی از " پیشرفتهای فناوری و پیشرفتهای متمرکز قدرتها و بخصوص قدرت اقتصادی " است.
بنابراین جهانی شدن به صورتی ویژه جهانی شدن سرمایهداری دستجمعی است. در واقع ما شاهد نوعی جهانی شدن از بالا هستیم. آنچه جهانی شدن نامیده میشود از این نظر نهادی در جهان است که در آن شرکتهای جهانی و دیگر عاملان اقتصادی فراملی – به طور مثال سازمان پول جهانی و بانک جهانی و سازمان اقتصاد جهانی – محصولی را در مقیاس جهانی سامان میدهند ، اشکال انرژی و فناوری را مشخص مینمایند و بر توزیع نیروی کار و کالاها نظارت دارند. این عاملان فراملی، نظارتی انحصاری بر صنعت ارتباطات جهانی دارند و قابیلت دولت – ملتهای زیادی را برای تحقق نیازها و علایق شهروندانشان نادیده میگیرند.
جای تعجب نیست که این عاملان اقتصادی فراملی، اولویتهای خاصی دارند و این اولویتها البته رفاه همة انسانها نیستند بلکه به حداکثر رساندن سود شرکتهای خود هستند. نتیجه این میشود که مسائل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی که طرفداران اخلاق جهانی می خواهند تضعیفشان کنند حادتر میگردند. همچنان که شکاف میان غنی و فقیر نه تنها در سطح روابط بین الملل که در سطح افراد بیشتر می شود. به طور مثال بر طبق گزارش سازمان ملل، هشتاد کشور درآمد سالانه کمتر از یک دهة قبل خود را تجربه می کنند. بیش از 1 میلیارد و 200 میلیون نفر در کرة خاکی ما در فقر مطلق زیست می کنند و بیش از 2 میلیارد نفر درآمدی کمتر از 2 دلار در روز دارند و تقریباً یک میلیارد نفر بیکارند. 447 نفر میلیاردر درآمدی بیش از نصف کل فقیران جهان را واجد هستند و درآمد سه ثروتمند از تولید ناخالص ملی 48 کشور کمتر توسعه یافته بیشتر است.
اغلب میگویند که هیچ بدیلی برای جهانی شدن وجود ندارد و جهانی شدن تنها حقیقت موجود است. چرا که در این منظومه هم میتوانیم همگرایی روزافزون اقتصادی و نهادهای فناورانه را شاهد باشیم و هم رشد نظامهای ارتباطاتی جهانی را تجربه کنیم. با این همه امکان این پدیده هم هست که شکافی میان سازمان اقتصادی موجود و رشد اقتصادی به وجود آید. به عبارت دیگر تصور شکلی از جهانی شدن که به مانند جهانی شدن موجود نباشد وجود دارد. در واقع جهانی شدن از بالا قبلاً از سوی جریان بینالمللی فربهی که گاهی به اشتباه جریان "ضد جهانی شدن" نامیده می شود اما تصور می کنم بهتر است "جهانی شدن از پایین" نام گیرد مورد چالش قرار گرفته است.
هدف این نوع جهانی شدن آن نیست که همگرایی جهانی را در زمینة توسعه و نظامهای ارتباطاتی از بین ببرد بلکه می خواهد نوع متفاوتی از فرهنگ جهانی را مطرح نماید. این فرهنگ البته به وسیلة نخبگان شرکتهای فراملی هدایت نمیشود و در آن نهادهای جهانی که بر حیات سیاسی و اقتصادی تسلط دارند به صورت دمکراتیک پاسخگو خواهند بود.
نظر شما