به گزارش خبرنگار مهر، شاید اولین مفهومی که به ذهن ما با شنیدن عبارت مردمسالاری دینی متبادر میشود، موضوع شرکت در انتخابات مجلس و دولت و حضور پای صندوقهای رأی باشد. سوال این است که ظرفیت مردمسالاری دینی به عنوان الگویی از حکمرانی به همین مقدار محدود میشود یا همانطور که رهبر انقلاب هم تاکید دارند مردمسالاری نوعی از مشارکت مردم است که موجب اعتماد به نفس ملی شده و کشور را در قلل پیشرفتهای سیاسی، علمی و اقتصادی قرار میدهد. با علی محمدی، پژوهشگر فلسفه و مسئول مؤسسه معنا در این باره گفتوگو کردهایم که از نظر مخاطبان میگذرد.
*اهمیت مردم سالاری دینی در جامعه ما از چه منظر است؟
مردم سالاری دینی مهمترین ایده انقلاب اسلامی برای نیل به آرمانهای خودش است چرا که در نگاه دینی، جامعهای میتواند به اوج خویش برسد که مشارکت همه مردم را در همه زمینهها فراهم کند. اگر بتوانید در جمعی با تمام ظرفیتِ مشارکت مردم، فعالیتی را شروع کنید توانستهاید با تمام ظرفیت خود حرکت کنید، به همین علت یا موفقیت یا عدم موفقیت یک جامعه یا یک مکتب منوط به احیا و میزان فعلیت بخشیدن به مسئله مردم سالاری است.
اینکه مردم سالاری شعار و ایده مشترک بین اسلام و غرب است، یک نقصان به نظر نمیرسد؟
چرا عبارت مردم سالاری دینی را به کار میبریم، چون معتقدیم که تنها ظرفیت دینداری و جریان ولایت اولیا الهی است که امکان حضور حداکثری مردم در فرآیند تعیین سرنوشت خود را فراهم میکند.آنچه به عنوان مدرنیته از سوی غرب مقابل خود میشناسیم از اتفاقات ویژه در طول تاریخ است، تمدنی که اگرچه در ساخت حقوقی و فرآیند تطور خود لحظه به لحظه جریان استضعاف و محرومیت برای عموم مردم را بیشتر میکند اما با سوءاستفاده از شعارهای فطری چنین استضعافی را رقم میزند.
در حوزه مردمسالاری دینی، جمهوری اسلامی ایران در میانه راه است و با یک رقیب مهم در حوزه دولتسازی و حاکمیتسازی مواجه است
غرب دین آسمانی را زمینی کرده و پس از آن دین زمینی را آسمانی جا زده است به عبارتی غرب فرآیند سکولاریسم و نگاه مادی و فروکاسته شده خود به دنیا را در غالب یک دین و ایدئولوژی ارائه میدهد.به همین علت وقتی به شعارهای پایه تمدن غرب نگاه میکنیم بسیاری از آنها شعارهایی بوده که در طول تاریخ، جریان انبیا از آنها استفاده میکردند، به تعبیر دیگر با جریان نفاقی مواجهیم که پشت بسیاری از شعارها از جمله مفهوم آزادی، برابری و عدالت پنهان شده است. لذا جریان انبیا و تمدن غرب بر بسیاری از شعارها با همدیگر اشتراک دارند و یکی از رقیبهای ما در دعوت ملتها است.
در یک فرآیند تاریخی، جریان طواغیت و مستکبرین عالم اگر میتوانستند تمام امور را به انحراف میکشیدند و کاری میکردند که مردم از آزادی و عدالت و برابری و برادری متنفر شوند اما براساس مقاومت جریان انبیا در طول تاریخ و با خمیر مایهای که خدا به عنوان فطرت و عقل در وجود انسانها قرار داده امکان مضمحل و خاموش کردن آن برایشان فراهم نشده است و طواغیت در برهههایی از تاریخ بر همین میل فطری انسان به آزادی و برابری و عدالت سوار شدهاند.
کدام معارف دینی بر حق انتخاب و اختیار انسان تاکید دارند؟
دعوتگری و مشارکت در سرنوشت هم، همان چیزی است که در آیات الهی آن را با عبارت «و لقد کرمنا بنی آدم …» میشناسیم، خداوند انسانها را تکریم میکند و کرامت میدهد تا با اختیار خودشان حرکت در مسیر حق یا باطل را انتخاب کنند، چرا که بستر انتخاب آزادانه برای انسان در جریان انبیا و اولیا الهی و غیر از آن «لااکراه فیالدین قد تبین رشد من الغی» فراهم است.
مسئله مردمسالاری برآمده از یک ایده عمومی است و هر جامعهای بتواند ظرفیتهای بیشتری از مردم را پای کار بیارورد و مشارکت بیشتری جلب کند آن جامعه با توان بیشتری به سمت آرمانهای خود حرکت میکند.
غرب دین آسمانی را زمینی کرده و پس از آن دین زمینی را آسمانی جا زده است به عبارتی غرب فرآیند سکولاریسم و نگاه مادی و فروکاسته شده خود به دنیا را در غالب یک دین و ایدئولوژی ارائه میدهد.به همین علت وقتی به شعارهای پایه تمدن غرب نگاه میکنیم بسیاری از آنها شعارهایی بوده که در طول تاریخ، جریان انبیا از آنها استفاده میکردند
آیا مردم سالاری دینی و مشارکت مردم به شرکت در انتخابات محدود میشود؟
موضوع دیگر این است که اساساً مشارکت در فرآیند تصمیمگیری مطرح است و یکی از چالشهایی که در جمهوری اسلامی پیدا کردهایم این است که در موارد متعددی مشارکت به دو اتفاق فروکاهیده شده است. آن دو اتفاق هم از مظاهر مردمسالاری هستند و نباید آنها را نفی کنیم اما انحصار در آنها هم غلط است. مردمسالاری دینی در عرصه سیاسی تنها در دو نماد راهپیمایی و انتخابات محصور شده است که رهبر معظم انقلاب هم آنها را نمادهای مردمسالاری در عرصه سیاسی و هم اکتفا کردن به آنها را غلط میدانند.
اکتفا کردن به این دو نماد مردمسالاری موجب شکاف عمیق دولت و ملت میشود و افزایش این فاصله باعث فساد حاکمیت میشود یعنی به جای اینکه تصمیمات حاکمیت مبتنی بر خیر عمومی و مصالح و منافع عموم شکل بگیرد، منافع طبقه خاص مبنای تصمیمگیری جریان سیاسی میشود که چالشی به نام اشرافیت را برای جامعه ایجاد میکند، مدیران اشرافی که نمیخواهند با عموم مردم دمخور باشند و منافع، لذات و دنیای آنها متفاوت از مردم است.
لذا در طول تاریخ انقلاب اسلامی یکی از تذکرات مهمی که هم امام خمینی (ره) و هم رهبر انقلاب در مردمسالاری دینی بر آن تاکید داشتهاند جدا نبودن مدیران از مردم است که باعث فساد میشود و مسئولان نباید از مردم فاصله بگیرند. این مورد در بیانیه گام دوم خیلی پر رنگتر دیده میشود به نحوی که مسئولان باید در کانون مدیریت کشور و اراده و عزم عمومی پیشران توسعه کشور باشند لذا اراده عمومی در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری مدیران باید به نحوی جاری شود که مدیران برخلاف منافع عموم تصمیم نگیرند و این از موارد مهمی است که باید در مردمسالاری دینی دنبال کنیم.
با این وصف میتوان مدعی شد مشارکت حداکثری مردم تنها ذیل ولایت الهی محقق میشود؟
مردمسالاری مطلوب است که با بیشترین مشارکت عمومی همراه باشد و با حداکثر توان مردم حضور پیدا کند. میزان توان به کار گرفته شده در یک حرکت عمومی اجتماعی به میزان مشارکت و آزادی آنها است، به نحوی که توسعه و بسط اختیارات انسانها ایجاد شود، بسط و توسعه اختیارات انسانها همان چیزی است که جریان انبیا و اولیا الهی به دنبال آن بودهاند.
قصد جریان انبیا این است که مردم بتوانند به سرنوشت خود حاکم شوند به عبارتی جریان انبیا میگوید مردم اگر میخواهید به حداکثر توانمندی خود در دنیا و آخرت برسید باید اصول و سنن الهی را رعایت کنید به عبارتی حداکثر مشارکت عمومی ذیل حرکت و جریان انبیا همان مردمسالاری دینی است.
در حقیقت مردمسالاری جز ذیل ولایت الهی امکانپذیر نیست. در آیه ۲۰ سوره یاسین خدا به مردم تذکر میدهد که ای مردم از پیامبران تبعیت کنید چون کسانی هستند که بابت هدایت شما پاداش نمیخواهند و معاملهگر نیستند و برای خدا کار میکنند و اخلاص دارند و در عین حال خودشان به هدایتی که میگویند عمل میکنند.
اینچنین جریان ولایتی میتواند مشارکت حداکثری مردم را به دنبال داشته باشد وگرنه اگر ولی در ابلاغ هدایت منفعتی داشته باشد و بخواهد بابت هدایتی که ابلاغ میکند مزدی دریافت کند، درجاهایی به تضاد منافع برمیخورد و منفعت دیگران در تعارض با منفعت او قرار میگیرد و این تضاد منافع حل نشدنی است و فقط با جریان الهی و اخوت است که میتوانیم مفهوم تضاد را از جامعه برداریم و جامعهای مبتنی بر تعاون شکل دهیم.
اکتفا کردن به این دو نماد مردمسالاری موجب شکاف عمیق دولت و ملت میشود و افزایش این فاصله باعث فساد حاکمیت میشود یعنی به جای اینکه تصمیمات حاکمیت مبتنی بر خیر عمومی و مصالح و منافع عموم شکل بگیرد، منافع طبقه خاص مبنای تصمیمگیری جریان سیاسی میشود که چالشی به نام اشرافیت را برای جامعه ایجاد میکند
مفهوم جامعه بازار مفهومی است که براساس جامعه سکولار به علت تضاد منافع ذاتی که بیرون ولایت اولیا الهی پیدا میکند، پایهگذاری شده است در حالی که در جریان انبیا ظرفیت بسیار بالایی در مفهوم تعاون و مشارکت داریم و فقط مردمسالاری دینی است که میتواند مفهوم مردمسالاری را به معنای کامل محقق کند.
چالش امروز این است که مردمسالاری به مسئله انتخابات و راهپیمایی فروکاسته شده است، یعنی فرآیندهایی را تعریف نکردهایم تا مردمی که در انتخابات شرکت میکنند بتوانند فرآیند تصمیمگیری مدیران خودشان را شناسایی کنند و شفافیت وجود داشته باشد و علاوه بر اینکه شفافیت وجود دارد، بتوانند مداخله کنند.
ویژگی خاص مردم سالاری دینی در مکتب تشیع چیست؟
مردمسالاری در مکتب تشیع مولفههایی دارد که نباید از آنها غافل شویم. اولین مؤلفه این است که مردمسالاری تنها یک ساخت حقوقی نیست البته حاکمیت بدون ساخت حقوقی ممکن نیست اما انحصار در ساخت حقوقی، رابطه ایمانی و عاطفی که باید بین مردم و مسئولان باشد را به محاق میبرد.
یکی از ویژگیهای مردمسالاری دینی این است که در حوزه مشارکت، بر تعلق و ایمان و ارتباط عقلی و قلبی بیش از ساخت حقوقی تاکید دارد لذا محاسبه مردم با حاکمیت براساس سود و منفعت شخصی و مادی نیست. وقتی اعتماد دوطرفه وجود و مردم دل در گرو آرمانهایی داشته باشند که مسئولان آنها را نمایندگی میکنند آستانه تحمل آنها بالا میرود.
مردمسالاری دینی فقط منحصر به انتخابات نیست بلکه یک الگوی حکمرانی آن هم از نوع انقلابی است حکمرانی انقلابی که رهبر انقلاب تحت عنوان نظام انقلابی از آن نام میبرند. باید بتوانیم یک نظم عمومی مبتنی بر جوششهای ایمانی مردم ایجاد کنیم نظمی که در تعارض با جوششهای انسانی نباشد و نخواهد آنها را در یک قفس آهنین قرار دهد و نخواهد ساختارها را به نحوی بچیند که انسانها را فروبکاهند و میانمایه بار بیاورد.
چالش اصلی مسئله ساختارها میانمایه کردن مردم است و اگر نخواهیم دچار چنین چالشی شویم باید به سمت چارچوب و ساختارها و نهادهایی برویم که متناسب با جوشش انقلابی باشد و تنها محفل تحقق آن هم ولایت دینی است. این مهم به طور کامل در جمهوری اسلامی ایران محقق نشده است و هنوز هم رشحاتی از بوروکراسی فضای طاغوتی بر جامعه ما حاکم است.
توسعه اختیارات مردم ذیل مردم سالاری دینی چه تفاوتی با آزادی در دموکراسی دارد؟
اگر بخواهیم در نظام مردم سالاری دینی اختیارات مردم را توسعه دهیم چه کار باید بکنیم؟ چارهای جز آزادسازی نیست اما با این نکته که آزادسازی اختیارات مردم جز در چارچوب حدود الهی امکانپذیر است. اگر آزادسازی را معادل انجام هر کاری توسط فرد بگیریم معنایی جز تنزل او در عالم پیدا نمیکند چرا که بسیاری از سرمایههای وجودی او را هدر میدهد.
مفهوم آزادی این است که ظرفیتهای وجودی یک انسان به عرصه ظهور و مقام تبلور برسد و این جز ذیل ولایت اولیا الهی امکانپذیر نیست. در آیتالکرسی داریم که جریان ولایت الله است که انسانها را از ظلمت به سمت نور میبرد و فعلیت نورانی به آنها میدهد اما در صورت حاکمیت جریان طاغوت، شاید در ظاهر به فرد آزادیهایی داده شود اما در حقیقت موجب فروکاسته شدن انسانها میشود و آنها رادر ظلمت فرو میبرد.
مردمسالاری دینی قبل از آنکه یک موضوع حقوقی باشد یک موضوع تکوینی و ذیل سنتهای تاریخی الهی است و جریان ولایت حق و مردمسالاری دینی است که میتواند مدعی به فعلیت رساندن ظرفیتهای سیاسی، فکری، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یک ملت در تحقق امری باشد و خارج از آن، جریان استضعاف و محرومیت است.
در مردمسالاری دینی افراد و مسئولان خوب و متعهد، زمینه مشارکت آحاد مردم را به نحو مومنانه فراهم میکنند تا ظرفیتهایشان در فرآیند مشارکت فعلیت پیدا کند و بستر مشارکت مومنانه فراهم شود. مشارکت مومنانه یعنی عادلانه و مبتنی بر کرامت، حق آزادی، پرستش و فطرت توحیدی مردم. در چنین بستری شکوفایی ظرفیت حداکثری شکل میگیرد
ممکن نیست جریان طاغوتی بتواند از غیر از مسیر ظلم و محرومیتزایی منافع خودش را تأمین کند و استثمار ذاتی جریان طاغوت است. شاید در دموکراسی غربی به ظاهر شاهد مشارکت مردم باشیم اما در اموری رها و فروکاسته میشوند و از ظرفیت وجودی مردم استفاده نمیشود، مردم ا ردر عالم حس، غرایز و شهوت و خیال رها میکنند تا به حقوق بزرگ و افقهای عظیمی که دارند فکر نکنند و ذهنشان به سمت امور فروکاهیده منصرف شود.برای مردم تفنن ایجاد میکنند تا در عالم حس به عنوان مثال هزار مزه جدید یا هزار نوع لذت مادی را تجربه کنند اما طبق آیه «عم یتسائلون، عن نبا العظیم» دیگر از نبا عظیم نپرسند و در شلوغی تنوع و لذات، سوال اصلی را گم کنند.
در حوزه مردمسالاری دینی، جمهوری اسلامی ایران در میانه راه است و با یک رقیب مهم در حوزه دولتسازی و حاکمیتسازی مواجه است. همانطور که رهبر انقلاب در توضیح مراحل نهضت اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی اشاره میکنند که در مرحله دولتسازی قرار داریم و هنوز نتوانستهایم ساختارهای حاکمیتی خود را مبتنی بر انگارههای اصلی جریان دین رقم بزنیم و هنوز راه زیادی داریم که ساختارها به شکل سیستماتیک و نظاممند بتواند زمینه شکوفایی استعدادهای آحاد مردم در ضمن مشارکت خودشان را فراهم کند.
چالش اصلی جمهوری اسلامی ایران برای تحقق کامل مردم سالاری دینی چیست؟
مردمسالاری دینی اینگونه نیست که یکسری انسانهای خوب و برتر برای آدمهای بد تصمیم بگیرند لذا لازم است در جمهوری اسلامی از ایده قیمین صالح عبور کنیم.
در مردمسالاری دینی افراد و مسئولان خوب و متعهد، زمینه مشارکت آحاد مردم را به نحو مومنانه فراهم میکنند تا ظرفیتهایشان در فرآیند مشارکت فعلیت پیدا کند و بستر مشارکت مومنانه فراهم شود. مشارکت مومنانه یعنی عادلانه و مبتنی بر کرامت، حق آزادی، پرستش و فطرت توحیدی مردم. در چنین بستری شکوفایی ظرفیت حداکثری شکل میگیرد.
چالش اصلی جمهوری اسلامی ایران در مرحله دولتسازی، جریان بوروکراتیک فعلی است که به شدت رسوبات جریان ولایت طاغوتی در آن حاکم است و بعد از انقلاب اسلامی عدهای به صورت خودآگاه و برخی هم به صورت ناخودآگاه در عرصههایی جریان بوروکراتیک طاغوتی را باز تولید کردهاند به همین علت هنوز در مرحله دولتسازی ماندهایم و تا نتوانیم این مرحله را کامل پشت سر بگذاریم نباید انتظار تحقق سبک زندگی اسلامی در بستر عمومی جامعه داشته باشیم.باید در ۷ محوری که رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی فرمودهاند حرکت کنیم تا مردمسالاری دینی در همه شقوق تحقق یابد که دو رکن اصلی دارد یکی اینکه مبتنی بر معارف حقه و ارزشهای دینی باشد و دیگر اینکه مردمپایه به وقوع بپیوندد که هیچکدام به تنهایی کافی نیستند چرا که اسلامیسازی نتیجهای غیر از مردمیسازی ندارد.
امام خمینی (ره) به بزرگان حوزه تذکر میدادند که مبادا اجتهادات دینی شما به ضرر مستضعفین و تقویت کننده جریان سرمایهداری و چپاولگران اموال ملت باشد، نکند اسلام شما، اسلام حمایت از پا برهنگان نباشد. تلازم بین اسلامی بودن و مردمی بودن اگر اساس مردمسالاری دینی باشد میتوانیم به عرصه گام دوم انقلاب اسلامی ورود کنیم تا با محوریت جوانان و حلقههای میانی، مشارکت عمومی درست کنیم و اراده ملی در کانون مدیریت کشور قرار بگیرد.
نظر شما