هم اکنون گروههای متنوع چون: شهروندان با منافع اقتصادی واحد، فمنیستها، طرفداران مصرف کننده و افراد محلی که علیه بهره برداری از منابع سززمین خود موضع دارند گردهم آمده اند و علیه جهانی شدن موضع گرفته اند. همچنان که روستاییان بی زمین کشورهای در حال توسعه، کارگرانی که علیه توافقات تجارت جهانی معترضند، مخالفان سیاستهای تنظیم جهانی و موافقان حقوق بشر و غیره در این گروه جای میگیرند.
این گروهها نه تنها در موضوعات مورد توجه با هم اختلاف دارند که از جهت فکری نیز با یکدیگر متفاوتند. اینها حتی هرج و مرج طلب تر از مارکسیستها هستند. آنها شامل گروههای افراطی و طیفی از لیبرالها هم به حساب میآیند. در همایش اجتماعی جهانی که در فوریه 2002 در برزیل برگزار شد و 70000 نفر از 150 کشور در آن شرکت داشتند انشعابی جدی میان اصلاحگرایانی که هدف اصلی شان مذاکره و توافق با نهادهای اقتصاد و تجارت جهانی بود و آنها که تمایل به ایجاد نهادهای جدیدی در زمینه قدرت عمومی داشتند ایجاد شد. هرچند هرگاه جریانی متنوع به وجود میآید شاید همگرایی نوظهوری هم میان اعضا خواهیم بود. با وجود تفاوتی که اعضای این گروهها از جهت فکری دارند و اولویتهای متفاوتی که واجد هستند آنها در مخالفت با شرکتهای فراملی و سیاستگذاریهای نئولیبرال که آن شرکتها را فربه میکند مشترکند. آنها همدیگر را حمایت می کنند و گردهماییهای گستردهای در سیاتل، واشنگتن، نیویورک ، ژنو، پراگ و اخیراً در بمبئی داشته اند. ( در گردهمایی اخیر در بمبئی بیش از 000/100 نفر از 132 کشور حضور داشتند. این نوع از فعالیت و شبکه بندی سیاسی زمینة جریان انقلابی جدیدی را دامن می زند که با دیدگاهی در این مورد که جهان چگونه می تواند از پایین سامان یابد عجین است. این جریان همچنین می تواند توافقی در زمینة ارزشهای مشترک برای نظم جهانی بدیل را بسط دهد.
هم اکنون موقع مناسبی است که موضعمان را در زمینة اخلاق جهانی عیان سازیم. به دلایلی که در بالا بدانها اشاره کردیم هم اکنون امکان آن هست که توافقی حداقلی میان فرهنگهایی که ارزشهایی بنیادین خواهند داشت به وجود آید. تصور نمی کنیم امکان ساختن اخلاق جهانی معناداری در زمینة گفتگو میان نمایندگان ادیان جهانی از طریق متفکران فلسفی و علمی یا از طریق نمایندگان موجود در سازمان ملل به وجود آید. قصدمان این نیست که این تلاشها را نادیده بگیریم چرا که آنها را دارای کارکردهای سیاسی و بینالمللی مفیدی میدانم، مانند بیانیه های سازمان ملل متحد در زمینة حقوق بشر که از جنبههای سیاسی و بین المللی مفید بوده اند. با این همه به دلایلی که در بالا ذکر کردیم تصور نمی کنیم بتوانیم با صرف گفتگو، اخلاقی جهانی بسازیم. امکان تحقق اخلاق جهانی که بتواند به عنوان یک واقعیت سیاسی مطرح باشد مستلزم گفتگو نیست بلکه مستلزم جدالی سیاسی است. ما به جدالی برای تأمین نظم جدید جهانی نیاز داریم.
بنابراین اخلاق به سیاست منوط و مربوط است. در گسترة تاریخ اما شاهد تنوعی در زمینة اخلاق جهانی هستیم که علیه یکدیگر به مبارزه بر می خیزند. هریک از این دیدگاهها، مروج تلقی خاصی نسبت به نظم جهانی هستند. آنها که بر سر قدرت در نظم جهانی موجود هستند انواع دیدگاههای مدیریتی در زمینة نظمی جهانی ارائه می دهند و ارزشهایی را هم که این دیدگاهها را تأمین میکنند پیشنهاد مینمایند. بنیادگرایان هریک از ادیان، ارزشهایی را پیشنهاد میکنند که با دیدگاههای دینی مورد احترامشان تجسد می یابند. کاردکرد بی واسطه این ارزشها هم این است که دستورهای سیاسی مورد احترامشان را تحقق میبخشند. فعالان سیاسی هم که در شهرهای بزرگ جهان تظاهرات میکنند و در مجامع عمومی اعتراض آمیز شرکت مینمایند دیدگاهی اخلاقی ارائه میکنند که با نظم جدید جهانی در تعارض قرار می گیرد.
دیدگاه اخلاقی این گروه اخیر باید به عنوان اخلاقی جهانی قلمداد شود. چون اهداف آنها شبکه سازی و همچنین کشکمش سیاسی شان را پوشش می دهد. آنها همچنین توافقی را در زمینه مجموعه محوری از ارزشها و دیدگاه اخلاقی جامعی که نظم جدید جهانی را در هسته خود دارد بسط دادهاند. همچنان که این کشمکش ادامه می یابد این اخلاق به پارلمان ادیان جهانی نیز منوط و مربوط میشود و این امر البته با مؤلفههای مهم جامعة فلسفی و علمی و همچنین آنها که در اجلاسهای مربوط به سازمان ملل حضور می یابند محقق می شود. در این معنا تا آنجا که آنها به جدال برای نظم جدید جهانی می پردازند بخشی از فرآیند اخلاق جهانی که در حال ساخته شدن است به حساب می آیند.
از آنچه گفتیم این معنا برداشت می شود که اخلاقی جهانی در این گستره تاریخی احتمالاً امری تجربی و پژوهشی است. هیچ توافق جوهری در زمینة این گروهها و فرهنگهای جهان نمیتواند وجود داشته باشد. چرا که تاکنون یک فرهنگ جهانی مشترک وجود نداشته است. امکان اخلاق جهانی فراتر از امری پژوهشی به نظم جدید جهانی منوط و مربوط است و این نظم در واقع با اشتراک نیازهای شهروندان جهانی محقق می شود. در این راستا باید فرهنگ جهانی اصیلی وجود داشته باشد که چارچوبی برای اخلاق جهانی ایجاد نماید. تنها در دل چنین فرهنگ جهانی است که توافقی حداقلی در زمینة هنجارهای اخلاقی می تواند بسط یابد. امکان یک اخلاق جهانی بر این واقعیت استوار است که همة بشریت، بخشی از جامعة جهانی واحد به حساب میآیند. جامعة ما در این معنا کل جهان است. اگر چنین فرهنگ جهانی ای از جهت زیست محیطی سامان یابد و به شفقت ورزی عمیق گشوده باشد باور داریم که جامعه ما بیش از یک انسان گرایی صرف خواهد بود. شفقت ورزی مبتنی بر محیط زیست به ما این اجازه را می دهد که حتی زندگی غیرانسانی را بخشی از جامعة جهانیمان به حساب آوریم.
نظر شما