پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۳۱ تیر ۱۳۸۶، ۱۳:۱۰

خاستگاههای فلسفه سیاسی (1)

طبیعت سیاسی بشر از نظر ارسطو

طبیعت سیاسی بشر از نظر ارسطو

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: بی‌تردید ژرفترین اندیشه‌ها در باب سیاست و شیوه حکمرانی را فیلسوفان به بشر آموخته‌اند و سرچشمه این اندیشه‌ها هم به یونان باستان و متفکران برجسته آن بر می‌گردد. در این میان اندیشه‌های ارسطو هم منحصربفردی قابل‌توجهی را دارا است. گروه دین و اندیشه در چندین مقال سعی دارد امهات آرای سیاسی فیلسوفان قدیم و جدید را که نقشی انکارناپذیر در پویایی اندیشه سیاسی داشته‌اند در معرض دید و نظر خوانندگان خود قرار دهد.

ارسطو متفکر یونانی بود که سیر تطور او را در وادی فلسفه و منطق بیشتر باید جستجو کرد. ارسطو را همانند آنچه که استاد او را یعنی افلاطون می انگارند، باید یکی از تاثیرگذار ترین متفکران عصر باستان دانست که در بسیاری از زمینه های فلسفی چون تئوری فلسفه سیاسی تبهری خاص پیدا کرده بود. این دانشمند بزرگ در روستایی به نام استاگیر (Stagira) واقع در بخش شمالی یونان به دنیا آمد (استاگیر حدود سال 347 قبل از میلاد به دست سپاهیان فیلیپ مقدونی با خاک یکسان شد و ارسطو به معنای لفظی واژه "بی وطن " شد) و پدر او پزشک دربار مقدونی بود.

 ارسطو هنگامی که به آکادمی افلاطون پا نهاد ، هفده سال داشت و افلاطون در سال شصت و یکم عمر خود به سر می برد. آکادمی افلاطون، مکتب علمی بزرگی بود که گذشته از علوم نظری، در ریاضیات  و نجوم نیز پژوهش های دامنه داری انجام می‌داد. پس از مرگ افلاطون، نوه او "اسپوزیپوس" به ریاست آکادمی رسید. سست باوری به مقام علمی "اسپوزیپوس" یا شوق به آشنایی با شیوه های اندیشه نو در شهرهای یونان، ارسطو را بر آن داشت تا همراه یکی دیگر از آموختگان مکتب افلاطون، "گزنوکرات"، ابتدا به قصد شهر "آسوس" ترک دیار کنند. این انتخاب دیار از روی تصادف نبود؛ دو تن دیگر از پیروان افلاطون ، "اذاستوس" و "کرسیکوس"، پیشتر از ایشان به این شهر عزیمت کرده بودند و با "هرمیاس" شهریار "اطرنه" در جنوب خاوری "آسوس" پیوند دوستی استوار کرده بودند.

ارسطو و گزنوکرات به این گروه افلاطونی پیوستند و مکتب خانه  تازه ای را بر پا کردند که تا سه سال دوام داشت و رهبری آن با خود ارسطو بود. در این میانه، "هرمیاس" به زنی ارسطو درآمد. در پایان سه سال حضور در مکتب خانه، ارسطو رهسپار "لسبوس" در دریای اژه شد و در آنجا دو سال به پژوهش در تاریخ طبیعی، به ویژه شناخت زندگانی دریایی پرداخت، اما از مطالعه و شاید آموزش سیاست غافل نماند.

فیلیپ دوم شاه مقدونی ارسطو را برای تدریس به فرزند خود اسکندر، به "پلا" مقر دربار مقدونیان فرا خواند. ارسطو پس از عزیمت به پلا، ظاهرا شش یا هفت سال در دربار مقدونیان ماند. به سال 340 پیش از میلاد مسیح، یعنی دو سال پس از ورود ارسطو به پلا، اسکندر با غلبه بر پدر خود، به حکمرانی مقدونی دست پیدا کرد و دست به فتح شهرهای دیگر یونان که در اختیار دولتمردان دیگر بود زد. دو سال بعد نیز در نبرد "کرونا" سپاهیان مقدونی را رهبری کرد. چندی بعد نیز به امپراتوری حمله کرد. 

ارسطو به سان یک بیگانه ای به آتن بازگشت. سیزده سال زندگی ارسطو فقط به پژوهش و کاوش محض علمی در آتن و خالسیس گذشت. در پناه دوستی با آنتی پاتر، جانشین اسکندر در زمان نبردهای خاوری او ، ارسطو "لوکه ئوم" را در آن بر پا کرد و تا پایان اقامت خود در این شهر در گذرگاه های باغ آن قدم زد و فلسفه آموخت و از این رو مکتب او در یونان به "راهرویی" یا مشایی نامبردار شد. ارسطو بیشتر رسالات خود را در این دوره اصلاح کرد و به صورتی در آورد که امروز در دست ماست.

نقد عقاید افلاطون، خشم و رنجش برخی از آتنیان را برانگیخت، اما دوستی با آنتی پاتر او را از گزند ایشان مصون می داشت تا آنکه در سال 322 پیش از میلاد خبر مرگ اسکندر به یونان رسید و انتی پاتر با بالین او فراخوانده شد. پس ارسطو از آتن گریخت و به خانه مادر خود در خالسیس پناه برد و در همان سال در سن شصت و یک سالگی درگذشت.

ارسطو مقالات عمده خود و بخش های نخستین کتاب خود با عنوان "سیاست" را که درباره بنیاد اجتماع و سازمان خانواده است و در نظم و پیوستگی همانند نوشته های یک دانشمند زیست شناس است، در سال های 344 تا 342 زمانی که در لسبوس حضور داشت نوشت.زندگی ارسطو را از نظر روش تفکر او به سه دوره تقسیم می کنند: نخست دوره شاگردی او در "آکادمی" مکتب افلاطون، که بیست سال از عمر او را در می گیرد و با مرگ افلاطون در سال 347 قبل میلاد به پایان می رسد. دوم، دوره ای که محققان آلمانی آن را "سال های سرگردانی" نامیده اند که در طی آن ارسطو شهر آسوس و جزیره لسبوس و شهر پلا را در می نوردد؛ پایان این دوره همزمان با آغاز حکمرانی اسکندر است. در دوره سوم، ارسطو به آتن باز می گردد و مکتب خود به نام "اوکه ئوم" را بنیاد می نهد و سرانجام به خالسیس پناه می برد و تا پایان عمر در آنجا می ماند. در هر یک از سه دوره، ارسطو دارای شیوه فکری خاصی بوده است، و چون یکی از فرضیاتی که در توجیه تناقض مطالب مهم ترین اثر او بعنی کتاب سیاست پیشنهاد شده، احتمال نگارش هر بخش آن در یکی از دوره های زندگی اوست. 

یک راه شناخت فلسفه سیاسی ارسطو مقایسه آن با آراء افلاطون است، ارسطو در این اصل اساسی با افلاطون همداستان است که کشور یا جامعه سیاسی، پدیده ای طبیعی است و انسان به حکم طبیعت ، جاندار شهری منش است. ولی به نظر او جامعه سیاسی با آنکه برای آدمی به همان اندازه طبیعی است که کندوی عسل برای زنبوران، لیکن این خصوصیت ممتاز را دارد که اعضاء آن بر خلاف زنبوران کورکورانه از قوانین اجتماع خود پیروی نمی کنند  بلکه توانایی فهم آنها را دارند و شرط اصلی زندگی سیاسی آدمیان همین است که درباره قوانین جامعه خویش با یکدیگر شور می کنند و حاکمشان به جای تحمیل فرمان هایشان دلایل عقلی و منطقی در لزوم اطاعت از آنها بیاورد و پیروان خویش را به پذیرش آنها نه مجبور بلکه مجاب کند.

کد خبر 522079

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha