پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۲ مرداد ۱۳۸۶، ۸:۲۳

جایگاه حقوق بشر در جهان متکثر ما

جایگاه حقوق بشر در جهان متکثر ما

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: در میان ادله بسیاری که له و علیه مبانی حقوق بشر ارائه شده‌اند یک دلیل سعی دارد با تکیه بر اهمیت و ضرورت آن وجودش را جدی بگیرد و توجیه کند. گروه دین و اندیشه مهر سعی دارد در چندین مقال به این رویکرد و چشم‌اندازهای دیگری که فراوری این طرح وجود دارند بپردازد.

 حقوق بشر هرچند مفهومی‌ جدید  است‌ که‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ نضج‌ گرفته‌ است‌ معادل‌ حقوق‌ طبیعی‌ و حقوق‌ انسان‌ است‌ که‌ در جهان‌ جدید - که‌ در گسست‌ با جهان‌ قدیم‌ قرار دارد - بارور شده‌ است. به‌ معنای‌ دیگر مفهوم‌ حق‌ - که‌ در جهان‌ ما در برابر مفهوم‌ تکلیف‌ که‌ پیش‌ از این‌ موجود بود قرار می‌گیرد - بسیاری‌ از پیش‌ فرضهای‌ انسان‌ شناختی‌ - معرفتی‌ بشر جدید را به همراه‌ دارد.

‌اصولاً‌ برای‌ شناخت‌ هر پدیده‌ای‌ ما ناگزیر از شناخت‌ مولفه‌های‌ معرفتی‌ و مشخصه‌های‌ وضعیتی‌ آن‌ هستیم. به‌ این‌ معنا که‌ هر پدیده‌ و مفهومی‌ هم‌ از اندیشه‌ها ناشی‌ می‌شود و هم‌ از شرایط‌ گوناگون‌ نسب‌ می‌برد و در این‌ مقاله‌ قصد آن‌ است‌ که‌ پیش‌فرضهای معرفتی‌ مفهوم‌ حق‌ مورد بررسی‌ قرار گیرند.  ‌برای‌ بشر جدید ویژگی‌هایی‌ چون: عقل‌محوری، انسان‌ محوری، جدی‌ گرفتن‌ زندگی‌ این‌ جهانی، خودعشیره‌بودن، فردیت، تغییر جهان‌ و... قایل‌ شده‌اند که‌ ما با برجسته‌ کردن‌ مفهوم‌ فردیت‌ نشان‌ خواهیم‌ داد که‌ نضج‌ مفهوم‌ حق‌ چگونه‌ با این‌ مفهوم‌ مهم‌ دنیای‌ جدید پیوند می‌خورد و پیش‌ فرض‌های‌ انسان‌شناختی‌ حقوق‌ را باید در این‌جا جستجو کرد.
‌فردیت‌ البته‌ هم‌ وجه‌ انسان‌ شناختی‌ دارد و هم‌ وجه‌ معرفتی‌ و به‌ تعبیر دیگر وجه‌ معرفتی‌ آن، وجه‌ انسان‌شناختی‌اش‌ را نیز به وجود آورده‌ است‌ و بنابراین‌ برای‌ یافتن‌ سرچشمه‌های‌ حق‌ باید باز و باز مفهوم‌ سوبژکتیویسم‌ دکارتی را کاوید و از دل‌ آن‌ شاهد رشد بسیاری‌ از پدیده‌ها و از جملة‌ آنها حقوق‌ بشر بود. با وجود این، توجه‌ به‌ مبانی‌ انسان‌ شناختی‌ - معرفتی‌ حقوق‌ بشر نباید ما را از فراز و فرودهای‌ بی‌ شمار آن‌ غافل‌ کند.

حقوق‌ بشر پدیده‌ای‌ کاملاً‌ رنگی‌ است‌ که‌ با توجه‌ به‌ تاریخ‌ آن، باید کل‌ کاروانش‌ را دید و نه‌ پاره‌ای‌ از مولفه‌های‌ خاصش‌ را ‌توجة‌ ما به‌ حقوق‌ بشر تنها توجه‌ به‌ یکی‌ از صدها مفهوم‌ مدرنیته‌ نیست. از نگاهی‌ می‌توانیم‌ حقوق‌ بشر را دربرگیرنده‌ بسیاری‌ از پیش‌ فرض‌ها و مظاهر مدرنیته‌ به‌ شمار آوریم‌ و بدین‌ رو جدی‌ با آن‌ برخورد کنیم. سؤ‌ال‌ مهم‌ و اساسی‌ ما در این‌ زمینه‌ این‌ است‌ که‌ تا کجا می‌توانیم‌ پیش‌ فرض‌های‌ انسان‌ شناختی‌ - فلسفی‌ حقوق‌ بشر را بپذیریم‌ و از کجا به‌ بعد باید به‌ دنبال‌ تعابیر و تفاسیر دیگر در فرهنگ‌ خودمان‌ باشیم. این‌ پرسش‌ گویی‌ بسیاری‌ از وجوه‌ معضل‌ اساسی‌ ما« تعارض‌ سنت‌ و تجدد» را در خود نهفته‌ دارد و بنابراین‌ بس‌ جدی‌ است.  

ما خود باور داریم‌ زلزله‌های‌ معرفتی‌ مهیبی‌ که‌ بشر جدید به‌ خود دیده‌ است‌ گریبان‌ مقولة‌ حقوق‌ بشر را نیز گرفته‌ است‌ با وجود این، هرچند  قایل‌ به‌ محدودیت‌ سوژة‌ شناسایی‌ - به‌ عنوان‌ مبنا و مرجع‌ حقوق‌ بشر - و بنابراین‌ تأثیر و تأثر آن‌ با دیگر حوزه‌های‌ درون‌ و برون‌ آدمی‌ هستیم؛ اما اولاً‌ با تفکیک‌ عقل‌ از عقلانیت، اندیشه‌ از گفتمان‌ و پارادایم‌ و اپیستمه‌ و دلیل‌ از علت،‌ به‌ استقلال‌ نسبی‌ سوژة‌ شناسایی‌ قایل‌ هستیم‌ و ثانیاً‌ توجة‌ به‌ مقوله‌ای‌ چون‌ حقوق‌ بشر را علاوه‌ بر بحث‌ معرفتی، بحثی‌ اخلاقی‌ و مشترک‌ میان‌ همة‌ فرهنگ‌ها و سنتها می‌دانیم. 

‌ما البته‌ بسیاری‌ از کژتابیهها ، فرمالیسم‌ها و خلط‌ و خبط‌ها را نمی‌پذیریم‌ و معتقدیم‌ باید تمییز و تمایزات‌ را بسی‌ جدی‌ گرفت‌ اما از سوی‌ دیگر قایل‌ به‌ این‌ امر هم‌ نیستیم‌ که‌ شباهتهای‌ شگرف‌ و اعجاب‌ برانگیز را نادیده‌ باید گرفت. مهم‌ در این‌ بین‌ البته‌ گفتگو است. به‌ قول‌ فیلسوفان‌ وجودی‌ انسان‌ همیشه‌ فراتر از آنچه‌ می‌اندیشد هست‌ و تصور و تصویری‌ که‌ او از خود دارد تنها در یک‌ رابطه‌ - و البته‌ بهترین‌ نوع‌ آن‌ که‌ زبانی‌ باشد - آشکار می‌شود. بنابراین‌ ضمن‌ آن‌که‌ باید جزمیتها را کنار گذاشت‌  باید همة‌ تعاریف‌ و تفاسیر معتبر از انسان‌ و مقولة‌ حق‌ را کنار هم‌ گذاشت‌ تا به‌ کمک‌ آن‌ها به‌ سراغ‌ این‌ مسئلة‌ مهم‌ که‌ به‌ حق‌ بزرگترین‌ موضوع‌ سدة‌ بیست‌ و یکم‌ است‌ رفت. ما البته‌ گوشه‌ای‌ از معنویت‌ قرن‌ بیست‌ و یکم‌ را که‌ در سخن‌ آندره‌ مالرو نهفته‌ است‌ پی‌گیری‌ مداوم‌ و پرشور و دردمندانة‌ مقولة‌ حقوق‌ بشر و به‌ عمق‌ رفتنهای‌ مدوام‌ در مشکلة‌ حقوق‌ بشر و معقولیت‌ و مشروعیت‌ بخشی‌ به‌ آن‌  می‌دانیم. در این‌ راه‌ نه‌ تنها مدرنیته‌ که‌ دین‌ و اخلاق‌ و عرفان‌ نیز بسی‌ به‌ کمک‌ بشریت‌ خواهند آمد. 

کد خبر 522977

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha