پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲۶ دی ۱۳۸۲، ۱۲:۳۰

خبرنگار خبرگزاري "مهر" از بم گزارش مي دهد :

بم ؛ وعده هايي كه در حد حرف مانده است

بم ؛ وعده هايي كه در حد حرف مانده است

بم" ديگر شهر نخلستانهاي آباد و نارنجستانهاي زيبا نيست ، "بم" اينك به شهر آوارها و غبارها تبديل شده است. وارد "بم " كه مي شوي بيش از هر چيز چادرهاي چركيني را مي بيني كه زنان و كودكان غمزده در كنار آن چمباتمه زده اند و هجوم شن بادهاي موسمي سيستان كه چشمان كودكان بي خبر از همه جا را مي آزارد.

پس ازگذشت  20  روز از وقوع زلزله با گشتي كوتاه  در شهر ، دچار يك تعارض مي شوي، تعارضي كه نمي داني چگونه بايد با آن كنار بيايي . مردم از نبود امكانات ، توزيع ناعادلانه مايحتاج ، كمبود  دارو و نبود بهداشت  و ... شكوه مي كنند و مسوولان از اقداماتي كه انجام داده اند ... و تو مي بيني كه انجام نشده است.

مي گفتند مدارس "بم" درخانه هاي پيش ساخته داير شده است ، اما در" بم" خبري از مدرسه و درس و كلاس و معلم نيست.
نسرين دانش آموز كلاس اول راهنمايي مي گويد : به ما گفته اند برويد خودتان درس بخوانيد و آخر سال متفرقه امتحان دهيد.

كميته امداد اعلام كرده است روزانه 25 هزار پرس غذاي گرم ميان مردم مصيبت زده توزيع مي كند ، اما چيزي كه در "بم" مي بيني حكايت ديگري دارد؛ غذاي گرم توزيع مي شود اما ميان مسوولاني كه در ستاد امدادرساني  وظيفه كمك به مردم را به عهده دارند!

در شهر، تابلوها هم گويي به تو دروغ مي گويند ،  كميته امداد در تابلويي بزرگ در ميدان اصلي شهر از آغاز ساخت خانه هايي در "بم" خبر مي دهد اما استاندار كرمان در اين باره با نيشخندي تلخ مي گويد : تا نقشه جامع شهر طراحي  نشود ، هيچ ساخت و سازي ممكن نيست.

در ميادين اصلي شهر  تابلو بزرگ مشاوره رواني سازمان بهزيستي نمايان  است ، اما از حضور روان درمانان در ميان مردم  داغدار خبري نيست ، در حالي كه در گفتگو با مصيبت ديدگان در مي يابي  كه هنوز آنها از اين شوك  بيرون نيامده اند و بشدت آسيب رواني ديده اند ؛ آنها گريه نمي كنند ، به گونه اي كه احساس مي كني هنوز نمي دانند  5 دي ماه چه اتفاقي در شهر شان افتاده ، اما مرتب با يكديگر بر سر مسايل كوچك  جر و بحث مي كنند  ، به بچه ها پرخاش مي كنند و نااميدي ، سردرگمي و بي حوصلگي در رفتارشان محسوس است .

رسانه ها از كمكهاي شگفت انگيز كشورهاي خارجي در تامين چادر ، وسايل گرم كننده و مايحتاج ضروري خبر مي دهند ، اما سراسر شهر را كه بگردي از اين چادرها نشاني نمي يابي. استاندار كرمان در اين باره مي گويد: تعداد چادرهاي خارجي كم است و نمي توانيم آنها را  ميان زلزله زدگان توزيع كنيم ، بنابراين از آنها در احداث اردوگاه ها استفاده خواهيم كرد!

وارد "بم" داغدار كه مي شوي يك چيز ديگر توجهت را جلب مي كند ، انبوه مردمي با دفترچه هاي  رفاهي به دست كه  به مراكز توزيع مايحتاج ضروري هجوم آورده اند و... مردمي كه در داخل چادرهايشان زانوي غم بغل كرده و از توزيع ناعادلانه كمكها و گرسنگي كودكانشان مي نالند.

مسوول امداد و نجات هلال احمر مي گويد: روزانه 200 هزار نفر از مردم با دفترچه هاي رفاهي صادر شده هلال  احمر، ارزاق دريافت مي كنند ... و تو مي ماني كه چگونه درد آن مادر داغدار را كه ازنبود شيرخشك و شكم گرسنه كودك يك ساله اش شكوه مي كند، توجيه كني.

مسوولان آموزش و پرورش  از پرداخت 50 هزارتومان  به هريك از معلمان  بمي سخن مي رانند ، اما خانم سلطاني كه خود يك معلم است ، اظهار مي كند : حتي اينجا و در چنين موقعيت آشفته اي هم مسوولان  از بوروكراسي و سردواندن مردم دست بر نمي دارند ، براي گرفتن  اين رقم ناچيز مرتب از اين چادر به آن چادر حواله ات مي دهند ،  و دست آخر هم دستت به جايي نمي رسد .

از سوي ديگر رسانه ها از  كمك هاي نقدي  داخلي و خارجي  خبر مي دهند  اما استاندار كرمان در پاسخ به اين پرسش كه اين كمك ها اكنون كجا و به چه ميزان است ، با ترديد  مي گويد : حتي يك ريال از اين كمكهاي اعلام شده نقد نشده و بويژه در مورد كشورهاي خارجي در حد يك تعهد است  و  نمي دانم چقدر ضمانت اجرا دارد .

 بهشت زهراي "بم" غوغاي ديگري است. وقتي به آنجا مي روي غمي سنگين بر قلبت مي نشيند، بغض گلويت را مي فشارد واززندگي  بيزار مي شوي . گردبادهاي شديد موسمي فضاي گورستان را با خاك يكسان مي كند، چشم چشم را نمي بيند، ديده را كه مي گشايي خود را بر روي گورهاي سيماني اي مي بيني كه اسامي افراد كشته شده بر روي آن حك شده است و دسته دسته بازماندگاني كه مبهوت و حيران اسامي روي گورها -  كه مشخص است با تكه چوبي نگاشته شده است - كنترل مي كنند.

و پيرزني كه برايت مي گويد در اين فاجعه پسران و دختران ، نوه ها و عروس ها و دامادهايش را از دست داده است و نمي داند در كجاي اين گورستان -  كه هنوز بوي تعفن از آن به مشام مي رسد -  خفته اند.

در ويرانه هاي شهر "بم" و خيابانهايي كه باچادرهاي هلال احمر محاصره شده اند، يك چيز ديگر نيز ملموس و محسوس است ، كاروان اتومبيلهاي شيك وآخرين سيستم فلان مسوول و هيات همراه كه مي آيند و چرخي در شهر مي زنند و بدون اينكه پياده شوند ، يك راست به سمت ارگ بم مي روند و اظهار تاسفي و بعد هم مراجعه به چادر استانداري و يا فلان نهاد و سازمان و  برگزاري جلسه اي كليشه اي و پيشنهادهايي كه فقط مي تواند از نفس گرم برخيزد.

استاندار جوان كرمان -  كه گويي از اين جلسات پياپي با مسوولان  بازديدكننده خسته به نظر مي رسد - مي گويد: هر كس مي آيد طرحي مي دهد، پيشنهادي ارايه مي كند و مي رود و من هنوز تصويري روشن از آينده بازسازي "بم" در ذهن ندارم!

و چه سخت است ببيني خشت و آجرهاي كاشانه ويران شده ات ، اكنون دور تا دور چادرهاي  هلال احمر چيده شدند كه گردبادهاي فصلي "بم" -  كه مي گويند تا آخر ارديبهشت خواهد وزيد - آنها را از جا نكنند.

فاجعه در "بم" خيلي عظيم است ، عظيم به وسعت همه قلبهاي درد كشيده  مادران داغدار "بم"، عظيم به گستره آرزوهاي بلند جوانان ناكام و از دست رفته  بم ، عظيم به اندازه همه روياهاي خوب خواب و خيال كودكان"بمي" كه نمي دانند خشم طبيعت چه بر سرشان آورده است.

البته مسوولان هم كاركرده اند ، امدادرساني شد، گرچه نابهنگام اما شد، كمك رساني انجام گرفت . همه مردم "بم" از كمكهاي مردمي هموطنان سپاسگزارند، اما شرايط كنوني بازماندگان به گونه اي است كه سرعت عمل بيشتر مسوولان را مي طلبد.  فشار رواني اين مصيبت بزرگ ، اگر با كمك رساني بموقع  همراه نشود ، اگر شرايط زندگي  سهل نگردد ، غير قابل تحمل است . 

آخر چگونه مي توان توجيه كرد كه پس از گذشت 20 روز از وقوع زلزله  مردم از دستشويي و حمام محروم باشند، چگونه مي توان پذيرفت كه با اين سيل كمكهاي مردمي ، مردم بم هنوز از نداشتن پتو و وسايل گرمايشي شكوه كنند ؟

بازسازي "بم" به اين زودي ميسر نيست  و به قول راننده اي كه ما را از كرمان به بم مي برد " بم به اين زودي ها بم نمي شود "  اما كمك رساني را مي توان سامان داد. از حرف و شعار مي توان كم كرد  و به كمك مردمي رفت كه همواره خستگي را خسته مي كردند.

براستي كار سختي است هر روز صبح مسوولي با كاميون توزيع ارزاق يكي يكي به چادرهاي مستقر در شهر سركشي كند، جيره روزانه را در اختيار آنها بگذارد،  دستي بر سر كودكانشان بكشد ، از كم و كسري ها مطلع شود  و بر آلام دلهاي دردمندشان  مرهمي گذارد ؟!

آيا احداث  دستشويي هاي بهداشتي  موقت براي مردمي كه روزگاري بهترين زندگي را داشته اند و اينك خشم طبيعت كاشانه شان را به ويرانه اي تبديل كرده ، كار سختي است ؟

وضعيت بم با اين شرايط  فقط اين پرسش را در ذهن آدمي متبادر مي كند كه  براستي بم ديگر بم مي شود ؟ !

کد خبر 52326

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha