شاید ساده ترین و کوتاه ترین تعریفی که بتوان از نهج البلاغه ارائه داد این باشد که بگوئیم نهج البلاغه کلام امیرالمؤمنین، علی است که از حدود هزار سال پیش به صورت کتابی در سه بخش خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار تدوین شده است. اما در حقیقت این گفتار، قطرهای از دریا و ذره ا ی از دنیای این کتاب عظیم را نیز در برنمیگیرد. کتابی که منبعث از وحی و زیباترین و منطقیترین و کاملترین ادامه دهنده مسیر قرآن است.
امیرمؤمنان در پاسخ به کسانی که او را در برابر معاویه متهم به نداشتن "سیاست" میکردند فرمود: به خدا قسم، معاویه از من زیرکتر و سیاستمدارتر نیست، ولی او حیله باز و فاجر است و اگر از حیله گری و مکاری نفرت نداشتم از زیرکترین مردم بودم، لکن هر مکر و حیله ای همراه با فسق و فجور است و فسق و فجور هم کفر را همراه خود دارد و هر مکار و حیله گری روز قیامت همراه خود پرچم و نشانی دارد که با آن شناخته میشود.
دلیل این امر آن است که نهج البلاغه از همان جایی جوشیده که قرآن از آنجا جوشیده است. نهج البلاغه فرسوده و کهنه نمیشود همانگونه که قرآن فرسوده و کهنه نمیشود و این واقعیتی عینی و انکارناپذیر است، چنان که خطبه ها و کلمات حضرت علی که در جامعه اسلامی آن روز بیان فرموده بودند، امروزه نیز در صحنه اجتماع کاربردی قوی دارد .
کتاب نهج البلاغه در عین حالی که مباحثی درباره معارف الهی، بحثهای اخلاقی و تهذیب نفس و... دارد اما عمده مباحث آن را مسائل مربوط به حکومت تشکیل میدهد، به ویژه بخش نامه ها که بیشتر مباحث آن سیاسی و مربوط به نظام حکومت اسلامی است.
امیر مؤمنان خطاب به مالک اشتر می فرماید: مهربانی بر مردم را پوشش قلبت قرار ده و به آنها محبت روا دار و لطف و مهر داشته باش و برای آنان چون حیوانی درنده و ضرر رسان نباش که خوردنشان را مغتنم شماری .
اینگونه قضاوتها که معلول عدم شناخت کافی از اسلام و شخصیت آن حضرت است، بدین سبب است که اینان این حقیقت را نمیبینند که علی برای اجرای اسلام و احیای مکتب و با التزام به اصول اسلامی و انسانی حکومت میکرد، در حالی که معاویه و یا دیگر حاکمان به ظاهر موفق و سیاستمدار آن دوران، به خاطر ارضای حس برتری طلبی و ریاست خواهی و تمایلات شهوانی خویش تلاش میکردند و عجیب است که این افراد، اینگونه حیلههای شیطانی معاویه و عمروعاص و طلحه و زبیر را به حساب سیاستمداران، و تلاش حضرت در عزل برخی والیان و قطع مستمری زورمندان را به حساب بیسیاستی میگذراند. در حالی که قطع نظر از علم امامت و تعلیمات خاص پیامبر اکرم سرعت عمل و هوش امیرالمومنین در متن حوادث و جریانات سیاسی و نظامی و اقتصادی کشور، سندی قطعی در سیاستمداری امام و احاطه ایشان بر فنون و رموز کشورداری است.
با مراجعه به بسیاری از جملات امام در نهج البلاغه روشن میشود که آن حضرت نه تنها سیاستمدار است بلکه مجری سیاستی صحیح در جامعه است و با آگاهی کامل از ریزه کاریهای سیاست و کشورداری و مردمداری، که آنها را از متن اسلام و معارف قرآن بیرون میکشید، با تکیه بر اصول و مبانی اسلامی و انسانی، برخورد و دستورالعمل سیاسی خود را صادر می کرد.
سیاست و وظایف کارگزاران نظام اسلامی در نهج البلاغه:
حکمیت و حرکت بر اساس قرآن و سنت
در جامعه اسلامی، قرآن و سنت جایگاهی رفیع و مقامی ارجمند دارند. این رفعت مقام تا آنجاست که این دو تنها جنبه شعاری و تقدس ظاهری ندارند بلکه منبع تمام مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... محسوب میشوند و حرکت حاکم اسلامی نیز باید بر اساس آن دو باشد. ا
امام حسین هنگامی که مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده خود به سوی مردم کوفه فرستاد، در پاسخ نامههای مردم کوفه، اولین ویژگی امام مسلمین را حکومت بر اساس کتاب خدا بیان داشت.
امیرالمومنین نیز در نامه خود به مالک اشتر، ضمن این که کتاب خدا و سنت را ملاک حرکت و حاکمیت حاکم اسلامی قرار میدهد، کارگزار نظام اسلامی را به عبرت گیری از حوادث گذشته تاریخ فراخوانده و میفرماید: " وظیفه داری که حکومتهای عدالت گستر و یا سنتهای فضیلت مند و یا فریضههایی که در قرآن مجید آمده و یا روشهایی که از پیغمبر اسلام در کتابها نوشته شده را به یاد داشته باشی و آنچه که ما عمل کردهایم و تو آنها را دیدهای، پیروی کنی."
حضرت علی در نامه خود به مالک توصیه میکند که شناخت خود از افراد را ملاک انتخاب آنان برای مناصب حکومتی قرار ندهد و این نکته را در نظر داشته باشد کسانی که در مصدر امور قرار میگیرند غالبا دوستان زیادی دارند که این دوستان گاهی به لباس زهد در میآیند و خود را برخوردار از اخلاق حسنه جلوه میدهند و به همین دلیل نیز امام به مالک توصیه میکند که بر اساس خوشبینی و اطمینان خود، معاونان خویش را انتخاب نکند.
اجرای عدالت و تکیه بر رضایت و خشنودی توده مردم
در حکومتهای استبدادی، رابطه مردم با حکومت، رابطه بردهداری و هدف از حکومت، بهره برداری از امکانات به نفع سرمایه داری و حکومت است نه خدمت به مردم . اما در حکومت اسلامی، رابطه حکومت با مردم، رابطه پدر و فرزندی است، رابطه ای مبتنی بر لطف و محبت نسبت به همه آحاد ملت، چنان که علی در فرمان خود به مالک اشتر در این باره فرمودند: "مهربانی بر رعیت را پوشش قلبت قرار ده و به آنها محبت کن و لطف داشته باش و برای آنها چون حیوانی درنده و ضرر رسان نباش که خوردنشان را مغتنم شماری."
در اسلام تصمیم گیری حاکم باید بر اساس ضوابط و معیارهای اسلامی باشد. بر این اساس، معیار حاکم در تصمیم گیریهای حکومتی، برقراری حق و عدالت و رعایت رفاه و آسایش و رضایت عامه مردم خواهد بود. امام همواره روی توده و اکثریت مردم تکیه بسیاری داشتند، زیرا اکثریت عظیم جامعه را مردم عادی و به اصطلاح همان توده مردم تشکیل میدهند که نوعا از امکانات رفاهی کمتری برخوردارند در مقابل اقلیت جامعه که غالبا خود را برگزیدگان و خواص جامعه میپندارند و از امکانات مادی فراوانی برخوردارند. هیچ حاکمی نمیتواند در زمامداری خویش به طور صد در صد رضایت اقلیت (طبقه مرفه) و اکثریت (طبقه مردم عادی) جامعه را فراهم کند زیرا اگر در جهت منافع هر کدام قدم بردارد، طرف مقابل ناخشنود خواهد شد.
پرهیز از تشریفات
از ویژگیها و جلوههای دیگر حکومت امیرالمومنین سادگی و پرهیز از تشریفات است. ایشان همواره در ضمن سخنان خویش، رجال حکومت را به سادگی توصیه میفرمودند که از جمله این موارد نامه امام به عثمان بن حنیف است.
این نکته نیز حائز اهمیت است که مردم به مقتضای طبع بشری و آمال و آرزوهایشان، هرگاه به آنچه که میخواهند نائل نشوند، معمولا مجریان حکومت را مسئول محرومیتها و ناکامیهای خود میپندارند و آنان را مقصر میشناسند و گمان میکنند وظیفه حکومت است که همه خواستهای آنان را جامه عمل بپوشاند و برآورده سازد و هنگامی که با برآورده نشدن تمام خواستههایشان مواجه میشوند، نسبت به حکومت و مجریان آن عداوت و کینه و دشمنی پیدا میکنند و بدین وسیله پایههای حکومت تضعیف میشود و در اینجا وظیفه حاکم است که اگر چه نمیتواند به همه خواستهای مردم جامه عمل بپوشاند اما با گرهگشایی و پیروی از اخلاق اسلامی، مردم را با کمبودها آشنا سازد و در صدد جلب رضایت مردم برآید.
و با همین حکمت و فلسفه، امام از مالک میخواهد که با مردم رابطه برقرار کند و از آنها فاصله نگیرد، و احتجاب حاکم از مردم را باعث گمراهی و بیاطلاعی او از حقایق جامعه و ایجاد شک و تردید و بیاعتمادی در جامعه میداند و میفرماید: "مبادا مدت طولانی از مردم فاصله بگیری، زیرا احتجاب حکام از مردم خود نوعی تنگنا و باعث بیاطلاعی از حقایق است و باعث بیاطلاعی مردم از واقعیت جریان کارها میشود، و این حالت عدم آگاهی موجب تلبیس حق و باطل و درشت و کوچک جلوه یافتن امور بزرگ، و بزرگ جلوهگر شدن مطالب ناچیز و کوچک میگردد."
توجه به لیاقت و شایسته سالاری در واگذاری مسئولیتها
یکی از اهداف اساسی اسلام، برقرار کردن عدل و قسط در جامعه اسلامی است. در حکومت اسلامی، پستها باید بر اساس شایستگی تقسیم شود و کارگزاران حکومت اسلامی از میان شایستهترین و خدمتگزارترین افراد انتخاب شوند، کسانی که دارای فضائل و کمالات انسانی بوده و تخلق به "اخلاق الله" را آویزه گوش خود قرار دهند، افرادی که دانا، اندیشمند، امین، کاردان، توانا، با دقت و ابتکار و متواضع باشند، نیکان را دوست بدارند و از ستمگران بیزار باشند.
امیرالمؤمنین در نامه خود به مالک توصیه میکند که شناخت خود از افراد را ملاک انتخاب آنان برای مناصب حکومتی قرار ندهد و این نکته را در نظر داشته باشد کسانی که در مصدر امور قرار میگیرند غالبا دوستان زیادی دارند که این دوستان گاهی به لباس زهد در میآیند و خود را برخوردار از اخلاق حسنه جلوه میدهند و به همین دلیل نیز امام به مالک توصیه میکند که بر اساس خوش بینی و اطمینان خود، معاونان خویش را انتخاب نکند.
مبارزه با مظاهر فساد و آلودگی در جامعه
امیرالمؤمنین در جمله «فانما علیک تطهیر ما ظهر لک» ؛ مالک را به مبارزه با مظاهر فساد و آلودگی و جلوگیری از فحشا و منکرات در جامعه فرامیخواند، چه آن که رواج فساد و فحشا در جوامع از بارزترین ترفندهای امپریالیسم و استعمار است که موجب سقوط و انحطاط جامعه میشود. دشمن همواره میخواهد با از بین بردن عفت و پاکدامنی و اشاعه فساد در جوامع اعم از اسلامی و حتی غیراسلامی، ملتهای مستضعف را از روح پاکی و معنویت جدا ساخته و آنان را چنان آلوده کند و به "از خود بیگانگی" و فساد بکشاند تا سرانجام در عمق منجلاب دستهای آلوده استعمار فرو روند.
نظر شما