۱۹ تیر ۱۴۰۰، ۷:۲۹

جمال یزدانی در گفتاری با عنوان «حزب‌الله و عقلانیت مردمی» تبیین کرد

عقلانیت حزب‌الله باید عقلانیت ناشی از مردم باشد

عقلانیت حزب‌الله باید عقلانیت ناشی از مردم باشد

یزدانی گفت: یکی از بحث‌های اصلی که امام مبتنی بر مبانی دینی دارد، این است که عقلانیت حزب‌الله باید عقلانیت ناشی از مردم باشد.اینجا آن تعابیر روایات دقیقاً به معنای عقلانیت ناشی از مردم است.

خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه- علیرضا خزاعی: عقلانیت و کنش منطقی در جامعه از جمله اساسی‌ترین مولفه‌های پیشرفت مدنی است. در جامعه دیندار ایرانی نیز که هدف آن پیشرفت در سایه اسلام و دستیابی به مدنیت نوین اسلامی است، عقلانیت فردی و اجتماعی باید ذیل باورها و فرهنگ دینی ارتقا یابد تا آحاد جامعه هر چه هماهنگ‌تر توام با کنشی معقول در مسیر آن گام بردارند. از این رو یکی از مهم‌ترین جریاناتی که نقش کلیدی در ارتقای عقلانیت با محوریت نگاه انقلاب اسلامی دارد، انسان کنشگر انقلاب اسلامی است. دکتر جمال یزدانی، پژوهشگر اندیشکده بسیج و نهادهای مردمی در همین باب طی گفتاری به ملزومات ارتقای عقلانیت جامعه توسط جریان حزب‌الله پرداخته و بر ظرافت‌هایی که در این راه باید مورد توجه قرار گیرند، مبتنی بر اندیشه امام(ره) و تجربه زیسته انسان انقلاب اسلامی در اواخر دهه 50 و اوایل دهه60 اشاره می‌کند. متن کامل این گفتار را در ادامه می‌خوانید.

دو معنای عقلانیت مردمی

از ابعاد مختلفی می‌شود هویت حزب‌الله را بحث کرد. من محوری را برای بازخوانی هویت حزب‌الله با عنوان «حزب‌الله و عقلانیت مردمی» مطرح کردم. دو معنا از عقلانیت مردمی و نسبتش با حزب‌الله می‌توان در نظر گرفت که من بحث مورد نظرم معنای دوم است. اما از باب اینکه پیرامون معنای اول کم بحث شده است، بحثم را از تشریح معنای اول شروع می‌کنم. معنای اول عقلانیت مردمی، همین عقول و مبنای فکری خود مردم است. ما اینجا نمی‌خواهیم بحث معنایی عقل بکنیم، چرا که تعاریف در مورد معانی عقل خیلی مفصل است. لذا در معنای اول، نقش حزب‌الله بعنوان انسان کنشگر انقلاب اسلامی برای توسعه عقول مردم مورد نظر است.

از این رو باید دانست دامن زدن به عقلانیت در جامعه به معنا تعمیق دین‌داری است. یعنی این دو با هم تلازم دارند. چنان که دین‌داری توسعه پیدا نمی‌کند مگر عقلانیت توسعه پیدا کند و بالعکس.

معنای اول: تعمیق و توسعه عقلانیت، از وظایف حزب‌الله در جامعه

یک تعبیری حضرت امام(ره) دارند در جلد 4 و 5 صحیفه که بیانگر وظیفه حزب‌الله نسبت به توسعه عقلانیت در جامعه است. می‌گوید: «جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش، شرکت خواهند جست...»(ج4، ص359) امام(ره) این تعبیر را دوباره بعد ار انقلاب نیز در دیدار با معلمان به کار می‌برند و می‌گویند: «یکی از کارهای شما این است که بچه ها را ارزیاب و منتقد بار بیاورید. در صورتی مردم می‌توانند امورات خودشان را رهبری کنند که این ویژگی را داشته باشند». این مطلب خیلی وظیفه مهمی است و بنظرم هدف‌گذاری جدی‌ای برای حزب‌الله و معیاری است که آیا راه را در مسیر گفتمان انقلاب اسلامی درست می رویم یا خیر؟

نخبگان زمانی می‌توانند در جامعه پروژه‌شان را جلو ببرند و عقلانیت جامعه را رشد بدهند که به صرف تسلط بر مبانی اکتفا نکنند، بلکه مستقیم در دل جامعه حضور و کنش داشته باشند و گفتگو کنند و برای حل مسایل مردم کار کنند. خود همین حضور و ارتباط، عملاً حرکت اجتماعی را از خطا مصون می‌دارد

در جای دیگری مفصلاً امام(ره) در مهر 57 در نوفل لوشاتو وقتی دارد اسلام را برای مخاطب عمومی‌اش تصویر می‌کند، می گوید: « اسلام برای انسانی که همه چیز است، یعنی از طبیعت تا ماوراء طبیعت و عالم الاهیت مراتب دارد، برنامه دارد. اسلام می‌خواهد انسانی بسازد جامع. یعنی او را رشد آنطور که هست بدهد. اگر حظ طبیعت دارد رشد طبیعی به او بدهد. اگر حظ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد، حظ روحانیت به او بدهد. حظ عقلانیت دارد رشد عقلانیت به او بدهد. و....».لذا از وظایف حزب‌الله طبق تآکید امام(ره) تعمیق و توسعه عقلانیت در جامعه است، به این خاطر که می‌خواهد دینداری را در جامعه توسعه بدهد.

نهادسازی برای گفتگو، اقدام اول در توسعه عقلانیت مردمی

انسان انقلابی در همان انتهای دهه50 و ابتدای دهه60 در مسیر هدف‌گذاری امام(ره) و مبتنی بر فهمی که از ایشان پیدا کرده بود، یک اقداماتی را برای توسعه عقلانیت در جامعه انجام می‌دهد. اولین اقدامش نهادسازی برای گفتگو است.

از جمله نمونه‌هایش مجمع تفکرات شیعی شهید دیالمه در مشهد و جلسات فکری چهارشنبه شب‌های مسجد معتضدی کرمانشاه که توسط شهید سعید جعفری با عنوان «گذر از فرهنگ انقلابی به انقلاب فرهنگی» پایه‌گذاری شد. جالب است بدانید که این جلسات مربوط به ابتدای سال 58 هست و هنوز بحث انقلاب فرهنگی اصلاً مطرح نبوده! انجمن تعلیمات اسلامی مسجد الجواد مشهد واقع در خیابان دانشگاه نیز از دیگر نهادهایی است که برای گفتگو شکل گرفته است. کانون تبلیغات اسلامی طه متعلق به آقای عسکری در تهران نیز با همین رویکرد ایجاد شده است. حوزه هنر و اندیشه انقلاب اسلامی نیز که پاتوقی فکری و گفتگو محور برای تعیین نسبت میان هنر و اندیشه بود، دو سه ماه مانده به انقلاب راه اندازی شد. اینها اجمالاً بنا به آن فهمی که از حرف امام داشتند به دنبال نهادسازی برای گفتگو بودند.

اقدام دوم، بازخوانی مفاهیم دینی

اقدام بعدی که توسط جریان حزب‌الله برای تحقق هدف‌گذاری‌های امام(ره) در آن بازه زمانی صورت پذیرفته، بازخوانی مفاهیم دینی است. خود رهبری از اوایل دهه 50 در مشهد شروع به بازخوانی مفاهیم دینی متناسب با نیاز جامعه می‌کنند و خود حضرت امام(ره) مداوماً از مفاهیم دینی تعریف جدید و بروز ارائه می‌دهند. دیالمه نیز در مشهد همین کار را می‌کند و مفاهیم پایه مانند ولایت‌فقیه، روحانیت، توبه، آزادی، قضا و قدر و... را بحث می‌کند. شهید علم‌الهدی و جمال‌پور که جزو شهدای دانشجو هستند، در اهواز نهادی بنام نهاد «موحدین» را پایه‌گذاری می‌کنند. آنجا حلقه‌های اندیشه‌ای تشکیل داده بودند و در آن مفاهیم پایه‌ای دینی را بازخوانی می‌کردند. می‌خواهم بگویم این اشتراکات بین حزب‌الله در آن بازه زمانی نشان می‌‍دهد که هدف‌گذاری امام(ره) برای توسعه عقلانیت در جامعه را چگونه فهم کرده بودند.

اقدام سوم، فعالیت در عرصه میدانی

اما به جز این، یک اقدام سومی هم آن‌ها انجام می‌دادند که فعالیت در عرصه میدانی بود. یعنی دیالمه آدمی نبوده که صرفاً نهاد برای گفتگو بسازد و بعد بیاید مفاهیم دینی را بازخوانی کند، بلکه همزمان در میدان هم حضور دارد. این حضور از کار جهادی گرفته تا حل مسایل عمومی مردم را شامل می‌شود. یعنی اینها هیچ کدام صرفاً به بحث و گفتگو برای توسعه عقلانیت بصورت تئوریک اکتفا نمی‌کردند، بلکه بصورت همزمان با آن بازوهای میدانی‌شان در صحنه فعال بودند.

اقدام چهارم، الگوپردازی عقلانیت انقلابی

اقدام چهارمی که همزمان برای توسعه عقلانیت انجام می‌دادند، الگوپردازی عقلانیت انقلابی است. یعنی الگوهای عقلانی و فکری دینی را بازخوانی می‌کنند. خود دیالمه هشت تن از شخصیت‌های علمی تاریخ اسلام را بازخوانی می‌کند. یا مثلاً علم‌الهدی پروژه‌اش بازخوانی همین جریان فکری در سنت تاریخی تمدن اسلامی است. سعید جعفری در کرمانشاه هم همین‌طور است.

پنجمین اقدام، تولید عقلانیت دین محور

پنجمین کار آنها برای توسعه عقلانیت مردمی، عقلانیت دین محور است. شما می‌بینید مبنایشان برای گفتگو و تبیین مفاهیم، منابع اصیل و دست اول دینی است. همان زمان که جریان‌های مختلف در حوزه اندیشه‌ای فعالیت می‌کردند، اینها نیز بر منابع اصیل دینی تمرکز کردند. تأملات در ادعیه، نهج‌البلاغه، قرآن و تاریخ اسلام منابع محوری‌ای است که در همه این تشکل‌های انقلابی مشترک است و از این مبانی برای توسعه عقلانیت بهره می‌گرفتند.

معنای دوم: عقلانیت حزب‌الله باید عقلانیت ناشی از مردم باشد

پس این معنای اول و کنشگری انسان انقلابی را نسبت به آن فهمی که از امام(ره) دارد، سعی کردم تا حدودی مبتنی بر تاریخ شفاهی انسان انقلاب اسلامی بیان کنم.اما بحث اصلی در باب عقلانیت مردمی، معنای دوم آن یعنی «عقلانیت ناشی از مردم» است. این خیلی با معنای اولی فرق دارد. در معنای اول ما می‌خواهیم عقل مردم را توسعه بدهیم، اما در دومی می‌خواهیم عقلانیت را از مردم اخذ کنیم. یکی از بحث‌های اصلی که امام(ره) مبتنی بر مبانی دینی دارد، این است که عقلانیت حزب‌الله باید عقلانیت ناشی از مردم باشد.اینجا آن تعابیر روایاتی ما مانند «یثیروا لهم دفائن العقول»[1] یا «النَّاسُ مَعَادِنُ‏ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ»[2] دقیقاً به معنای عقلانیت ناشی از مردم است و می‌گوید حزب‌الله اگر بناست عقلانیت را در جامعه گسترش بدهد، یکی از منابع جدی‌اش عقلانیت ناشی از مردم است.

جریان حزب‌الله اگر بناست عقلانیت را در جامعه گسترش بدهد، یکی از منابع جدی‌اش عقلانیت ناشی از مردم است

برای هدایت مردمی، باید به عقلانیت ناشی از مردم توجه کرد

امام(ره) درباره ابعاد عقلانیت ناشی از مردم، مثال‌های متعددی در صحیفه می‌زند. اول امام یک استنادی که پر تکرار هم است، به روش غربی‌ها می‌کند که چگونه آنها از این نوع عقلانیت در وجه استعماری‌اش استفاده می‌کنند و با این استناد امام خط و گزاره می‌دهد که ما نیز در جهت اهداف خودمان از این مدل باید استفاده کنیم. امام(ره) می‌گوید: «این سیاح‌هایی که از شاید 300 سال پیش از این که راه یافتند به شرق، سیاح هایی که از اینها آمدند به اسم سیاحت، اینها یک مامورین سیاسی بودند برای مطالعه ممالک شهر. اینها می آمدند و در تمام ممالک، شهر و دهات همه اینها را مطالعه می‌کردند....در ایران همه آن مواردی که دارای منابعی بوده است که برای آنها مفید بوده نقشه برداشتند و نشانه گذاشتند و ضبط است پیش آنها». این مقدمه‌ای است که امام(ره) نسبت به مطالعات غربی‌ها در مورد شناسایی منابع طبیعی منطقه‌ای که می‌خواستند استعمار کنند، اشاره می‌کند. غرض من بخش دومش است. این مطلب را اشاره کردم که طرح بحث امام را کامل بدانید. بعد ایشان می‌گوید: «کار بعدی آنها اطلاع بر روحیه مثلاً ایلاتی که ما در ایران داشتیم مانند ایل بختیاری، قشقایی ، شاهسون‌ و... بوده است. مطالعاتی داشتند برای اینکه به دست بیاورند روحیه اینها را. می‌گفتند ما می‌خواهیم به این مخازن عظیمی که در این ممالک است راحت‌تر دست پیدا کنیم و چطور به این منابع دست پیدا کنیم که مخالفت‌ها برانگیخته نشود». (ج4، ص14) به تعبیر من غربی‌ها مطالعات مردم شناختی کردند و معرفت آن منطقه را به جهت روانی، تاریخی و هویتی استخراج کردند تا در حوزه سیاست‌گذاری در راستای تحقق مداخله‌شان از این معرفت و عقلانیتی که از مردم برداشت کرده‌اند، استفاده کنند. اینجا امام(ره) تاکید می‌کنند که برای مداخله اجتماعی چه منفی یا مثبت، باید به عقلانیت ناشی از مردم توجه کرد.

عقلانیت بین امام و امت در گفتمان انقلاب اسلامی

عقلانیت در گفتمان انقلاب اسلامی کاملاً رفت و برگشتی بین امام و امت است. یعنی اینگونه نیست که امام آن بالا نشسته و یک عقلانیت را حقنه می‌کند. بلکه اتفاقاً او بواسطه عقلانیت ناشی از مردم مفاهیمی را اخذ می‌کند.

حضرت امام برای استفاده از عقلانیت ناشی از مردم چند اقدام انجام می‌دهد. یکی از اقدامات ایشان که برای امروز قابلیت الگوبرداری دارد این است که عقلانیت ناشی از مردم را مبتنی بر روایت‌های مردمی در ادبیات خودش ضریب می‌دهد. مثلاً شما مفصل می‌بینید که امام بعد از قضیه رفراندوم و هر انتخاباتی که در سال 58 داریم، خاطرات مردمی را نقل می‌کند. مثلاً می‌گوید: «فهمیدن که یک نفر آدمی که اشتباه کرده است در انداختن رایِ خلاف و گریه می‌کند به اینکه من یک گناهی کردم که بخشودنی نیست. من دیگر جهنمی شدم. برای اینکه اشتباه خودش را اسباب این معنا می‌داند. آن مردی که دوشش گرفته بودند، مریض بود آمده رای انداخته در خمین. آن پیرمرد 80 ساله را در چرخ نشاندند، آن معلولان را در چرخ نشاندند و فلان، بعد می گوید کجا در دنیا این نوع مشارکت مردمی سابقه دارد»(ج 7، ص 41)

یعنی امام در تعامل با میدان مردمی، مفاهیمی را برمی‌گیرد و به آن ضریب می‌دهد و به معنا تبدیلش می‌کند و دوباره تحویل مردم می‌دهد، و این تعامل رفت و برگشت دارد. به تعبیری همه این تعاملات مردمی، مبنایی برای انتزاع مفاهیم جدید در ادبیات امام هستند که در سیره حضرت امام(ره) فوق العاده مورد توجه و تاکید است.

عقلانیت مردمی کم فساد است

امام(ره) معتقد است آن نوع عقلانیتی که از مردم استخراج شود و منتزع از مردم باشد، نسبت به عقلانیتی که از حوزه یا دانشگاه خارج می‌گردد، کمتر دچار فساد می‌شود. یک جمله‌ای امام دارد که من از آن، اینچنین برداشت می‌کنم و می‌گوید: « فرق ما بین انقلاب اسلامی و انقلاب غیر اسلامی همین است که انقلاب وقتی اسلامی شد، توده‌های مردم همراه با آن هستند و وقتی توده‌های مردم با یک شی همراه می‌شوند، زود پیش می‌رود و کم فساد است، البته هست نمی گویم که 100 درصد نیست، هر انقلابی لوازمی دارد، لکن هیچ انقلابی به سلامت انقلاب ما که به این خوبی و کم زحمتی و به این سرعت بوده تا به حال نبوده است». (ج10، ص20) این حکم کلی‌اش برای من مهم است که همراهی توده‌های مردم با یک شی کم فساد است. یعنی در عقلانیت ناشی از مردم، اگرچه فساد در آن قابل تصور هست، اما به نسبت بقیه مسیرها مانند انقلاب‌های نخبگانی یا نظامی کم‌تر است.

آن وجه پویا که در ادبیات دینی امام(ره) است، تفاوتش با دیگر ادبیات دینی، در ارتباط مستقیمی است که با مردم و طبقات محروم برقرار می‌کند. به تعبیری همه این تعاملات مردمی، مبنایی برای انتزاع مفاهیم جدید در ادبیات امام(ره) هستند

همین حرف را امام سال 67 دوباره در نامه به سید حمید روحانی برای تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی می‌نویسد و تاکید می‌کند: «اگر شما می‌توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‌های مردم رنج دیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده اید...»

آن وجه پویا که در ادبیات دینی امام است، تفاوتش با دیگر ادبیات دینی، در ارتباط مستقیمی است که با مردم و طبقات محروم برقرار می‌کند. همنشینی با طبقات پایین جامعه چرا یک سنت در سیره معصومین است؟ چون جلو انحراف و بریدگی را می‌گیرد. مردم چون به فطرت نزدیک‌ترند و طبق عقل روزمره زندگی می‌کنند، امام با بهره‌گیری و فعال کردن خودِ این عقلانیت، آنها را جلو می‌برد و اصلاح می‌کند.

لذا نخبگان زمانی می توانند در جامعه پروژه شان را جلو ببرند و عقلانیت جامعه را رشد بدهند که به صرف تسلط بر مبانی اکتفا نکنند، بلکه مستقیم در دل جامعه حضور و کنش داشته باشند و گفتگو کنند و برای حل مسایل مردم کار کنند. خود همین حضور و ارتباط، عملاً حرکت اجتماعی را از خطا مصون می‌دارد.


[1]  نهج‌البلاغه خطبه شماره 1 ، «یروهای پنهان عقول آنان را بر انگیزانند، ...»

[2] مردم، معدن‌هایی همچون معدن‌های طلا و نقره‌اند.[ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏64، ص 121.]

کد خبر 5252532

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha