خبرگزاری مهر، گروه استانها - مصطفی پورروستایی اردکانی*: یکی از مهمترین چالشهای عصر جهانی شدن در سطح کلان، نفوذپذیری مرزها و انتشار بیحد و مرز پیامهای رسانهای در جوامع است و در سطح خُرد نیز، دیگر دیوارهای منازل چارچوب انحصاری و شخصی شهروندان محسوب نمیشوند بلکه فضایی برای نفوذ امواج رسانهای هستند. در شرایط فوق، چگونه میتوان زمینههای شناختی و انگیزشی لازم را در شهروندان ایجاد کرد تا بهصورت خودانگیخته نسبت به محتوا و عملکرد رسانهها واکنش نشان دهند و در مواجهه خود با رسانهها و محتوای آن از راه تحلیل و تعمق، به معنای حقیقی مطالب دست یابند؟
اندیشمندان حوزه ارتباطات و رسانه، از چند دهه پیش همواره دغدغه آسیبزایی رسانهها و آسیبپذیری شهروندان در جامعه جهانی را داشته و برای کاهش اثرات مخرب آنها ایدهها و پیشنهادهایی ارائه کردهاند که یکی از این پیشنهادها، تقویت «سواد رسانهای» شهروندان در جامعه است. از سویی دیگر یکی از ابزارهای مقابله با «قدرت نرم» و «جنگ رسانهای»، آموزش سواد رسانهای و اولویت دادن به سواد رسانهای بهعنوان مهارتی حیاتی برای شهروندان در قرن بیست و یکم است.
سواد رسانهای میتواند پادزهری باشد در مقابل هژمونی رسانهای و شهروندان را در مواجهه با محتوای پیامهای رسانهای واکسینه نماید؛ همچنین آموزش سواد رسانهای به عنوان مهارتی برای مقابله با جنگ رسانهای است که منجر به افزایش ظرفیت تحلیل شهروندان در مواجهه با رسانهها میشود و باعث میشود تا آنان بهجای آنکه تسلیم محتوای پیامهای رسانهای شوند و منفعلانه هر آنچه دریافت میکنند را بپذیرند، تلاش نمایند تا بهعنوان یک مخاطب فعال، معنای نهفته در پیامها را درک و به رمزگشایی و ارزیابی پیامها بپردازند و برخوردی فعالانه با پیامهای رسانهای داشته باشند.
اگر شهروندان یک جامعه از سواد رسانهای کافی برخوردار نباشند، به طور قطع نخواهند توانست در فضای سنگین رسانهای جهان امروز، مسائل و وقایع را بهدرستی تعبیر و تفسیر نمایند.
سواد رسانهای متشکل از دو عبارت: «سواد» و «رسانه» است که هر کدام مفهوم خاص خود را دارد. سواد رسانه در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که بر اساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. در سواد رسانهای بر این نکته تأکید میشود که تسلیم پذیرش بدون اندیشه محتوای رسانهها نشویم؛ به زبان ساده یعنی هر چیزی را که هر رسانهای منتشر میکند، نپذیریم.
هدف از آموختن سواد رسانهای این است که به مردم کمک کند تا به شهروندانی پیچیده، یعنی شهروندانی آگاه و با ظرفیتهای مورد نیاز جامعه امروز بدل شوند، نه به مصرفکنندگانی پیچیده.
در گامی فراتر میتوان چنین اظهار داشت که هدف سواد رسانهای ارتقای خودرهبری از طریق فرایندهای استدلال، تحلیل، مفاهمه و مهارتهای ابزاری موجود است. سواد رسانهای میتواند با برخورد هدفمند و نقد سازنده، ضمن ایجاد ارتباط دوسویه و مشارکت جویانه، حوزه آموزش را با تحولی جدی و جدید مواجه سازد؛ زیرا دیگر مخاطب، منفعل نیست و ارتباط آن با رسانه، دوسویه و تعاملی خواهد بود.
سواد رسانهای به دنبال قدرتمند کردن شهروندان و تغییر دادن ارتباط غیر فعالانه آنان با رسانه و تبدیل آنان به مرتبطین فعال و پویا است و آنان را قادر میسازد تا با شیوهها، دستورالعملها و ساختار فرهنگ رسانهای بیشتر آشنایی پیدا کرده و آن را مورد چالش قرار داده و بهراحتی تسلیم پیامهای رسانهای نشوند.
افراد بهرهمند از سواد رسانهای میتوانند تکنیکهای هدفگذاری شده را شناسایی کنند و دراینباره بحث و تبادلنظر کنند که چه کسی یا کسانی در رسانهها ذینفع هستند و چه کسی یا کسانی کنار گذاشته و نادیده گرفته میشوند و به چه دلیل این اتفاق میافتد؟
باسوادان رسانهای منابع مختلف اطلاعات و سرگرمیها را جستجو میکنند و از رسانهها بر اساس نیازهای اطلاعاتی خود بهرهمند میشوند.
آنها میدانند در مواجهه با رسانه چگونه عمل کنند تا اینکه بخواهند اختیار عمل خود را به رسانهها واگذار نمایند. از این نظر افراد دارای سواد رسانهای، شهروندان بهتری هستند.
با توجه به آنکه شهروندان عصر جهانی شدن در یک محیط رسانهای زندگی میکنند، ضرورت دارد تا با کسب مهارتها و تکنیکهای جدید، تعامل مؤثرتر و عمیقتری با لایههای مختلف پیامهای رسانهای داشته باشند و مهارتهای ارتباطی و فهم رسانهایشان را در استفاده صحیحتر از رسانهها ارتقا بخشند.
و نکته آخر اینکه امروزه رسانهها صرفاً بر فرهنگ ما تأثیر نمیگذارند بلکه خود فرهنگ ما هستند؛ بنابراین، سواد رسانهای بهنوعی کمک به شهروندانی است که دانش کافی، تفکر انتقادی و سواد لازم را از تمام اشکال رسانهای کسب کرده تا بتوانند آنچه را که میبینند، میشنوند و میخوانند، پیش از آنکه از سوی رسانهها کنترل شوند، خود تحلیل و کنترل کنند.
*فعال حوزه روابط عمومی و رسانه
نظر شما