به گزارش خبرنگار مهر در یاسوج، حسین پناهی در سال 1335 در روستای "دژکوه" در استان کهگیلویه و بویراحمد چشم به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات به قم رفت و مدتی در کسوت طلبگی به تحصیل علم پرداخت و سپس به تهران آمد و به جامعه هنری آناهیتا پیوست.
وی در این زمان فعالیت های هنری خود را در مقام بازیگری، کارگردانی، نویسندگی و سرودن شعر آغاز کرد. از جمله فعالیت های وی در زمینه بازیگری، می توان به بازی در فیلم ها و سریال هایی چون سایه خیال، امام علی (ع)، مهاجران، روز واقعه، مرد ناتمام، گال ،هی جو، آژانس دوستی و دزدان مادر بزرگ اشاره کرد. در مقام کارگردانی نیز بی بی یون، چیزی شبیه زندگی، دو مرغابی در مه، یحیی و گلابتون و.. ازجمله آثار پناهی است.
اما زندگی شاعر اشعاری چون «من و نازی» و «سلام، خداحافظ » در تنهایی همیشگی اش به پایان رسید. آن گونه که پزشک قانونی گزارش می دهد جسد حسین سه روز پس از مرگ در آپارتمان کوچکش پیدا می شود.
همان روزها بود که جمشید مشایخی به دیدار حسین رفته بود. جمشید مشایخی می گوید: هر چه در زدم در را باز نکرد. ماشین حسین در کوچه پارک شده بود. فکر کردم شاید خواب است یا نمی خواهد در را باز کند. بر روی شیشه غبار گرفته ماشینش نوشتم «حسین من آمدم نبودی».
"آنا پناهی" دختر حسین از آن روزها می گوید : چند روز از پدرم خبری نداشتیم. هرچه تلفن می زدیم جواب نمی داد. تا این که چند تن از دوستان را به آنجا فرستادیم. هرچه در زدند کسی در را باز نکرد و وفتی در را شکستند با جنازه پدرم مواجه شدند.
سه سال از مرگ حسین پناهی می گذرد. مرگی که خانواده چهار نفری آنان را تنهاتر از گذشته کرد. خانواده ای که در این سال ها دور از حسین و در شهر کوچک "لنده" در استان کهگیلویه و بویراحمد زندگی می کردند.
آنا دختر بزرگ حسین از مشکلات این سالها می گوید : "عده ای می گفتند حسین پناهی دیوانه است، نقش کودکان را بازی می کند، او را در کوچه و بازار مسخره می کردند اما وقتی فهمیدند حسین که بود که دیگر دیر شده بود".
آنا پناهی گلایه های زیادی از مسئولین دارد : "مسئولین پس از مرگ پدرم وعده های زیادی در خصوص بازسازی فضای اطراف آرامگاه و افتتاح کتابخانه ای به نام او و ... دادند که هیچ کدام به سرانجام نرسید".
وی با بیان اینکه ما چیزی از کسی نمی خواهیم و دغدغه نان هم نداریم اینگونه ادامه می دهد : " آنها خودشان این وعده ها را دادند و ما از آنها چیزی نخواستیم و نمی خواهیم و به قول پدرم دوست نداریم کسی بر نداشته هامان آخ و اوخ کند.
اما علت قطع مستمری خانواده حسین پناهی توسط استاندار دولت نهم در کهگیلویه و بویر احمد سئوالی بود که خبرنگاری از وزیر ارشاد در سفرش به یاسوج پرسید و صفار هرندی خواستار پیگیری این موضوع شد و اما هنوز از نتیجه این پیگیری خبری نرسیده است.
اما مرداد این « گور عشق دل خون رنگ ما» می آید و می رود و این شعر حسین به یاد می آید که ما بدهکاریم به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند: "معذرت می خواهم چندم مرداد است"؟
نظر شما