يكي از همرزمان شهيد عليرضا نوري قائم مقام لشكر 27 محمد رسول الله(ص) در گفتگو با گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر اظهار داشت : عليرضا در دوران رژيم گذشته پس از گذرانيدن دوره سربازي در راه آهن استخدام شد و همزمان با كار در راه آهن براي ورود به دانشگاه در كنكور شركت كرد كه در رشته مهندسي راه و ساختمان پذيرفته شد.
وي افزود :همزمان با آغاز انقلاب وي در دانشگاهها نقش فعالي ايفا كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به كمك چند نفر از دوستان و همكاران خود در راه آهن مسوليت حفاظت و نگهداري از تاسيسات راه آهن را بر دوش مي گيرد و چندي بعد كميته انقلاب اسلامي مستقر در راه آهن را تشكيل داد .
اين همرزم شهيد نوري در ادامه گفت : بعد از انقلاب به علت تحركات منافقين در جاي جاي كشور ، شهيد نوري به عنوان فرمانده با جمعي از همكاران خود در راه آهن به منطقه جنوب عزيمت كرده و كميته انقلاب اسلامي را در راه آهن ناحيه جنوب تشكيل داد . همزمان با تاسيس سپاه در سال 58 به همراه برخي از دوستان خود به اين نهاد پيوست و پس از گذرانيدن آموزشهاي لازم ، به عنوان مسول سپاه پاسداران مستقر در راه آهن انتخاب مي شود . در سال 1359 كه جنگ شروع شد شهيد نوري فعاليت خود را به جنگ تغيير داد و با سازماندهي و اعزام گروههاي 70-80 نفره به جبهه هاي جنوب ، نقشي مهمي در ابتداي جنگ ايفا كرد.
|
اين شهيد بزرگوار دلسوختهي اسلام و عاشق امام حسين (ع)، عارفي مجاهد و از مصاديق بارز فرمايش مولا علي (ع) به شمار ميآمد كه:" زُهّاد بالَلّيل و اسد بالنّهار". |
همرزم شهيد نوري در مورد مهم ترين فعاليت هاي او در جبهه هاي جنگ گفت : از جمله مهم ترين كارهاي او شكست محاصره سوسنگرد در سال 1359 بود كه حماسه ماندگاري را به همراه نيروهاي تحت امر خود خلق كرد. در عمليات امام علي (ع) نيز كه در كوههاي الله اكبر و غرب سوسنگرد انجام شد حضوري بسيار مثمر ثمر داشت تا حدي كه در اين عمليات از هر دو پا به شدت مجروح شد . پس از اين جريان و بعد از بهبودي نسبس كه يافت مسوليت حراست نواحي يازده گانه راه آهن به او سپرده مي شود .
وي افزود : شهيد نوري در عمليات والفجر(1) نيز حضور بسيار فعال ومهمي داشت و در اين عمليات بود كه دست راستش قطع مي شود .
اين همرزم شهيد نوري در ادامه گفت : بعد از اين مجروحيت مسوليت قائم مقامي پايگاه ابوذر را بر عهده گرفت و اردوگاه دوازدهم قدس را نيز پايه گذاري كرد ، پس از آن نيز مسئوليت طرح و عمليات منطقه يك ثارالله را پذيرفت.
وي افزود : شهيد نوري هيچوقت دلبسته مسئوليت و پست ومقام نبود و هميشه همراه با بسيجيها در جبهه ها حضور پيدا مي كرد. پس از ترك پستها ومسئوليتهاي قبلي عليرغم ميل باطني به عنوان مسوول ستاد لشكر 27 محمد رسول الله ( ص ) مشغول خدمت مي شود . بچه هاي جبهه خاطره اي از شهيد نوري دارند كه هرگز فراموششان نمي شود ، حول وحوش عمليات كربلاي پنج بود( عملياتي كه ايشان در آن شهيد شدند) ، دقيقا يادم نيست ، شهيد عليرضا نوري كه يك دستش قطع شده بود ، قبل از اين عمليات از طرف وزير راه آقاي سعيدي كيا برايش حكم رياست راه آهن زده شده بود حكم را موقعي كه به او دادند گفت: " با تمامي احترامي كه من براي آقاي سعيدي كيا وزير راه قائل هستم اما با اين حال براي اينكه خودم هم دچار ترديد نشوم اين حكم را پاره مي كنم . "اين خاطره هرگز از اذهان بچه ها پاك نخواهد شد كه فردي چنين دريادل باشد.
اين همرزم شهيد نوري خاطر نشان ساخت : شهيد نوري تا زمان شهادت بيش از 60 -70بار زخمي شد ولي هرگز از حضور در جبهه ها خسته نشد ، يادم نمي رود هميشه مي گفت :" آرزويم اين است كه هرگاه خداوند تبارك و تعالي صلاح ديد كه من در اين دنيا نباشم ، دوست دارم كه خداوند اين عنايت را در حق اين حقير داشته باشد كه با بدني خون آلود و پاره پاره از اين دنيا بروم و اين را براي خود توفيق مي دانم . " هركسي كه اين جملات او را شنيده هنوز هم كه هنوز است مثل زنگ در گوشش صدا مي كند .
وي در مورد خصوصيات اخلاقي شهيد نوري گفت :اين شهيد بزرگوار دلسوختهي اسلام و عاشق امام حسين (ع)، عارفي مجاهد و از مصاديق بارز فرمايش مولا علي (ع) به شمار ميآمد كه:" زُهّاد بالَلّيل و اسد بالنّهار". او نمونه يك سرباز اسلام به معني واقعي بود، هيچوقت خودش را از بسيجيها جدا نمي دانست . از ديگر خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود، در كنار تلاش بيوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعتقاد داشت كه جبهههاي نبرد، مكاني مقدس است و انسان دراين مكان، به خدا تقرب پيدا ميكند. هميشه به رزمندگان سفارش ميكرد كه به تزكيه نفس و جهاد اكبر بپردازند. به نظر من او شخصيتي چند بعدي داشت، شخصيتي پرورش يافته در مكتب انسان ساز اسلام. خيليها شيفته اخلاق، رفتار، او بودند و او را يك برادر بزرگتر و معلم اخلاق ميدانستند. آن قدر با نفسانيات خود مبارزه ميكرد كه جايي براي خودستايي در او وجود نداشت.
اين همرزم شهيد نوري در ادامه گفت : همواره تبسم بر لبانش بود. درحالي كه شكيبا بود، خروشان هم بود. با تلاش همه جانبه و شبانهروزي، ديگران را براي خدمت هرچه بيشتر ترغيب ميكرد. او تمام وجود خود را وقف انقلاب كرده بود. كسي نميتوانست زماني را بيابد كه ايشان در حال استراحت باشد و يا وقفهاي در كارش ايجاد شد. او هيچگاه وقار و متانت خود را از دست نميداد و علاوه بر ارتباط تشكيلاتي، همواره يك ارتباط معنوي با بچهها داشت.
وي در پايان خاطر نشان ساخت : او مصداق برجسته اين كلام امام شهيدان بود كه فرمودند:
«هنر آن است كه بيهياهوهاي سياسي و خودنماييهاي شيطاني براي خدا به جهاد برخيزد و خود را فداي هدف كند نه هوا و هوس و اين هنر مردان خداست». او اين گونه بود.
نظر شما