پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱ بهمن ۱۳۸۲، ۱۷:۵۰

متن كامل سخنراني خاتمي در مراسم افتتاحيه اجلاس داووس

حجت الاسلام والمسلمين خاتمي رئيس جمهور در مراسم افتتاحيه مجمع جهاني اقتصاد در سوئيس سخنراني كرد.

به گزارش خبر گزاري مهر ،  متن كامل سخنراني محمد خاتمي، رييس جمهوري اسلامي ايران در مراسم افتتاحيه اجلاس مجمع جهاني اقتصاد (داووس) به شرح ذيل است:
آقاي رييس!
خانم‌ها و آقايان!
حضور در اجلاس سالانه‌  مجمع جهاني اقتصاد، براي همه كساني كه نسبت به مسايل مهم اقتصادي، سياسي و اجتماعي جهان، حساسيت، نگراني و دل ‌مشغولي دارند، بسيار مغتنم و مهم است من نيز به عنوان رييس جمهور كشوري كه به لحاظ موقعيت جغرافيايي و وضعيت فكري و فرهنگي و مسايل اقتصادي، داراي مسايل و امكانات و خواست‌هاي خاص خود است، از شركت در اين اجلاس بسيار مسرورم، اما مسرت من از شركت در اين اجلاس، علت ديگري نيز دارد كه طي چند دقيقه آينده سعي مي‌كنم آن را توضيح دهم.
مجمع جهاني اقتصاد را يك هيات مديره شش نفره اداره مي‌كند اعضاي هيات مديره داراي تخصص و تجربه و دانش در حوزه‌هاي اقتصاد، مكانيك و مهندسي، امور مالي، مديريت، پزشكي، ادبيات و موسيقي هستند. دامنه وسيع اين عناوين را تحت هيچ عنوان كلي نظير علوم طبيعي و رياضي يا علوم انساني نمي‌توان طبقه بندي كرد؛ تنها عنوان كلي و مطلق معرفت (Knowledge) كه شامل همه حوزه‌هاي فلسفي، اخلاقي، سياسي، هنري، ادبي و علمي مي‌شود، قادر است بر همه عناوين مزبور شامل شود.
اين كه ما در سال‌هاي آغاز قرن بيست و يكم براي اداره يكي از بزرگترين مجامع اقتصادي جهان صاحب نظراني را از حوزه‌هاي گوناگون علم و فرهنگ و هنر و فلسفه، دعوت به همكاري مي‌كنيم گوياي نظري است كه در باب معرفت انساني داريم.
اين نظر سابقه‌اي بسيار طولاني دارد امروز برخلاف روزهاي آغاز دوره جديد ما معمولا در صدور احكام جزمي و به ظاهر روشن در باب ريشه‌هاي فكر و معرفت انسان بسيار احتياط مي‌كنيم زيرا هر چه از تكبر و خودستايي دوره مدرن دور مي‌شويم، با تواضع و احترام بيشتري نسبت به منابع فكر، سنت و فرهنگ انساني مواجه مي‌شويم همين جا و بلافاصله لازم است بگويم اين سخن به معني نفي دستاوردهاي علمي، فني و نفي انديشه‌هاي فلسفي و نفي خلاقيت‌هاي هنري دوره جديد و دعوت به نوعي تاريك انديشي و يا كوشش براي تحقير يا شيطان سازي از دوره جديد نيست. انسان چاره‌ جز آموختن و تجربه كردن و تصحيح دايمي فكر و عمل خود ندارد و اين آموزش و پرورش و تجربه و تصحيح مسير فكر و عمل با تحقير و يا شيطاني كردن بخشي از تاريخ انسان، مغايرت اساسي دارد.
آن چه از تامل و تدبر در تاريخ حاصل مي‌شود هميشه از قبول نام‌هاي كلي و عناوين غيردقيق، تن مي‌زند. امروز ديگر به سادگي نمي‌توانيم همه دستاوردهاي مهندسي، پزشكي، فيزيكي و رياضي يونان، هند، مصر، ايران و چين و روم باستان را غلط وبي‌ارزش، ‌اساطيري و از همه عجيب‌تر پيش مدرن بدانيم؛ چنان كه نمي‌توانيم با تكيه بر اقوال بعضي از فيلسوف‌هاي افراطي پست مدرن بر همه صفحات دفتر دانش دوره مدرن خط بطلان بكشيم و از آن جا كه تنها در دوره مدرن فجايع بزرگ انساني و طبيعي و جنگ‌هاي جهاني و تخريب گسترده دامن طبيعت، صورت گرفته است، دوره روشنگري را عهد ظلمت بخوانيم و دوره مدرن را محكوم همان حكمي بكنيم كه بعضي از مدرنيست‌هاي خام افراطي، دوره باستان و قرون وسطي را محكوم به آن مي‌كردند.
در ادامه سخنراني رييس‌جمهور آمده است: يكي ديگر از وجوه اساسي نظر امروز در باب معرفت انساني، كوشش براي برقراري گفت‌وگو ميان حوزه‌هاي مختلف علوم مي‌باشد. اين كوشش پس از گذر از دوره‌اي كه بر تخصص گرايي تاكيد مي‌كرد با هدف هماهنگ كردن نتايج علوم آغاز شد. اين كوشش وسيع كه مي‌توان آن را كوششي خستگي ناپذير براي جمع و تنظيم و نه اذعام و درهم آميختگي علوم دانست، ضمن اين كه به نكات مهمي كه فيلسوفان و جامعه شناسان در غيرقابل استناج بودن پاره‌اي از معارف از پاره‌اي ديگر توجه دارد و سخنان هيوم را در باب بينونت ميان قضاياي اخباري و قضاياي تجويزي فراموش نكرده است و به كلام ماكس وبر كه مي‌گفت عقل (Reason) و واقعيت (Fact) و ارزش (Value) غيرقابل تبديل و تحول به يكديگرند، توجه دارد آرزومند است با گفت‌وگو ميان اصحاب علوم طبيعي و علوم انساني و فيلسوفان و هنرمندان، حيات انساني كه ممكن است از تخصص گرايي افراطي دچار آسيب‌هاي دهشتناك شود از اين مسير خطرناك به سلامت عبور كند.
خانم‌ها و آقايان!
حضار محترم!
آموزش از سنت و تاريخ، و هم چنين كوشش براي جمع و تنظيم منابع علوم را مي‌توان در يك سفر خلاصه كرد و آن عبارتست از كوشش براي گشايش پنجره گفت‌وگو ميان حال و گذشته و ترويج گفت‌وگو ميان متفكران و دانشمندان و هنرمندان مختلف در امروز و از آنجا كه ما نتايج هر گفت‌وگويي را با فكر و عقل و تجربه خود مي‌سنجيم پس از حقيقت گفت‌وگوي پيشنهادي ما، چه گفت‌وگوي تاريخي و در زماني (Diachronic) و چه گفت‌وگوي امروزي و هم زماني (Synchronic) گفت‌وگويي انتقادي خواهد بود. معلوم است كه با اضافه كردن قيد انتقادي، مي‌خواهيم جواب اعتراضي را كه ممكن است از حيث معرفت شناخت وارد كنند بدهيم و بگوييم در اين پيشنهاد، مرز ميان صدق و كذب در قضايا نفي نمي‌شود و كوشش علم و هنر و فلسفه براي كسب و بيان حقيقت انكار نمي‌شود.
زماني كه جمهوري اسلامي ايران در سازمان ملل متحد پيشنهاد گفت‌وگوي تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را مطرح كرد، شايد وجوه متكثر اين پيشنهاد در عرصه‌هاي اساسي حيات انساني، براي همگان روشن نبود ولي با گذشت زمان، اهميت اساسي و حياتي اين پيشنهاد روز به روز روشن‌تر مي‌شود اگر ما در مناسبات بين‌المللي، ارتباطات داخلي و روابط فردي حقيقتا به اصل گفت‌وگو معتقد باشيم در اين صورت لازم است مهمترين شرط گفت‌وگو را بپذپيريم. مهمترين شرط گفت‌وگو چنان كه متفكران بزرگ تذكر داده‌اند اين است كه ما در هر گفت‌وگويي به راستي بپذيريم كه ممكن است نظريات مخاطب ما صحيح باشد. اگر اين فرض را بپذيريم در ضمن گفت‌وگو با دلواپسي و دقت بسيار مي‌كوشيم قبل از به اثبات رساندن نظر خود فكر و نظر مخاطب خود را بفهميم در اين صورت پيدايش يك مفاهمه حقيقي خيلي دور از انتظار نمي‌باشد.
آقاي رييس!
خانم‌ها و آقايان!
اگر قدرت‌هاي بزرگ سياسي و اقتصادي جهان اصل را بر گفت‌وگو قرار دهند، اميد بهبود زندگي محرومان چندان اميدي واهي نيست. امروز به خوبي مي‌دانيم كه اگر در روابط سياسي و اقتصادي جهان، اصل را بر گفت‌وگو قرار دهيم، بخش بزرگي از نگراني مخالفان جهاني شدن كه عبارت است از ترس از ادغام فرهنگ‌هاي متنوع و گوناگون در يك لوياتان فرهنگي عظيم، از ميان مي‌رود زيرا به خوبي معلوم است كه گفت‌وگو تنها به شرط بقاي طرف گفت‌وگو ممكن مي‌شود. در اين صورت ما نه دچار جدايي افراطي خواهيم شد و نه ادغام فرهنگي صورت مي‌گيرد معجزه گفتگو، همزيستي و همكاري را ممكن مي‌كند زيرا در گفت‌وگو است كه مسير زندگي با هم پيموده مي‌شود و پيمايش مسير مشترك موجب با هم رفتن (going along with) و نهايتا با هم بودن خواهد بود.
ارتباط ارگانيك بخش‌هاي گوناگون كره ما، امروز چندان روشني يافته است كه نيازي براي تبيين و توضيح آن وجود ندارد در اين صورت تنها شرط بقاي انسان، با هم بودن، با هم رفتن و با هم سخن گفتن است و اين نياز تنها نياز ضعيفان و محرومان نيست ثروتمندان و قدرتمندان نيز به همين اندازه به اين همراهي و هم‌سخني و مشاركت نيازمند هستند.
در جهاني كه گفت‌وگو اصل است، نه كسي مخالف خود را طرفدار مكتب كيس توزي (School of Resentment) مي‌خواند و نه كسي از برتري رنگ و نژاد خود سخن خواهد گفت، چنان كه گسترش و تحكيم حقوق بشر نه با تبليغات و يا ارعاب كه با گفت‌وگو محقق خواهد شد. در گفت‌وگو با يكديگر است كه مي‌توانيم به ارزش‌هاي فراملي بينديشيم و آنها را مستقر و پابرجا سازيم در ضمن اين گفت‌وگوهاست كه معلوم خواهد شد دموكراسي قبل از اين كه يك تئوري سياسي غربي باشد، تجربه‌اي است انساني كه بر اثر زخم‌ها و رنج‌هاي گسترده بشري، حاصل شده است. در گفت‌وگو به جاي كوشش براي خلق دايمي خصومت و تلقي از ديگري به مثابه خصم، راه‌هاي زندگي مسالمت جويانه را بررسي مي‌كنيم. در ضمن گفت‌وگو به جاي صادر كردن نسخه‌هاي عجيب و غريب و به جاي احساس خود به مثابه كدخداي دهكده جهاني، سعي مي‌كنيم مشكلات ريز و درشت مخاطب خود را بشناسيم. در اين صورت مثلا متوجه مي‌شويم كه استقرار دموكراسي يك جريان (Process) است، نه يك اقدام انقلابي و دموكراسي بدون استقرار هنجارهاي دموكراتيك، مستقر نخواهد شد و هنجارهاي دمكراتيك، اشياء بسته بندي شده واحدي نيستند كه بتوان آنها را صادر كرد چنان كه استقرار دموكراسي در دمكراسي‌هاي موفق غربي نيز نتيجه مبارزات طولاني بوده است. اين دمكراسي‌ها با توصيه‌هاي سياسي يا با تحريم‌هاي اقتصادي به وجود نيامده‌اند بلكه نخست طي سال‌هاي طولاني نهادهاي مدني و احزاب سياسي به وجود آمدند. بسط احزاب و سنديكاها و ساير نهادهاي مدني، موجب پيدايش تفكر اجتماعي و رواج اين تفكر در ميان افراد جامعه شدند و تازه بعد از تحقق همه اين مقدمات بود كه دمكراسي‌هاي غربي مستقر و مستحكم شدند.
آقاي رييس!
حضار محترم!
از آن چه تاريخ تطور مفاهيم اصلي علوم اجتماعي و از آن جمله علم سياست و اقتصاد بيان مي‌كند درس‌هاي بزرگي براي تنظيم بهتر روابط سياسي و اقتصادي امروز جهان مي‌توان آموخت.
اگر قبول كنيم كه سياست عبارتست از هنر ايجاد آشتي ميان" امر مطلوب" (ايده‌آل) و "امر ممكن" در اين صورت به تعارض آشكار ميان امر مطلوب و امر ممكن، اقرار كرده‌ايم. هنگامي كه سخن از تعارض پيش مي‌آيد به خوبي معلوم مي‌شود كه راه حل گذشت از تعارض نيازمند عقلانيت و اخلاق است و هيچ راهي جز گفتگو براي اعمال قواعد عقلي و اخلاقي وجود ندارد. 
رييس‌جمهور افزود: تعارض در اقتصاد نيز يكي از اصلي‌ترين مسايل است اگر بپذيريم كه يكي از وظايف علم اقتصاد، تحقيق در باب اصول حاكم بر تخصيص منابع كمياب به هدف‌هاي متعارض است در اين صورت اهميت پرداختن به هدف‌هاي متعارض و غلبه بر تعارض از راه علم و گفتگو در اقتصاد به خوبي اهميت خود را نشان مي‌دهد.
حتي اگر همانند مورخين اقتصاد، علاقه اصلي محقق معطوف به ثروت شناسي (Plutology) و يا علم ثروت (Science of Wealth) باشد و مساله اصول مصرف صحيح منابع محدود براي او مساله ثانوي و كم اهميت‌تري باشد، باز مي‌بينيم كه براي تعريف ثروت چاره‌اي جز رجوع به عقل سليم (Common Sense) و شعور بين‌الاذهاني (Intersubjectivity) نيست و معلوم است كه تعريف تطبيقي، تاريخي و فرهنگي عقل سليم و شعور بين‌الاذهاني جز با گشايش باب مفاهمه و گفت‌وگوي جهاني شدني نيست.
در همه نقاطي كه اقتصاد با اخلاق، سياست، جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي تلاقي پيدا مي‌كند، حل مشكلات اقتصادي از جمله بسط عدالت اقتصادي و كوشش در جهت رفع محروميت‌هاي اساسي انسان‌ها از طريق شناخت و گفتگو تحقق‌پذير است.
خطر بزرگي كه ما را تهديد مي‌كند اين است كه به جاي شناخت دقيق و عيني مسايل اقتصادي و اجتماعي جوامع مختلف، به زباني مصنوعي و انتزاعي تكيه كنيم كه آن زبان به جاي برقراري ارتباط و ايجاد آشنايي خود به يكي از موانع چنين ارتباطي، تبديل شود؛ دقت در اين مساله صرفا يك تفنن زبان شناختي و فلسفي نيست.
ما در كليه سمينارها كنفرانس‌ها و جلسات سازمان‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي لاجرم كلماتي را به كار مي‌بريم كه قبلا در دستگاه ذهني دانشمندان علوم اجتماعي به كار رفته و البته به درجه كمتري عكس اين قضيه نيز صادق است؛ حال اگر بپرسيم كه ميزان شناخت، انطباق و صحت آن كلمات - با توجه به تفاوت‌هاي ريز و درشت فراوان جوامع بشري در كجا مورد بحث انتقادي و تطبيقي قرار گرفته است ـ نمي‌دانم تا چه اندازه جواب اميدوار كننده اي  خواهيم شنيد.
براي اين كه نكته اخير، خود به صورتي صرفا "مفهومي"  (Conceptual) و "انتزاعي" مطرح نشود و سخنان خود من نيز مشمول اشكالي كه مطرح مي‌كنم نشود لازم است موضوع را با ذكر مثالي روشن كنم:
اگر بپرسند "ثروت"  چيست ممكن است بگوييم وفور عرضه سرانه اقلام ضروري و وسايل آسايش زندگي ثروت است، اما اگر بپرسيم اقلام ضروري و وسايل آسايش زندگي چيست، چه جوابي مي‌توانيم بدهيم.
فقط كافي است به تعداد تلفات وحشتناك انساني در كشورهاي فقير توجه كنيم. در اين صورت ممكن است يادمان بيايد كه قطعه‌اي نان و جرعه‌اي آب هنوز در بسياري از نقاط كره زمين نعمت و رحمتي است كه هم وزن خود زندگي ارزش دارد. فقر نه يك مفهوم است و نه يك كلمه
 مصنوعي پلاستيكي، فقر واقعيت تلخ و زشتي است كه در چشم‌هاي بي‌رمق و چهره‌هاي تكيده و دست‌هاي خالي ميليون‌ها انسان، خانه كرده است. جهان امروز براي ريشه كن كردن اين واقعيت‌ زشت و تلخ هيچ چيز كم ندارد.
زدودن فقر از چهره جوامع انساني و بسط عدالت نه تنها آرزو، بلكه ع
لت اساسي پيدايش اديان بزرگ است. قرآن كريم با صراحت، علت غايي ارسال پيامبران را اقامه قسط مي‌داند و بر آن است كه مقصد نهايي ارسال رسولان و فرود آمدن كتاب‌هاي آسماني گسترش عدالت است. عدالت ديني گرچه دامنه‌اي بسيار گسترده‌تر از عدالت اقتصادي دارد، اما عدالت اقتصادي، شرط نخستين عدالت ديني است و براي تحقق عدالت اقتصادي، تنها موعظه ديني و اخلاقي، كفايت نمي‌كند؛ براي انساني‌تر كردن روابط اقتصادي، خواست جدي قدرت‌هاي بزرگ اقتصادي شرط اوليه است من اميد دارم اين اجلاس با اتخاذ تصميماتي مشخص گام‌هاي موثري در اين راه بردارد.

کد خبر 53833

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha