پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۱ شهریور ۱۳۸۶، ۱۰:۳۹

مبانی نظری زیبایی‌شناسی (1)

نگاهی به تاریخ زیبایی‌شناختی محیطی

نگاهی به تاریخ زیبایی‌شناختی محیطی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: زیبایی‌شناختی محیطی زیرشاخه نسبتاً جدیدی از زیبایی‌شناختی فلسفی است که از درون زیبایی‌شناختی تحلیلی در یک سوم آخر قرن بیستم برخاسته است. زیبایی‌شناختی قبل از پیدایی‌اش از درون سنت تحلیلی به طور عمده بخشی از فلسفه هنر شناخته می‌شد.

زیبایی‌شناختی محیطی به عنوان عکس‌العملی در مقابل تاکید بر پیگیری ارزیابی زیبایی شناختی محیط های طبیعی به جای بررسی این گونه ارزیابی ایجاد شد. از همان مراحل ابتدایی گستره زیبایی شناختی محیطی نه فقط شامل محیط های ساده طبیعی که شامل انسان و تاثیرات انسانی نیز می شد. و این رشته به طور هم زمانی همه آزمایش های رخ داده در چنین محیط هایی را نیز دربر می گرفت، تا جایی که از آن با عنوان زیبایی شناختی زندگی روزمره نام می بردند.

 این حوزه نه فقط اشیا و محیطهای متعارف  بلکه شماری از فعالیتهای روزمره را نیز در خود جای می دهد. به این گونه از ابتدای قرن بیستم زیبای شناختی محیطی مطالعه مفهوم زیبایی شناختی اکثر چیزها، و نه تنها هنر، را شامل می شود.

هرچند که زیبایی شناختی محیطی به عنوان یک زیر شاخه مستقل در سی وپنج سال اخیر توسعه یافته است اما ریشه های تاریخی آن به زیبایی شناختی قرن های هجدهم و نوزدهم می رسد. در این دو قرن پیشرفت های مهمی در زیبایی شناختی طبیعت، از جمله پیدایش مفاهیمی همچون نامنفعت طلبی و خوشنمایی، به وجود آمد. این مفاهیم همچنان در زیبایی شناختی معاصر خصوصا در ارتباط زیبایی شناختی معاصر با محیط گرایی دارای نقش هستند.

اولین پیشرفت های اساسی در زیبایی شناختی طبیعت در قرن هجدهم رخ دادند. در طی آن قرن پایه گذاران زیبایی شناختی مدرن نه تنها طبیعت را به عنوان یک نمونه عالی برای تجربه زیبایی شناختی بر هنر ارجح دانستند بلکه مفهوم نامنفعت طلبی را به عنوان نشانه ای از این تجربه گسترش دادند. در طول این قرن متفکران مختلفی که سعی در تمیز دادن این مفهوم از ارزیابی زیبایی شناختی داشتند به شرح و بسط آن پرداختند.

طبق یک روایت معتبر مفهوم نامنفعت طلبی توسط ارل سوم شافتسبری که آن را به عنوان طریقی برای شخصیت بخشی به زیبایی شناختی معرفی کرده است به وجود آمد، با کوشش فرانسیس هاچسون که با این مفهوم تجربه زیبایی شناختی را نه صرفا مربوط به علایق شخصی و استفاده گریانه بلکه در ارتباط با طبیعت عمومی تر تعریف کرد پیراسته شد، و نهایتا آرشیبالد الیسون با مربوط دانستن آن با بخشی از فکر به گسترش آن پرداخت.

 شکل کلاسیک این مفهوم از نقد داوری ایمانوئل کانت گرفته است که در آن طبیعت به عنوان یک برون ذات از تجربه زیبایی شناختی است. کانت معتقد است که زیبایی طبیعی مافوق هنر است و آن را مکمل بهترین خصلت های فکر می داند. توسعه مفهوم نامنفعت طلبی و پذیرفتن طبیعت به مثابه یک برون ذات آرمانی از ارزیابی زیبای شناختی امر تصادفی نبود. شفاف سازی مفهوم زیبایی شناختی در قالب مفهوم نامنفعت طلبی ارزیابی زیبایی شناختی طبیعت را از علایق استفاده گرایانه، دینی، اقتصادی، شخصی و هر چه که بخواهد دامنگیر تجربه زیبایی شناختی شود مجزا می سازد.

نظریه نامنفعت طلبی همچنین زمینه را برای درک ابعاد زیبایی شناختی طبیعت در قالب سه شکل مجزا از مفهوم سازی فراهم می‌سازد. اول باور زیبایی که برای باغها و منظره های دست ساز و پرورش یافته اروپایی به کار برده می شود، دوم بر باور تعالی تاکید دارد. وقتی که تجربه تعالی، در قالب ترسناک ترین و وحشتناک ترین نشانه های طبیعی مانند بیابان و کوه، به چشم زیبایی شناختی دیده شود به جای تولید ترس و دلهره مورد ارزیابی زیبایی شناسانه قرار می گیرد. این دو مفهوم به طور عمده توسط کانت و ادموند برک شرح داده شدند.

در ارزیابی طبیعت مفهوم سومی تحت عنوان خوشنمایی وجود دارد که نسبت به دو مفهوم زیبایی و تعالی دارای اهمیت بیشتری است. به این صورت در پایان قرن هجدهم به طور مشخص سه نظر مجزا وجود داشت که هر کدام بر جنبه های گوناگون تنوع طبیعت تاکید می کردند. جان کانرن مورخ نظریه خوشنمایی می گوید : "طبق نظریه انگلیسی در قرن هجدهم مرزهای بین مقولات زیبایی شناختی نسبتا مشخص و شفاف بودند." او تفاوتهای موجود را به این شکل خلاصه می کند: اشیاء زیبا تمایل به کوچکی و نرمی دارند، البته با حفظ ظرافت، شکنندگی، و رنگ مناسب. در نقطه مقابل اشیاء زیبا چیزهایی که متعالی هستند اغلب قدرتمند، حجیم، عظیم، وحشتناک، و غیر قابل تعریف هستند. و البته آنها که خوشنما هستند در حد وسط اشیاء زیبا و متعالی قرار می گیرند و پیچیده و نامتعارف، متنوع و غیرمعمول، توانا و پرنیرو، و متحرک و پرانرژی هس.
 

کد خبر 544538

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha