به گزارش خبرنگار مهر، میرجلال الدین کزازی درباره "سنجش پدیدارشناختی حماسه و عرفان بر پایه شاهنامه و مثنوی" گفت: پهلوان هنگامی به راستی در حماسه پارسی پهلوان است که در بند خویش نباشد. پهلوان گره گشا و یاری گر مردمان است. پهلوان در نام خویش است که پهلوان است.
این محقق ادبی افزود: شاید در نگاه نخست، چندان پیوندی در میانه درویشی و پهلوانی مشاهده نکنیم. می انگاریم که این دو یک سره از یکدیگر سوا هستند. پهلوان مرد بازوست و جنگاوراست ، با تن خود در پیوند؛ اما درویش انسانی است که تن خود را خوار می دارد و فرو می نهد، حتی آن را بزرگترین دشمن خویش می شناسد. برای پاسخ به این پرسش باید بر خود روشن بداریم که سرشت حماسه چیست؟
هر رخداد حماسی را که بکاوید در ژرفای آن به ستیز ناسازها خواهید رسید و هر جا چنین ستیزی در کار است زمینه برای آفرینش حماسی آماده خواهد بود |
وی تصریح کرد: هر رخداد حماسی را که بکاوید در ژرفای آن به ستیز ناسازها خواهید رسید و هر جا چنین ستیزی در کار است زمینه برای آفرینش حماسی آماده خواهد بود. اما این ستیز ساختاری پیچیده دارد. تنها در ستیزگی نمی ماند. ناسازان ستیزنده در جهان بسیارند اما همه آنها نمی توانند خاستگاه حماسه باشند. هنگامی ستیزه ناسازها به پدیده ای حماسی دگرگون می شود که ویژگی دیگر بر آن ستیزگی افزوده شود و آن ویژگی دیگر آمیزگی است. هنگامی که ما با پدیده ای دوسویه ناسازوارانه (پارادوکسیکال) روبرو هستیم که در آن ستیزگی با آمیزگی در آمیخته است با پدیده ای روبرو هستیم که می تواند خاستگاه حماسه باشد، به این معنا که همان ناسازان هنگام ستیزه جویی با یکدیگر به ناچار با هم درمی آمیزند که در این صورت می گوئیم آمیزندگانی اند ستیزنده یا ستیزندگانی اند آمیزنده.
این پژوهشگر و فردوسی شناس افزود: آن گاه که اسطوره ای به حماسه می رسد تکاپو و کشاکش آغاز می گردد. هر پدیده ای را که شما در گیتی بنگارید ناسازی هماوردی در برابر دارد. همین ناسازی است که مایه تکاپو و جنبش است. مانند آسمان و زمین، روز و شب ، روشنی و تیرگی و... . ما در جهانی زندگی می کنیم که سرشت و ساختاری دوگانه دارد. دوگانگی ای که ناچار از یگانگی اند! دو پاره گانی که می باید یک پاره شوند. به یاد داشته باشیم که حماسه ستیز ناسازها ست. این ستیزه جویی از نبرد ایزدان و خدایان آغاز می گردد تا می رسد به نبرد پهلوانی زمینی با خدایان و ایزدان. بخش بیشینه شاهنامه را رویارویی ایران و توران ساخته است و سرانجام رویارویی و کشاکش دو پهلوان با هم که این خردترین و فروکاسته ترین نمود حماسه است.
دکتر کزازی اضافه کرد: به یاد بسپاریم که نکته با ارزش در آن است که کار با این رویارویی به فرجام نمی رسد. این ستیز و هماوردی ها همچنان می پاید اما در قلمرویی دیگر، که قلمرو درویشی است. درویش هماورد برونی را که پهلوان با آن می پیکارد به هماوردی درونی دگرگون می سازد. درویش همان پهلوان حماسه است اما با خود در ستیز و نبرد و آورد است. دشمن او از جهان برون گسسته و به جهان درون درویش راه جسته است. درویش با "من" خودش می جنگد.
وی افزود: اگر به هر انگیزه ای در میان آن دو پهلوان هماورد بینگاریم که آشتی و آرامشی پدید می توانست آمد آن دو به گونه ای دست از نبرد باز می داشتند. درویش پهلوانی است که هرگز نمی تواند با هماورد خویش که من اوست، تن اوست، به آشتی و آرامش برسد. اگر او دمی این ستیز با خویشتن را فرو بگذارد از آن پس درویش نیست. نبرد درویش با خویشتن نبردی است که تنها زمانی به فرجام خواهد آمد که هماورد یکسره از میان برداشته شده باشد. این نبرد، نبرد مرگ و زندگی است؛ نبردی که هرگز امیدی در آن به سازش و آشتی نمی رود. تا من هست تا تن هست درویش پهلوانانه می جنگد. آرمان درویشان و رهروان آن است که بر خویشتن چیره شوند.
نبرد درویش با خویشتن نبردی است که تنها زمانی به فرجام خواهد آمد که هماورد یکسره از میان برداشته شده باشد. این نبرد، نبرد مرگ و زندگی است؛ نبردی که هرگز امیدی در آن به سازش و آشتی نمی رود |
این پژوهشگر و نویسنده در پایان گفت: در پهنه حماسه نیز آن ناسازان ستیزنده دوگانه اند یا دو گروه اند و یا به هر شیوه دوتایی و دوگانگی در کار است. در حماسه درویش آن دوگانگی از میان برمی خیزد و آن پهلوان برونی هماوردی درونی می شود. زبانی که سخنوران درویش کیش در بازنمود این نبرد شورانگیز به کار برده اند حماسه پنهان است اما همچنین رزم و پهلوانی است. همان زبان ها وعبارات حماسه های رزم را در حماسه های صوفیانه نیز می توان باز جست. برای مثال می توان چشمزدی داشت به داستان هفت خوان رستم و هفت شهر عشق در عرفان. بنیادی در حماسه پهلوانی که هفت خوان است، هفت آزمون دشوار که پهلوانان آئینی باید از سر بگذرانند به راستی همان هفت مرحله در حماسه درویشی را پدید می آورند که هفت وادی طریقت یا هفت شهر عشق خوانده می شود. اما در سوی دیگر در ادب پهلوانی آشکارا از "الله" یا ایزد چونان آماج پهلوان سخن نرفته اما پهلوان آئینی کسی است که سرانجام آن هفت آزمون را از سر می گذراند و از خواهش های تن رها می شود.
نظر شما