بحثهای مربوط به روشنفکری دینی عموماً سطحیاند
دکتر حسین نصر استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن به صورت پخش زنده و مستقیم از آمریکا سخنرانی خود را ایراد کرد. وی معتقد است کسانی که فکر دینی و فکر غرب را میدانند کم هستند و بحثهایی که راجع به روشنفکری دینی میشوند و ارزیابیها که از نحلههای غرب میشوند بسیار سطحیاند. در این میان ضرورت درک معنی روشنفکری چه دینی و چه غیر دینی مستلزم شناخت تفکر غرب در سدههای اخیر و اثر آن بر اقتصاد، سیاست و اجتماع است.
نصر در باب واژه روشنفکری گفت: در ابتدا باید تعریف کلمه روشنفکری را طرح کرد. چرا که روشنفکری در قرون هیجدهم با نهضتی آغاز شد که شدیداً مخالف مذهب کاتولیک و قائل به آزادی بود و آزادی انسان را از عقل می دانست. اما در ایران اصطلاح روشنفکری در چند دهه اخیر بنیاد آن بر این مبنا قرار گرفت که عقل و وحی و عرف را از عقل قدسی جدا کند. چون این نحوه تفکر نه فقط با فلسفه و علوم و غیره بود بلکه طبعا این نحو اندیشه با روشنفکری دینی ارتباط پیدا کرد.
وی در ادامه سخنانش در باب آسیبشناسی روشنفکری دینی به سه نکته اشاره کرد و گفت: با طرح این سه نکته می بایست به مسائل اساسی توجه کنیم . یکی از آنها این است که در صورت پذیرفتن سیرورت به عنوان غایت که انتهای مدرنیسم است جایگاه ما کجاست؟ و دوم اینکه در صورت پذیرفتن مقابل آن یعنی بنیادگرایی که طرف دیگر مسئله تجدد است ما در کجا ایستاده ایم ؟ و سوم اینکه سنتگرایی که من عمری را برای تبیین آن صرف کردهام و به معنای ارتجاع نیست و به دنبال حقایقی که در همه زمانها و مکانها هست و با هر زبان می تواند ارتباط یابد میبایست بخوبی روشن شود.
دکتر نصر در انتهای سخنانش اظهار داشت: پویایی یک جامعه و تفکر اسلامی مبتنی بر آزادی فکر بوده است. مهمترین امر برای این جامعه آزادی فکری است نه آزادی ای که تار و پود جامعه را از بین ببرد و به بی نظمی منجر شود. بلکه تفکری که بتواند آزادانه با دیگر اندیشهها بحث کند و اجازه دهیم این تفکر رشد یابد. چرا که حقیقت همیشه پیروز است و بحث از آسیبشناسی نیز میتواند کمک فراوانی به اندیشه دینی کند.
وظیفه روشنفکری دینی تقریرحقیقت و تقلیل مرارت انسانها است
مصطفی ملکیان اندیشمند مطرح نیز در این همایش با نقد رفتارهای اخلاقی روشنفکران دینی گفت: روشنفکران دینی مخدوم نیستند بلکه خادم ایشان قلمداد میشوند.
ملکیان در ابتدا با اشاره به تناقضآمیز بودن مفهوم روشنفکری دینی گفت: به اعتقاد من این مفهوم پارادوکسیکال است و البته روشنفکر میتواند مسلمان و متدین به هر دین و مذهبی باشد اما چیزی به نام روشنفکر دینی تحقق ندارد.
او افزود: وقتی درباره آسیبشناسی روشنفکری دینی سخن میگوییم مراد ما آسیبشناسی روشنفکرانی است که در کشور ما نامشان روشنفکر دینی است.
وی سپس به سه نکته اولیه اشاره کرد. اول اینکه برخی نقدهایی که به روشنفکری دینی واردند به روشنفکری غیردینی نیز وارد میشوند. ثانیاً وجوه نقد روشنفکری دینی فراوانند و هر کس سخنی گفته البته مهمترینها را گفته ولی به تمام مسائل اشاره نکرده است. ثالثا روشنفکری دینی برکات و آثار فراوانی برای جامعه ما داشته است جریان روشنفکری در ایران بسیار قدرتمند است البته در قیاس با کشورهای دیگر اسلامی مثل کشورهای ترکزبان و عربیزبان. روشنفکران ما فلسفیتر میاندیشند و بنده معتقدم این به عمق مطلب یاری میرساند.
وی در ادامه انتقادهای خود را به روشنفکری دینی در سه بند خلاصه کرد. نخست اینکه روشنفکران دینی 7 پیش فرض خود را روشن نکرده اند که عبارتند از: اول اینکه مشکل ما جمع دین و مدرنیته است. دوم ایشان باید نشان بدهند که مفهوم روشنفکری دینی امکان پذیر است. سوم اینکه مطلوبیت این روشنفکری را نشان دهند. چهارم حجیت معرفتشناختی وحی را ثابت کنند. پنجم نشان دهند آنچه در اختیار ماست وحی است. ششم اینکه نظریهای را که به واسطه آن تفسیر میکنند روشن سازند. هفتم اینکه نشان دهند که چرا باید اسلام را از میان دیگر ادیان انتخاب کرد.
روشنفکری دینی از شریعت بینیاز نیست
دکتر عبدالکریم سروش روشنفکر دینی نیز مقاله ای را به همایش ارائه کرد که توسط پسر وی حسین دباغ قرائت شد .
در این مقاله دکتر سروش با تأکید بر اینکه روشنفکری دینی گونهای ایدئولوژی نیست، گفت: روشنفکری دینی معرفتاندیش و تجربتاندیش است و با ایدئولوژیها مخالف است.
سروش با تأکید بر اینکه روشنفکری دینی چه چیزی نیست گفت: مدرسه روشنفکری دینی ترکیبی از تجربه بشری و تجربه نبوی است و هیچ کدام را در قبال دیگری قربانی نمیکند و همچنان چیزهای فراوانی برای گفتن و آموختن دارد. از این رو روشنفکری دینی را نمیتوان به حزبی سیاسی و یا فرقهای مذهبی فرو کاست. اگر چه استعدادهای دینی و سیاسی خوبی دارد.
روشنفکر دینی به عقل مستقل از وحی باور دارد و اگر چه دیندار است اما ایمانش نه به خاطر ارث ، جبر ، تقدس ، عادت ، تقلید و طمع است بلکه از سنجش عقلانی و تجربه روحانی برآمده و مستمرا تطهیر و تکریم میشود و از این رو یک هویت سیار است.
وی همچنین به نقل کسانی که روشنفکری دینی را به یک ایدئولوژی صرف بدل می کنند پرداخت و گفت: روشنفکری دینی معتقد است که با درک تازه از انسان میتوان در احکام بازاندیشی کرد. همچنین این مکتب با سنتگرایان نیز مخالف است و نه رستاخیز سنت و نه احیای آن را حلال مشکلات نمیداند چرا که جهان امروز همانقدر حق زیستن دارد که جهان سنتی داشت و همچنین نزد روشنفکران دینی مدرنیته آستانه بخت نیست، سنت بهشتی در آستین ندارد و معتقد است مهمترین خدمت باید به اخلاق صورت پذیرد.
اکثر روشنفکران دینی آشنایی عمیقی با تاریخ اندیشه دینی ندارند
حجت الاسلام مسعود ادیب، استاد گروه فلسفه دانشگاه مفید قم، سخن خود را با اشاره به برخوردهای صورت گرفته در مواجهه با مدرنیته آغاز کرد و گفت: گروهی برخود لازم دیدند با تمسک به ابزارهای جدید در مقابل مدرنیته برخیزند که بنیادگرایان از این دسته اند. گروه دیگر با گریختن از این امر به اندیشه سنتی روی آوردند که موعودگرایان از این دسته اند. گروه سوم مدرنیته را لغزش و پیچی خلاف در تاریخ بشری تلقی کردند و به مقابله با آن پرداختند که این گروه سنتگرایان اند.
وی درباب گروه چهارم گفت : این گروه نه مدرنیته را به طور مطلق پذیرفتند و نه از دین رو گردان شده اند و در جستجوی راهحلی برای جمع این دو امر و برخوردار شدن از نقاط مثبت هر دو بوده اند. البته این بدان معنا نیست که سعی کردهاند تا با کشیدن لعابی بر آنچه از میراث تاریخی به آن رسیده است تمدن جدید را بپذیرند.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به خصلت کلامی جریان روشنفکری دینی افزود: اولاً این جریان به چند فرد محدود مشخص نمی گردد و ثانیاً هدف ما از این بحث برشمردن اشکالات این جریان است.
وی با اشاره به آسیبشناسی روشنفکری دینی گفت: اولا این جریان در نقد اندیشه سنتی کامیاب نبوده است و بیشتر روشنفکران دینی وارد کننده اندیشه مصرفی و نهایتاً مونتاژ کننده آن هستند و هنوز تولید اندیشه ای در قبال اندیشه مدرن نداریم و این باعث می شود که جایگاهی برای استفاده از عناصر خردورزانه نباشد. ثانیا عدم عمق و گستردگی در مطالعات دینی و اسلامی سبب سطحی شدن محصولات اندیشهای آنها می شود و بجز معدودی از روشنفکران دینی اکثرا آشنایی عمیقی با تاریخ اندیشه دینی ندارند.
روشنفکری دینی باید به پرسشهای دینداران توجه بیشتری داشته باشد
دکتر سارا شریعتی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران به بحث از اصلاح دینی به مثابه یک پروژه اجتماعی پرداخت و گفت: در جامعهای که همه عرصههای اجتماعی آن با عرصههای تاریخی و سیاسی پیوند خورده است نباید دین را به امری معرفتی و دور از حیات اجتماعی بدل کرد.
شریعتی با اشاره به اینکه موضوع بحث از تحول گفتمان روشنفکران دینی قبل و بعد از انقلاب است گفت: این جریان دچار چرخشی از بطن اجتماع به یک نحله بسته شد.
وی سپس چارچوب نظری خود را از اندیشههای دورکیم جامعه شناس فرانسوی اتخاذ کرد و گفت: دورکیم میان باورهای اختیاری و باورهای اجباری دینی تمایز قایل میشود و معتقد است که از قدیم باورهای جمعی دینی الزاماً با باورهای فرضی یکسان نبوده اند و در عین اینکه این دو در کنار هم زیست میکردهاند گاهی توتمهای شخصی با توتمهای جمعی یکسان نبوده است.
وی سپس به اندیشههای یکی از جامعهشناسان سوئیسی که از اندیشه دورکیم بهره میگیرد اشاره کرد و گفت: این جامعهشناس با تمایز قایل شدن میان قطب باورها و قطب تعلقات معتقد است که قطب باورها شامل باورهای شخصی، سیال و متغیر دینی است. در حالی قطب متعلقات شامل باورهای جمعی ، استوار و تغییرناپذیر است.
بر این اساس روشنفکران دینی قبل از انقلاب بیشتر متوجه قطب متعلقات بودهاند. بدین معنا که موضوع مطالعه خود را از حیات زندگی روزمره و متن مردم اتخاذ میکرده اند و کمتر به موضوعات تخصصی شده روی میآوردند.
روشنفکرانی چون: طالقانی، شریعتی، بازرگان و سحابی که از دهه 50 به مفهوم روشنفکری دینی دامن زدند می کوشیدند تا نشان دهند که دینداری با اندیشه سنتی از یک سو و تفکرات غیر دینی از سوی دیگر مخالف است و امکان کارکرد اجتماعی در آن نهفته است.
روشنفکری دینی از ابعاد اجتماعی دینداری غفلت کرده است
دکتر حمیدرضا جلایی پور استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران به بحث از تخفیف ابعاد اجتماعی دینداری پرداخت و پرسید چرا فرایند دینداری روشنفکران به فرایندی سرد تبدیل شده است.
دکتر جلایی پور با اشاره به رویکرد خود به جامعه شناسی تحلیلی و تجربی که رفتار دینی مردم را بررسی می کند گفت: در آموزشهای کنونی روشنفکری دینی ابعاد جمعی دینداری انکار نمی شود اما برجسته هم نمی شود و منظور من از این ابعاد مناسک ، مراسم و احکام دینی است چون نماز جماعت، شرکت در مراسم گوناگون مذهبی ، اقدامات خیریه ای و غیره است. به گونهای که مشی روشنفکری دینی بیشتر گونه ای روشنگری و فرایندی سرد است
وی در ادامه به اهمیت ابعاد جمعی دینداری از نگاه جامعه شناسان پرداخت و گفت: اولا امروز دیگر جامعه شناسان نمی گویند که ابعاد دینداری محو می شود و یا از میان می رود . ثانیا این فقط به دلیل جهان مدرن نیست که ابعاد دینداری تغییر می کند . ثانیا تداوم ابعاد جمعی دینداری فرایندی پیچیده است و جامعه شناسان دینداری را ساده انگارانه نمی نگردند بلکه آن را در هویت یابی دینداری و نیاز مردم به صلاح و مقولاتی پیچیده تر توضیح می دهند. رابعا ظاهرا این ابعاد جمعی دینداری نیست که مشکل دارد و مشاهده شده که در بسیاری از جوامع وجوه دینداری نقش موثری در جنش های اجتماعی داشته است. همچنین غرض من از انسان مدرن روشنگری نیست بلکه انسان اجتماعی به جای انسان روشنگری مجموعه ای گوناگون از رفتارهای عقلانی و غیرعقلانی را ارائه می دهد.
وی در پایان پیامدهای این نگاه را چنین دسته بندی کرد: اولا، در این فرایند روشنفکران دینی با از دست دادن سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد مردم به خویش از دو مسئله غافل مانده اند. یکی روشنگری . دوم التزام به ابعاد جمعی دینداری. ثانیا این روشنفکران دین را به عقلانیتی سرد و بی روح بدل کردند. از این رو این جریان به پراکندگی و تفرق دچار شده است.
روشنفکران دینی با وجود کارآمدیشان دارای مواضعی مبهمند
دکتر محسن کدیور عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، گفت: روشنفکری دینی و نواندیشی دینی یک جریان نیست و هنوز مراحل آغازین طفولیت و جنینی خود را طی میکند به همین دلیل نمیتوان از آن انتظارات زیادی داشت. البته در میان نحلههای متفاوت روشنفکری دینی هنوز وحدتی واقعی بر قرار نیست. البته این جریان علی رغم عمر کوتاه منشای خدمات بسیار در اندیشه ایرانیان معاصر و حتی جریانهای خاورمیانه داشته است.
دکتر کدیور در ادامه به شش نقد بر روشنفکری دینی از منظر درونی اشاره کرد که عبارتند از : غلبه نسبی فرهنگ شفاهی و ژورنالیستی، سیاست زدگی، فقدان نقد مدرنیته، کم پرداختن به مسائل اخلاقی، رنجوری از ناسازگاری و عدم انسجام و ناتوانی در ارائه اندیشه ایجابی و اثباتی.
وی در باب موضوع غلبه نسبی فرهنگ شفاهی و ژورنالیستی گفت : در کارنامه مدرسه روشنفکران دینی سهم گفتارها ولو تحریر یافته و تنقیح شده بر نوشتارها به مراتب بیشتر است. شیوه شفاهی ژورنالیستی اگرچه به فهم عمومی نزدیکتر است اما زبان مناسبی برای تولید اندیشه نیست.
دکتر کدیور درباب سیاستزدگی هم گفت : اگر چه از مقومات روشنفکری دینی نقد مستمر در همه اشکال آن و دفاع از آزادی و حقوق مردم است اما همواره در منش و روش ایشان باید فرهنگ غلبه داشته باشند. روشنفکر دینی نه سیاستمدارند و نه ابزار سیاست ورزان.
وی درمورد فقدان نقد مدرنیته نیز گفت : مدرسه روشنفکری دینی در نقد و پالایش سنت کارنامه ای کامیاب دارد اما متاسفانه در نقد مدرنیته رغبت چندانی از خود بروز نداده است تا آنجا که این توهم را دامن زده است که اعضای این مدرسه مترجم تجدد غربی به فرهنگ بومی و مقلد منفعل این موج مقتدرند.
رابطه دین و مدرنیته مهمترین پرسش زمانه ماست
حجت الاسلام ابطحی رئیس مؤسسه گفتگوی ادیان یز اظهار داشت: در سمینار سال گذشته بیشتر گفتگوها در حوزه اسلام و مدرنیته بودند اما مباحث طرح شده در آن برای پیروان ادیان دیگر نیز می توانستند راهگشا و آموزنده باشند.
رئیس موسسه گفتگوی ادیان اظهار داشت: طبیعی است که رهبران و پیروان همه ادیان در پی تقویت دین در دنیای جدیدند اما در باب مدرنیته نظریات متفاوت و حتی متعارضی را ارائه کرده اند. برخی به قوت دربرابر مظاهر مدرنیته ایستادهاند و گروهی نیز هویت دینی خود را رها نمودهاند و به سودای مدرنیته دین خود را وانهادند. گروه سومی از دینداران اما دینداری در جهان مدرن را ممکن و مطلوب یافتند و کوشیدند با نگاهی انتقادی و گزینشی از مواهب دین و مدرنیته توأمان بهره ببرند.
ابطحی تأکید کرد: به همین مناسبت در کشورهای اسلامی از جمله ایران روشنفکران پایبند به دین بسیار بودند که مباحث مربوط به جامعه بشری را طرح کردند اما آنها متأسفانه برعکس دیگر جاهای دنیا به دلیل حساسیتهای منطقه و اولویت بخشیدن به امنیت به جای دموکراسی مورد حمایت قرار نگرفتند.
وی در پایان گفت: همایش امسال می کوشد با بحث در مفهوم روشنفکری دینی امکان وقوع آن را مورد توجه قرار دهد و بدین طریق امیدواریم در راه اندیشه دینی گام مؤثری برداریم.
نظر شما