اين يك واقعيت است . اين گروه با دو بازيگر بدون وسايل صحنه ، دكور ويژه ، لباس پيچيده و حتي جابجايي فيزيكي روي صحنه در مدت بيش از 120 دقيقه تماشاگر ايراني را كه حتي با زبان اجرا كنندگان بيگانه اند، تا سرحد مرگ مي خنداند . اين يعني قتل تماشاگر با انگيزه قبلي . انگيزه اي آن قدر قوي كه با عث مي شود اين دوبازيگر توانمند با متون پيچيده اي چون اوديسه دست و پنجه نرم كنند.
تصور كنيد شخصيت هاي متنوع داستان جملگي توسط دوبازيگري اجرا مي شود كه بروي دوصندلي در وسط صحنه نشسته اند آنها در تمام طول اجراي نمايش از جاي خود بلند نميشوند . تا اينجاي كارشرايط شبيه اجراي قبلي اين گروه درسال گذشته است ؛ اجراي نمايش "ها هملت " . نكته اينجاست كه روش در اين دو نمايش مشترك است اما متن ، شخصيت ها وقايع داستاني و... به كلي تفاوت دارد .
كافي ست تلاش كنيد قبل تماشاي اين نمايش و آشنايي با روش گروه سوئيسي اين معادله را در ذهن حل كنيد : نقش هايي چون راوي ، الهه آتنا ، زئوس ، اوليس ، پنولوپه ، پلوفوموس (غول يك چشم ) ، پوسيدون ، سيرس ، ترزياس ، مادر زئوس ، سيلا (غول 6 سر ) ، هليوس ، تلماك ، آرگو و... چگونه توسط يك بازيگر مرد و يك بازيگر زن ساكن در وسط صحنه به نحوي اجرا مي شود كه هيچ جاي ابهام براي تماشاگر باقي نمي ماند . به اين ليست بلند بالا كه مجموعه اي از مردان ، زنان ، خدايان ، جانوران عجيب الخلقه و اساطير يونان را تشكيل مي دهند اضافه كنيد مردان همراه اوليس ، خواستگاران همسر او ، حيواناتي چون خوك ، گوسفند و پرندگان ، اشياء، فضاهاي متفاوت مثل كشتي ، قصر، خانه، غار و... كه همگي توسط دوبازيگري خلق مي شوند كه حتي يكديگر را لمس نمي كنند .
حل اين معادله كار دشوراي ست به شرط آنكه معادله حل شده را در نمايش آماده اجرا تماشا نكرده باشيد . حتي پس از تماشاي اين اجرا نيز اگر بخواهيد تمامي روش ارائه شده را براي متني تازه در نظر بگيريد بازهم با انبوهي از مجهولات مواجه مي شويد .
اين شيفتگي نيست ولي بايد بپذيريم گروه ماركوس زونر در ارائه روش خود تواناست .حسي كه از بازي اين دوبازيگر به تماشاگر خسته از انبوه نمايش هاي خسته كننده و ناموفق خارجي حاضر در جشنواره امسال منتقل مي شود و رضايتي كه از اين انتقال حسي در مخاطب حاصل مي گردد موفقيت كمي نيست .
در همين جشنواره نمايش هايي اجرا مي شود كه در زمان كمتر از 60 دقيقه و بهره مندي از دكور بازيگران متعدد و ميزان سن هاي متفاوت نمي تواند تماشاگر را با خود همراه كند .
گرچه برخي از منتقدان از اين نمايش به عنوان تكرار نمايش " ها هملت " ياد كردند ولي گويا اين عزيزان فراموش كرده اند روشمندي و در شكل قوام يافته اش "سبك " جاي چنداني براي تغيير ندارد تنها در هر پديده هنري تازه نبوغ هنرمند به كشف ظرايف تازه مرتبط با متن معطوف مي شود . اجراي نمايش " اوديسه " نيازمند خلق شخصيت هاي تازه ، بيان و روايت تازه است . بايد ارتباطي تازه با تماشاگر ايجاد شود يعني لازم است يك محصول تازه بر اساس روشي مشخص خلق شود .
فراموش نكنيم اين نمايش با اندكي تغيير در حد كم و زياد كردن چند كلمه در كشورهاي مختلف دنيا اجرا مي شود و با مخاطبيني با فرهنگ ها و خواستگاه هاي متفاوت ارتباط كامل برقرار مي كند. آيا خواسته ديگري از يك اثر نمايش وجود دارد ؟
علي اكبر عبدالعلي زاده
نظر شما