۳ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۰۵

در گفتگو با مهر عنوان شد؛

ایستادگی با دست خالی در خط مرگ

ایستادگی با دست خالی در خط مرگ

تایباد- یک رزمنده دفاع مقدس گفت: آزادسازی خرمشهر که صدام گفته بود «با پس گرفتن آن، کلید بصره را به ایرانی‌ها می‌دهم»، انرژی‌بخش رزمندگان در دیگر جبهه‌ها شد.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - عامر توکلی: از اولین رزمندگان تایبادی دفاع مقدس است که در جبهه‌های مختلف شمال غرب، غرب و جنوب غرب کشور در مبارزه با جبهه باطل جنگیده است، «علی الوندی بهلولی»، شهروند تایبادی است که در حماسه بزرگ آزادسازی خرمشهر، عهده‌دار مدیریت دسته‌ای در حاشیه شهر خرمشهر بوده که هدف آن عقب راندن لشکر بعثی و جلوگیری از پاتک نیروهای دشمن بود.

او می‌گوید بیش از هزار روز در جبهه بوده و هربار که به مرخصی آمده، به‌عنوان یک بسیجی در مرزهای شرقی برای حفاظت از میهن پاسداری می‌کرده است.

به مناسبت سوم خرداد، سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر پای خاطرات یادگار دوران دفاع مقدس و حماسه آزادسازی فتح خرمشهر نشستیم.

ایستادگی با دست خالی در خط مرگ

بسیجیان دست خالی به نبرد بعثی‌ها می‌رفتند

علی الوندی بهلولی، رزمنده تایبادی حاضر در عملیات آزادسازی خرمشهر در گفت‌وگو با خبرنگار مهر گفت: من در عملیات‌های زیادی بودم، در جریان کودتای نوژه در جبهه کردستان و همچنین جبهه جنوب غرب و عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشتم. اولین بار ۱۵ تیرماه ۵۹ به جبهه اعزام شدم و اولین منطقه‌ای که مشغول خدمت بودم، جبهه کردستان بود؛ مأموریت ما در جریان عملیات آزادسازی خرمشهر از اسفند ۱۳۶۰ آغاز و تا ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ طول کشید؛ در ابتدا ما را به روستایی به نام «بستان» اعزام کردند؛ وقتی ما وارد این روستا شدیم هیچکس در این روستا زندگی نمی‌کرد زیرا دشمن بستان را گرفته بود و مردم مهاجرت کرده بودند، ما زمانی وارد بستان شدیم که رزمنده‌ها بستان را از رژیم بعثی پس گرفته بودند، در سمت راست بستان که به آن منطقه «چزابه» گفته می‌شد، ما با دشمن درگیر شدیم که منجر به عقب‌نشینی آنها شد.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه می‌دهد: پس از مدتی ما را با اتوبوس‌هایی شبانه به محل یک پل آهنین بردند، آقای قالیباف که امروز رئیس مجلس است آن زمان در گروهان ما بود، گفتند پل در تیررس دشمن است و امکان حرکت اتوبوس‌ها وجود ندارد، باید پیاده از این پل گذر کنید ما هم هیچ امکاناتی نداشتیم، دشمن با انواع سلاح و هواپیما و ما پای پیاده با اسلحه‌هایی مثل ژ ۳ به سمت آنها می‌رفتیم؛ یادم هست توپخانه مدام شلیک می‌کرد، هواپیماها می‌زدند و بارانی از آتش بود، یعنی قیامت بود، تنها پناهگاه ما نخل‌های خرمای سربریده‌ای بود که بین ما و دشمن قرار داشت؛ من مسئول گروه چهارم بودم و گروه ما ۲۵ نفر بود، به هر طریقی خود را به مقر تیپ رساندیم. از آنجا گروه گروه به سمت خط مقدم اعزام شدیم.

حرکت در خط مرگ با هدف عقب راندن دشمن از خرمشهر

الوندی اضافه می‌کند: گروه ما در مسیر جاده اهواز به خرمشهر اعزام شد، هدف بازپس‌گیری این جاده بود و تعداد ۷ نفر از اعضای گروه ما در همان بمباران اولیه هواپیماهای عراقی شهید و مجروح شدند، از جمله آنها معاون من بود که مجروح شده بود و من یکی دیگر از رزمنده‌ها را که اتفاقاً او هم مثل معاون قبلی از همشهریان تایبادی بود به‌عنوان معاون انتخاب کردم.

ایستادگی با دست خالی در خط مرگ

وی گفت: آرام آرام به جلو حرکت کردیم تا به منطقه‌ای به عنوان «خط مرگ» در مسیر جاده رسیدیم، خط مرگ به این دلیل که دشمن نسبت به ما دید وسیع داشت، سنگر داشت و ما نداشتیم و فقط حرکت می‌کردیم، در گروه ما هم بسیجیان بودند و هم تعدادی از بچه‌های ارتش حضور داشتند، ما رفتیم تا در یک محل نسبتاً امن مستقر شدیم و سریع سنگر ساختیم، یادم هست همه بچه‌ها بعد از دو روز پیاده‌روی و یک شب بیداری خیلی خسته بودند، بنابراین شب را به دو قسمت تقسیم کردیم و بچه‌ها کمی استراحت کردند.

این رزمنده دفاع مقدس با بیان این‌که گروه ما صد متر را تحت پوشش داشت و در این صد متر در سه سنگر مستقر بودیم، ادامه می‌دهد: بعد از نیمه شب که نوبت استراحت من بود، تا دراز کشیدم معاونم فریاد زد الوندی دشمن خط را گرفت، سریع بلند شدم، از سنگر بیرون را نگاه کردم دیدم یک جیپ فرماندهی عراقی شب مسیر را اشتباه به سمت خط ما آمده بود. من به همراه یکی از بچه‌های خوزستان که عربی حرف میزد به سمت جیپ رفتیم، ولی قبل از رسیدن ما آنها فرار کرده بودند یا در جایی مخفی بودند اما از ترس رزمنده‌های ما جرأت شلیک نداشتند.

الوندی در ادامه خاطرات خود از روزهای پر افتخار آزادسازی خرمشهر، گفت: صبح رزمنده‌ها رفتند تا جیپ را ضبط کنند، دیدند این ۴ فرمانده ترسیده نه جرأت عقب‌نشینی داشتند و نه جرأت درگیری، آنها را اسیر کردند و با خود به عقب آوردند، پس از اینکه در تیپ از این افراد اطلاعات لازم را گرفتند، محل ما را دو خط جلوتر بردند، در واقع ما نیروهایی بودیم که وقتی رزمنده‌ها دشمن را از شهر خرمشهر عقب زده بودند، وظیفه حفاظت از شهر برای جلوگیری از پاتک دشمن را داشتیم.

وی افزود: دو شب که در خط جدید مستقر بودیم، گفتند گردان دیگری برای تصرف خط جدید به کمک شما می‌آید و با کمک هم باید این خط را تصرف کنید، ما سریع بچه‌ها را توجیه کردیم و صبح اول وقت عملیات آغاز شد. جاده‌ای شنی بود که عراقی‌ها به گمان اینکه ایران برنامه‌ای ندارد، با خیال راحت در سنگر خوابیده بودند و ما درست در لحظه‌ای که فکر نمی‌کردند به آنها رسیدیم، تا درگیری آغاز شد تعداد زیادی از آنها کشته شدند و عده زیادی هم فرار کردند یا اسیر شدند.

این رزمنده دفاع مقدس اضافه می‌کند: وقتی مستقر شدیم، متوجه شدم از گروه من ۷ نفر باقی مانده بودند و بقیه بچه‌ها شهید یا مجروح شده بودند، نکته دیگری که فهمیده بودیم این بود که قرار بود ما هزار متر جلو برویم اما الان ۵ هزار متر آزاد شده بود و این لطف خداوند بود. همزمان با عملیات ما بقیه رزمنده‌ها در خطوط مختلف مشغول عملیات بودند تا اینکه خبر آزادسازی کامل خرمشهر اعلام شد. البته دشمن تلاش‌های زیادی داشت تا دوباره به سمت خرمشهر برگردد ولی بچه‌های ما هربار مانع شدند.

نابودی ۵۷ تانک دشمن در آخرین تلاش برای بازپس‌گیری خرمشهر

وی گفت: درست در ذهن ندارم چه روزی بود، در سنگر بودیم که ناگهان آتش حمایت عراق شروع شد و حدود ۲۰۰ تانک عراقی پیشاپیش پیاده نظام آنها به سمت خط ما حمله‌ور شدند، خدا رحمت کند شهید چراغچی فرمانده ما بود، بلافاصله نیروی حمایتی رساند و در همین حین چند نفر از بچه‌های سپاه و بسیج خط را دور زدند و در مسیر عراقی‌ها، در سنگرهای قدیمی آنها مستقر شدند، سه تانک عراقی روی خاک ریز آمده بود، که با یک «بسم‌الله» و «یا علی» که بچه‌ها بلند فریاد کشیدند، ظرف ۵ دقیقه ۵۷ تانک آنها از بین رفت.

ایستادگی با دست خالی در خط مرگ

این رزمنده حاضر در عملیات آزادسازی خرمشهر ادامه داد: شلیک بچه‌هایی که جلو رفته بودند از یک سو و همزمان آتش آر. پی. جی‌زن‌های ما منجر به انهدام این ۵۷ تانک عراقی شد که همین اتفاق باعث هرج و مرج در بین لشکر دشمن شد تا جایی که راننده‌های تانک‌ها، تانک‌های خود را رها می‌کردند و فرار می‌کردند، وقتی شرایط مهیا شد، اعلام شد هرکس تانک سوار است سریع برود و تانک‌های رها شده را به پشت خط منتقل کنند.

الوندی گفت: اگر این خطوط مستحکم و تثبیت نمی‌شد، دشمن ممکن بود دوباره خرمشهر را بگیرد و حتی تا اهواز پیشروی کند اما با دلیری، شهامت و شجاعت رزمندگان اسلام، علاوه بر اینکه خرمشهری که صدام گفته بود اگر ایرانی‌ها آن را پس بگیرند، کلید بصره را به آنها می‌دهم، آزاد شد، انرژی بسیار خوبی به بقیه رزمنده‌ها در دیگر جبهه‌ها تزریق شد تا با قدرت بیشتری دشمن را به عقب برانند.

خاطرات شنیدنی این رزمنده دفاع مقدس و معاون او در عملیات آزادسازی فتح خرمشهر تمام شد اما داستان فتح خرمشهر را پایانی نیست زیرا خرمشهر محصور در جغرافیای فیزیکی نقشه ایران هرچند با رشادت‌های از جان گذشته‌های گمنامی مانند الوندی‌ها آزاد شد اما خرمشهرهای بسیاری هنوز باقی مانده که باید فتح شود، شاید مهم‌ترین آنها فضای مجازی است.

کد خبر 5498285

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha