به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» ، در اين نشست كه به همت دكتر حامد فولادوند برگزار شد دكتر ناصرالدين صاحب زماني ، عبدالعلي دستغيب، و يوسف امير ارجمند سخناني درخصوص نيچه بيان كردند . اين ميزگرد با پخش قطعه اي موسيقي از قطعات ساخته شده توسط نيچه آغاز گرديد.
دكتر فولادوند كه علاوه بر شركت در گفتگو ، عهده دار اداره نشست نيز بود ، به ضرورت نيچه شناسي اشاره كرد و انديشه ورزي و استقلال فكري و كالبد شكافي روح زمانه را از فوايد نيچه شناسي برشمرد.
وي با اشاره به اينكه ديدگاههاي مختلفي درباره نيچه وجود دارد افزود: درباره نيچه تعابير مختلفي وجود دارد. برخي او را فيلسوف، برخي اديب ، برخي شاعر ، ضد فلسفه و فوق فلسفه دانسته اند . در همايشي كه در حدود 40 سال پيش در فرانسه برگزار شد ، نيچه شناسان بزرگ براي وي جايگاهي برزخي تعريف كردند و اين از آن روست كه وي زبان مي داند ، روانكاو است ، معرفت شناس است ، موسيقي دان است ، و دستي در هنر ، عرفان، فلسفه و ادبيات دارد. نيچه فلسفه را به صورت آكادميك نخوانده و كانت و هگل را از لابه لاي سخنان شوپنهاور شناخته است. ليكن بسياري وي را به خاطر نگاه فلسفي عميقش مي ستايند.
عبدالعلي دستغيب ، مترجم برخي از آثار نيچه در ادامه اين نشست درباره فلسفه و عقلانيت در جامعه كنوني سخناني ايراد كرد .
وي در بخشي از سخنان خود اشاره داشت : ما چيزي به نام فلسفه ، به شكل يوناني آن نداريم. برگردانها به گونه اي است كه با آنچه در اصل است بسيار متفاوت است و تفكر در ايران ، به خصوص در چند سال اخير قفل شده است.
وي شرايط فعلي تفكر در ايران را جدال سنت و مدرنيته ندانست و تاكيد كرد اكنون جدال اسطوره و عقلانيت مطرح است.
وي در خصوص نيچه متذكر شد : برخي مي گويند اصلا چرا بايد نيچه ، هگل و يا كانت را مطالعه كرد ، و برخي برعكس مي خواهند نيچه را همچون يكي از قديسين مطرح كنند.
عبدالعلي دستغيب در ادامه افزود: نيچه فيلسوف نبوده و بنده اين را به عنوان خواننده آثارش مي گويم. او فيلسوف - در معناي يوناني كلمه و در معناي مدرن كلمه - نبوده است. آنچه از عقلانيت نوشته ، پيوستگي ندارد . پاره سخناني است كه دليل فلسفي و تاريخي ندارد و تضادهاي او شتابزده است. نيچه ، خودش هم شك داشته است كه هنرمند است يا براي انسان پيام و رسالتي دارد . كلمات قصار او بسيار شبيه شمس تبريزي است و كلمات مرموز و كوتاه به كار مي برد كه البته عميق هم هست ولي استدلال عقلاني ندارند. نيچه به " فلسفه حيات " خيلي علاقه داشت و در اين خصوص ژرف نگري خاصي داشته كه كمتر نويسنده اي به آن توجه نموده است.
مترجم آثار نيچه درباره جمله معروف نيچه كه مي گويد " خدا مرده است " افزود: اين گفته وي ناظر به يك اسطوره يوناني است كه معناي آن يعني خداي ميرنده زنده كننده. وي مي گويد: خدا مرده، اما اين مردن به معناي پوست انداختن اوست و به زودي او را بعد از نيك و شرخواهيد ديد .به هر صورت نيچه خداي مسيحي را نفي مي كند و مژده خداي ديگري را مي دهد كه براي اين انسان است و براي اين انسانها.
يوسف امير ارجمند ديگر سخنران حاضر در اين نشست ، با مقايسه ميان نيچه و عرفاي اسلامي به مساله اخلاق نزد نيچه اشاره داشت. وي حكمت را فلسفه به اضافه اخلاق تعريف كرد و حكما را فلاسفه اي دانست كه اخلاق را در درجه اول كار خود قرار داده اند.
وي در بخشي از سخنان خود اشاره كرد : نزد عرفاي ما هم اخلاق اهميت دارد ليكن نيچه مبنايش نفي اخلاق و ارزشهاي اخلاقي است. تمام ذهنيت نيچه اين بود كه انسان بدون اخلاق چگونه مبنايش نفي اخلاق و ارزشهاي اخلاقي است. تمام ذهنيت نيچه اين بود كه انسان بدون اخلاق چگونه زندگي مي كند و چطور مي شود زندگي اي ساخت كه در آن ارزشهاي اخلاقي وجود نداشته باشد.
يوسف امير ارجمند در مقايسه ميان عرفا و نيچه روش شناخت اشيا با ضدشان را در پيش گرفته و بر مبناي متون نيچه و عرفا ، علايق نيچه و عرفا ؛ تجربيات با دانش معنوي آنها و رجوع به آرا متخصصان به اين مقايسه پرداخت.
وي با اشاره به داستان خلقت از ديدگاه عرفا و تبيين مسير كلان در اين دستگاه به نقش اخلاق در نزد عرفا پرداخت.
در ادامه نشست، دكتر ناصرالدين صاحب زماني به ضرورت نيچه شناسي پرداخت وگفت : براي اينكار بايد اين انديشه ها را شناخت و اين مبناي ضروري مباحثي همچون نيچه شناسي است.
وي در ادامه سخنان خود اشاره كرد : سه شخصيت هستند كه در قرن بيستم تاثيرگذار بودند و هر سه آلماني زبانند. ماركس ، نيچه و فرويد. آثار نيچه انجيل نازيسم محسوب مي شد. شناخت نيچه براي غربيان چند اشكال دارد و براي ما بيشتر. اول اينكه نيچه يك شاعر است و در آثار خود از استعاره ها و كنايه ها بيش از حد استفاده مي كند. مثلا وقتي نيچه مي گويد "خدا مرده است" به يك معنا مسيحيت را نفي مي كد و به يك معنا مي گويد اين مسيحيت مرده است، كه اولي معناي الحادي دارد و دومي معناي نقدي . دوم آن كه نوشته هايش جنگ مانند است و نظم وسيستم دادن به آنها مشكل است ، و ديگر آن كه ترجمه آن مشكل است. نيچه متخصص فيلولوژي ( زبانشناسي تاريخي) است، يعني كلمات را در بستر فرهنگي خودش جستجو مي كند تا به معناي واقعي آن برسد و از اين طريق وارد فرهنگ يونان مي شود و عظمت و شادي موجود در فرهنگ يوناني را درك مي كند . نيچه معتقد بود فرهنگ عامه ، فرهنگ را خراب مي كند و بايد فرهنگ ابرانسان و اشرافي فائق شود.
در پايان اين نشست ، جلسه پرسش و پاسخ برگز ار شد. در اين بخش دكتر فولادوند گفت: نيچه ضد اخلاق نيست . يك معرفت شناس است . آدمي است كه نقد اخلاق مي كند و به دنبال اخلاق جديدي است ، همان گونه كه به دنبال خداي جديدي نيز مي گردد . از نظر نيچه اولين شخصي كه نهيليسم را راه مي اندازد سقراط است . وي مي گويد اشكال غرب ازآموزه هاي سقراط آغاز مي شود. سقراط نخستين كسي است كه ديالكتيك را رايج مي كند. يعني خرد را از دل جدا مي كند . نهيليسم يعني جدايي خرد از دل.
گفتني است نشست دوم اين مجموعه با عنوان " خويشاوندي معنوي سهروردي (شيخ اشراق) و نيچه " روز سه شنبه 14/11/82 با حضور دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني، و حسن سيد عرب در محل مجتمع ورز آهنگ برگزار خواهد شد.
نظر شما