به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه نشست نقد و بررسی رمان "باغ تلو"، فتح الله بی نیاز در بررسی قواعد ساختاری آن گفت: این رمان از قواعد کلاسیک مبتنی بر تجربه زیسته، باورپذیری و قواعد ادبی پیروی کرده است و اگر از این حیطه خارج می شد به ورطه داستان های شگفت، شگرف و غریب می افتاد. قیصری شخصیتی را انتخاب کرده که نه "مرد" بلکه "زن" است و به نظر من این انتخاب، انتخاب برجسته ای است و بارزترین قسمت رمان هم نگاه مردم است به اسارت و آزادی مرضیه. باغ تلو استعاره ای است از انزوا و طرد کسی که با دل و جان به مردم خدمت کرد و بعد هم به جبهه رفت.
"باغ تلو" داستانی تراژیک است
وی افزود: سرنوشت مرضیه نوعی تمثیل است. او استعاره از شخصیتی است که همه چیزش را از دست می دهد و به فلاکت می افتد. داستان باغ تلو داستانی تراژیک است و می خواهد تغییر مردم ما را نشان دهد؛ مردمی که در اوایل جنگ با شور و شوق رزمندگان را بدرقه و با شوقی از آزادگان استقبال کردند. حقیقت این است که معیارها عوض شده است و جامعه ما همان دیدگاهی را دارد که در کتاب نسبت به مرضیه دارد و باغ تلو نمایشی است از ذهنیت اکثر ما نسبت به آنهایی که در این راه اسارت ها را متحمل شدند.
علی سلیمی نیز در ادامه با اشاره به تلخی های موجود در رمان، گفت: ساختار رمان به سمتی می رود که با برجسته کردن تلخی های قصه، مخاطب را به دنبال خود می کشاند. مرضیه کسی است که وقتی می رود جبهه، همه بدرقه اش می کنند اما پس از بازگشتش اطرافیان به صورتی ناخودآگاه رفتارهایی غیر معمول از خود بروز می دهند.
وی افزود: پرداخت شخصیت ها به گونه ای است که احساس می کنیم جلال هم جوانی است معمولی و انگار او تاوان مرضیه را پس می دهد. در واقع مرضیه در ابتدای قصه باورپذیرتر بود.
سلیمی اضافه کرد: اگر قیصری به موفقیت برسد و کتابش مثلاًٌ در سه هزار نسخه به فروش رود، می توان امیدوار بود که این سه هزار خواننده هم مانند او از جامعه ای که این گونه با مرضیه رفتار می کند، بیزارند و خودشان را از گناه هایی که در حق کسانی مانند مرضیه مرتکب می شوند، تبرئه می کنند و این اتفاق خوبی در عرصه واقعیت است.
مگر می شود عاقبت مومن تراژیک باشد؟!
احمد شاکری نیز با اشاره به گفته های بی نیاز که از پایان تراژیک داستان باغ تلو و سرنوشت نافرجام مرضیه سخن گفته بود، از او پرسید: اگر بپذیریم که گفتن از تیرگی ها موجب انتباه می شود - یعنی فرد وقتی تیرگی را می بیند، از آن درس می گیرد - آنگاه ما به عنوان یک مسلمان و نه یک ماتریالیست و نهیلیست تیرگی خاص خود را می سازیم و از آن هم درس می گیریم. به عبارت دیگر می خواهم بگویم که قیصری در "باغ تلو" کوشیده داستانی را تئوریزه کند که با طرح آن بتوان از مرضیه ها حمایت کرد. در چنین شرایطی چطور می توان گفت ما تراژدی دینی داریم؟ مگر می شود که مومن عاقبت اش تراژیک باشد و اصلاً چرا باید فکر کنیم که پایان داستان تراژیک است؟
فتح الله بی نیاز نیز در پاسخ به شاکری، به تقابل دو گونه رمان تاریخی و ادبیاتی که خود به تاریخ تبدیل می شود، اشاره داشت و گفت: نباید در رمان همچون الکساندر دوما تاریخ را بازگو کرد بلکه باید ادبیات را همچون تولستوی به مثابه تاریخ به کار برد. مرضیه باید در جایی ثبت شود و خود این کار تیرگی می آورد اما چاره ای نیست و باید این کار را کرد. از سوی دیگر این گونه داستان ها که قصدشان این است که تغییری در سلوک آدمی بدهند - همانطور که گفتم - لازمه شان روانکاوی افراد است.
سارتر برای نوشتن یک نمایشنامه، 40 کتاب روان شناسی خواند!
وی در این باره افزود: اگر شرح حال نویسندگان بزرگ از جمله سارتر را بخوانید متوجه می شوید که کتاب های روانکاوی زیادی را خوانده اند؛ به عنوان مثال او برای نمایشنامه "گوشه نشینان آلتونا" حدود 30، 40 کتاب روان شناسی را مطالعه کرده بود.
بی نیاز اضافه کرد: در برخی از جاهای رمان باغ تلو نیز راوی در کنار آمده و از صحنه منفک شده است که برای انجام این کار چیره دستی خاصی لازم است، طوری که خواننده نباید فکر کند که نویسنده به عنوان دانای کل پشت راوی است.
جرح و تعدیل "باغ تلو" برایم مهم نبود، فقط می خواستم کتاب چاپ شود!
در پایان این نشست، مجید قیصری نویسنده رمان باغ تلو در سخنانی با اشاره به فرآیند تغییر روایت این داستان از نسخه اولیه تا چاپ نهایی آن، گفت: کتاب من در ابتدا این گونه نبود که چاپ شده است و چندین بار به سفارش ناشر - و به دلیل احتمال عدم صدور مجوز از سوی وزارت ارشاد - آغاز و پایان داستان را تغییر دادم و با این کار همه چیز به هم ریخت. تنها چیزی که برای من مهم بود این بود که کتاب چاپ شود و فکر می کنم که با وجود این اتفاقات و تغییرات، من حرفی را که می خواستم به مخاطبم منتقل کرده ام.
رضا امیرخانی نیز در تکمیل گفته های قیصری خاطرنشان کرد: در این رمان شخصیتی که مهم است خود جلال است و وقتی نویسنده مجبور شده به خاطر پاره ای ملاحظات در او دست ببرد ابهاماتی در رمان به وجود آمده است.
وی ادامه داد: به اعتقاد من شرایطی که قیصری را به این کار واداشت، فرصت تجربه و حضوری بزرگ را از او سلب کرد. قیصری مجبور شده داستان و روایت را به هم بریزد و این به هم ریختگی متوجه جلال شده و اثر را با نقاطی مبهم همراه کرده است. این درحالی است که در ابتدا قرار بر این بوده که تنها مرضیه در پرده ابهام باشد. مرضیه نماد کسی است که از هیچ جا آمده و سرآخر هم به هیچ جا می رود. اگر جلال قوی تر پرداخت می شد قیصری و ادبیات ما به رمانی ماندگار دست می یافت.
نظر شما