پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۸ مهر ۱۳۸۶، ۸:۲۸

/مناجات خواجه عبدالله انصاری/

نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است

نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است

الهی کدام زبان به ستایش تو رسد؟ کدام خرد صفت تو را برتابد؟ کدام شکر با نیکویی تو برابر آید؟ کدام بنده به گذاران عبادت تو رسد؟

الهی دانی که من به خود به این ورزم و نه به کفایت خود شمع هدایت افروزم. از من چه آید؟ و از کردار من چه گشاید. طاعت من به توفیق تو، خدمت به هدایت تو، توبه من بر عایت تو، شکر من به انعام تو، ذکر من به الهام تو. همه تویی من کیم، اگر فضل تو نباشد من چه ام.

هر که او را دلی و جانی بود                 شد به میدان عاشقی گویش
کشته گشتند عاشقان و هنوز                 نشنیده است هیچ کس بویش
رحلت عاشقان زهر سویی                  هست از قصد دل مگر سویش

خدایا از ما هر که را بینی معیوب بینی، هر کردار بینی همه با تقصیر بینی، با این همه باران رحمت تو باز ایستد و جز گل کرم نروید، چون با دشمن با چنان پس با دوستان چه اندازه.

الهی این سوز امروز ما درآمیز است، نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است، این چه تیغ است که چنین تیز است، نه جای آرام و نه روی پرهیز است؟

الهی هر کس بر چیزی است و من ندانم برچه ام، بیمم آن است که کی دانسته شود که من کیم؟

الهی این تن کان حسرت است و دل من مایه درد و محنت، می نیارم گفت کاین هره چرا بهره من، نه دست رسد مرا بر کان چاره من.

کد خبر 558325

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha