اینکه آغاز مطالعه فلسفی اخلاق محیطی نیز در همین زمان بود نکته درخور توجهی است. برخی از کارهای آغازینی که در زیبایی شناختی محیطی انجام پذیرفت بر اساس تحقیقات تجربی که در پاسخ به ارزیابی عمومی از وضعیت زیبایی شناختی طبیعت شکل گرفتند، بود. منتقدان معتقدند که سنجش منظره و تکنیک های برنامه ریزی مورد استفاده در مدیریت محیط در توجه به کیفیت های عمومی، قدرت بیان گری و سایر کیفیت های زیبایی شناختی نا کارآمد بوده اند. رویکردهای تجربی با تمرکز بر "زیبایی منظره" و بیش از اندازه متاثر بودن از ایده "خوشنمایی" به خطا می رفتند.
این مشکلات باعث ایجاد کمبود یک چارچوب مناسب نظری شده و گفته می شد که تحقیقات به یک " خلاء نظری" رسیده اند. برای پر کردن این خلاء تلاشهایی با هدف حمایت زیستی - اجتماعی از ارزیابی زیبایی شناختی طبیعت انجام پذیرفت. علاوه بر این، دغدغه های این دوره باعث تشویق گسترش مدل های نظری متعددی در رسیدن به پاسخ زیبایی شناختی در این زمینه شد. به عنوان مثال در این دوره شاهد پیشرفت زیادی در روان شناسی محیطی بودیم. همچنان که اخیرا مطالعاتی اساسا تجربه محور در شرح این دوره انجام شده، کتابها و مجموعه مقالاتی نیز در این حیطه نوشته شده که انواع بررسی های انجام شده را نشان می دهند.
احیای علاقه نسبت به زیبایی شناختی فلسفی در درون زیبایی شناختی طبیعی عامل دیگری نیز داشت: انتشار مقاله اندیشه آفرین رونالد هپ برن " زیبایی سناختی معاصر و فراموشی زیبایی طبیعی " (1999). این مقاله هپ برن در طرح دستورالعملی برای زیبایی شناختی طبیعت در آخر قرن بیستم کمک فراوانی کرد. بعد از اینکه تمام زیبایی شناختی ها به فلسفه هنر تقلیل یافتند و زیبایی شناختی تحلیلی، جهان طبیعی را کاملا به فراموشی سپرد هپ برن چنین مطرح کرد که ارزیابی هنر مدل اشتباهی برای ارزیابی طبیعت ارائه می دهد. البته با وجود این او معتقد است که بین ارزیابی هنر و ارزیابی زیبایی شناختی از طبیعت تمایزی وجود دارد که در عین سطحی و کم اهمیت بودن، جدی و عمیق است.
به عقیده او چنین ارزیابی جدی از طبیعت نیازمند رویکردهای متفاوت و جدی است که نه تنها بر ویژگی متغیر و نا شخص طبیعت منطبق باشد که تجربه چند حسی و درک غیر مشابه ما را نیز در بر بگیرد. هپ برن با تمرکز توجه بر زیبایی طبیعی نشان می دهد که بررسی فلسفی قابل توجهی از تجربه زیبایی شناختی طبیعت می تواند در ورای اثر هنری نهفته باشد. به این شکل او نه تنها باعث احیاء علاقه نسبت به زیبایی شناختی طبیعت شد که پایه های زیبایی شناختی محیطی را به خوبی زیبایی شناختی زندگی هر روزه بنا نهاد.
دیدگاه های کنونی زیبایی شناختی محیطی از دیدگاههای مختلف با در نظر گرفتن ارزیابی زیبایی شناختی محیط طبیعی پیشرفت کرده است. این پیشرفت ها قابل دسته بندی در گروه های دوتایی شناختی و غیر شناختی، مفهومی و غیر مفهومی، فراگیر و روایت گر هستند. در هر گروه دیدگاه های متمایزی قابل پدیدار شدن هستند.
دیدگاه های شناختی (مفهومی و یا روایت گر) در زیبایی شناختی محیطی با این اندیشه که در ارزیابی طبیعت دانش و اطلاعات در مرکز ارزیابی زیبایی شناختی قرار می گیرد با یکدیگر همدسته شده اند. آنها مدافع این نظر هستند که طبیعت باید با "مناسبات خودش" ارزیابی شود. این دیدگاه ها تمایل به رد رویکردهای زیبایی شناختی نسبت به طبیعت، به عنوان مثال ایده خوشنمایی، که به طور عمیقی بر تجربه زیبایی شناختی از هنر برای ارزیابی طبیعت بهره می جویند، دارد.
البته آنها اذعان دارند که با این وجود ارزیابی هنر نگاه بسنده ای برای ارزیابی طبیعت ارائه می دهد. به عنوان مثال در ارزیابی زیبایی شناختی جدی و درخور توجه آثار هنری لازم است آثار را با آنچه که واقعا هستند ودر پرتو دانش طبیعت واقعی شان تجربه کنیم. به عنوان مثال وقتی کاری همچون گرنیکا اثر هنری پیکاسو را ارزیابی می کنیم باید توجه کنیم که آنچه در مقابل داریم اولا یک نقاشی و ثانیا نقاشی کوبیست است، لذا باید آن را در پرتو دانشی که در درجه اول از نقاشی و بعد از آن نقاشی کوبیست داریم ارزیابی کنیم.
نظر شما