ادیان ابراهیمی از آن بابت که به خدای واحد اعتقاد دارند واجد آداب و مناسکی هستند که منحصر به این ادیان هستند. از جمله این مناسک یکی دعا است. دعا به یک معنا عبارت است از گفتگوی انسان با خدای واحد و این امر تنها در ادیان ابراهیمی قابل توجیه است چرا که تنها در این ادیان ما با خدای متشخص روبرو هستیم. هنگامی که می گوییم "دعا عبارت است از گفتگوی انسان با خدا" بر دوطرف بودن این رابطه تأکید داریم و همین دعا را از گونه ای نیایش یکطرفه مجرا می کند. به همین دلیل است که در بسیاری از دعاهایی که در سنت خودمان حضور دارند همیشه و همه جا این انسان نیست که با خدای خود سخن می گوید بلکه خداوند هم در بسیاری از موارد با انسان مشغول سخن گفتن می شود.
پاره ای از فیلسوفانی که در باب فلسفه دعا سخن گفته اند بر این نکته پای فشرده اند که حضور دعا در ادیان ابراهیمی نشانه ای تام از پیشرفت انسان نسبت به انسانی است که به ادیان دیگر اعتقاد دارد چرا که تنها در دعا و به تعبیری در گفتگو است که میتوان قایل به گونه ای فردیت و شخصیت برای آدمی شد. در رابطه انسان ادیان غیرابراهیمی با جهان گونه ای وحدت و همسرشتی وجود دارد که مجالی برای پررنگ شدن انسان و نیازها و آرمانهایش باقی نمی ماند. تنها در ادیان ابراهیمی است که انسان مجال آن می یابد که در مقابل معبود و خالق خویش عرض اندام کند و نمادی از توانایی خالقش را از طریق شخصیت و هویت خود عرضه نماید. به نظر این فیلسوفان این نقطه ای برجسته در تاریخ بشر محسوب می شود.
سخن گفتن با خداوند البته کاری ساده نیست و آدمی باید همه مکانیسمهایی را که برای هر گفتگویی در نظر می گیرد برای این گفتگو هم در نظر آورد. به همین جهت است که عارفان ما از دو گونه صفات تشبیهی و تنزیهی برای خدا سخن گفته اند. آدمی هنگامی که می خواهد خدا را به چیزی تشبیه کند او را منزه می یابد و هنگامی که او را منزه می باید در می یابد که باید او را به چیزی تشبیه کند و این تناقض نهفته در گفتگوی انسان با خدا است. با این همه نمی توان لحظه ای را شکوهمندتر و پربارتر از گفتگوی عابدی با خدا در نظر گرفت که این عابد از یکسو به جهت توانمندی ای که خالق بدو داده شکرگزار است و از سویی دیگر به آنچه دارد خشنود نیست و مقام خود را رفیعتر از آنچه هست می پندارد.
در این راستا پاره ای از متفکران به ما گوشزد کرده اند گفتگویی که ما با دیگر انسانها روا می داریم در گفتگویی که با خداوند سامان می دهیم بسی تأثیرگذار و میان این دو گفتگو شباهتهایی غریب برقرار است. در هردوی این گفتگوها ما در صدد کشف و رسیدن به حقیقت هستیم، در هردو این گفتگوها نجات خودمان و دیگران را مدنظر درایم، در هر دوی این گفتگوها جسارت و صداقت باید بسی پررنگ باشند و عاقبت آنکه در هر دو این گفتگوها انسان باید از خود مایه گذارد چرا که پای شناختی ژرف و عمیق در میان است.
نظر شما