مشخص است که بر اساس این تعریف رویکرد دترمینیستی، رویکردی هستیشناسانه محسوب می شود. با این همه تقریرهایی بس متفاوت از این رویکرد وجود دارند و تقریباً همۀ فیلسوفان مطرح از افلاتون و ارسطو گرفته تا کانت و هگل در باب آن مشی و موضعی دارند.
دترمینیسم تکنولوژیک اما آموزه ای تقلیل گرا است که معتقد است تکنولوژی یک جامعه ارزشهای فرهنگی، ساختار اجتماعی و یا تاریخ را تعیین می کند. دترمینیسم تکنولوژیک به عنوان باوری قلمداد میشود که بر طبق آن تکنولوژی نقش اصلی در هدایت جامعه را بر عهده دارد. این رویکرد همچنین به عنوان باوری قلمداد شده که بر طبق آن پیشرفت اجتماعی با نوآوریهای تکنولوژیک تعیین میشود و این تعین اجتناب ناپذیر است. همچنین بروس بیمبر این ایده را چنین تعریف کرده که پیشرفت تکنولوژیک تغییرات اجتماعی را تعیین میکند. تاماس هاگس هم آن را اینگونه تعریف کرده که نیروهای تکنولوژیک تغییرات اجتماعی و فرهنگی را رقم میزنند و روزالیند ویلیامز آن را آن را بدین صورت تقریر کرده که تکنولوژی تاریخ را می¬سازد. لازم به یادآوری است که این اصطلاح را اولین بار تورستین وبلن جامعه شناس امریکایی به کار برده است.
مهمترین ارکان این نظریه بدین قرارند که 1) پیشرفت تکنولوژی فراتر از مولفههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی صورت میگیرد. و 2) تکنولوژی اثراتی بر جامعه دارد که این اثرات ذاتی جامعه اند و تنها یکی از عوامل دخیل در جامعه نیستند.
دترمینیسم تکنولوژیک در مقابل نظریه ساختار اجتماعی تکنولوژی قرار می گیرد که این نظریه اخیر تصریح میکند هم جریان نوآوری و هم نتایج تکنولوژی برای انسان مهم هستند اما این تأثیرات از طریق فرهنگ، سیاست و نظمهای اقتصادی صورت می گیرند. با وجود انتقادات زیادی که به این نظریه وارد است این رویکرد هنوز به حیات خود در عرصه های نظری ادامه میدهد.
یکی از مهمترین مدعیات این دترمینیسم این است که ارزشها و هنجاری فردی و اجتماعی نیز از طریق تکنولوژیک تعیین می شوند. به تعبیر دیگر تکنولوژی ارزش ساز هم هست. این دیدگاه دیدگاهی نسبی گرایانه ر عرصه اخلاق محسوب می شود. به تعبیر دیگر بر طبق این نظریه ارزشهای اخلاقی هم با توجه به فرایند تکنلوژیک تعیین می شوند. بسیاری از نقدهایی که به دترمینیسم تکنولوژیک می شوند از دریچه همین نسبی گرایی اخلاقی صورت میگیرند.
همین موضوع نسبت میان تکنولوژی و اخلاق را مطرح می کند. این نسبت را به چندین طریق می توان به بررسی نشست. در گام اول می توان از آرایی در تاریخ فلسفه اخلاق سخن گفت که در باب تکنولوژی وجود دارند. از این منظر چه افلاتون و ارسطو چه بسیاری از متفکران جهان جدید از متفکران مکتب فرانکفورت گرفته تا هایدگر و ایلول در مورد این پدیده مهم و تأثیرگذار سخن گفته اند. از سوی دیگر می توان به اخلاقی نظر داشته که منشای تکنولوژی جدید بوده است. پاره ای از متفکران بر این نظرند که اخلاق بشر جدید چون تصرف در عالم و راضی نبودن به فهم آن، منش و روشی است که بشر جدید برگزیده است و همین منش تکنولوژیهای جدید را به وجود آورده اند. از سوی دیگر خود این تکنولوژی موجد اخلاقی خاص بوده است و روابط انسانی را از خود متأثر نموده است.
اما مقامی دیگر هم وجود دارد و آن این است که آیا تکنولوژی اخلاق جدید هنجاری را به وجود آورده یعنی موجد نظام اخلاقی جدید باید لقب گیرد. به نظر می رسد هرچند تکنولوژی در همۀ عرصه و شئون زندگی ما رسوخ کرده اما وضعیت آن به شکلی نیست که بتوان ارزشهای بشری را کاملاً متأثر از آن دانست. همین نافی دترمینیسم تکنولوژی در حوزۀ اخلاق است.
یکی از محورهای مهمی که در باب نسبت دترمینیسم تکنولوژیک و اخلاق باید مورد توجه قرار گیرد و اتفاقاً این محور بسیاری از نکاتی را که در باب این دو حوزه وجود دارند پوشش می دهد بحث الزامات اخلاق دترمینیسم تکنولوژیک است. در این عرصه است که هم از نسبی گرایی اخلاقی که با مفهوم دترمینیسم تکنولوژیک گره خورده سخن به میان می آید و هم بحث نسبت ضرورت و آزادی پررنگ می گردد. می دانیم که در دل فلسفه اخلاق یکی از بحثهای مهمی که رواج دارد تعارضها و تشابهات آزادی اراده و دترمینیسم است. در این میان گروههای مختلفی وجود دارند.
عده ای معتقدند که میان آزادی اراده و دترمینیسم اخلاقی امکان جمع و سازش وجود دارند و باید میان این دو یکی را انتخاب کرد اما گروههایی هم هستند که بر این باورند که می توان میان این دو جمعی ایجاد نمود. به طور مثال کانت معتقد است که میان دترمینیسم و آزادی اراده تعارض و ناسازگاریی وجود ندارد. فیلسوف معروف اخلاق پیتر استراسون در مقاله معروفی به نام "آزادی و رنجش" همه این دیدگاهها را در باب نسبت آزادی اراده و دترمینیسم طبقه بندی نموده است. ما اما معتقدیم با تکیه بر دترمینیسم تکنولوژیک می توان تقریری بهتر از تعارض آزادی اراده و دترمینیسم ارائه کرد و دلیلمان نیز این است که با تقلیل تعارض دترمینیسم و آزادی اراده به تعارض دترمینیسم تکنولوژیک و آزادی اراده مسیری متیعن تر و تخصصی تر را طی می نماییم و با آموزه هایی انضمامی و عینی تر روبرو هستیم. با این همه نمی توان نادیده گرفت که بسیاری از احکام کلی تعارض در باب این نوع از مواجهه هم صادق است.
در انتها به این نکته نیز اشاره کنیم که یکی از راههای که معمولاً برای رفع تعارض میان دترمینیسم تکنولوژیک و آزادی اراده به کار می رود آن است که دترمینیسم تکنولوژیک را نیز به دو نوع دترمینیسم سخت و نرم تقسیم می کنند و بدین گونه می خواهند سازگاری دترمینیسم نرم را با آزادی اراده و ارزشهای اخلاقی نشان دهند. بر طبق دترمینیسم سخت تکنولوژی به وجود اجتماعی تعین می بخشد. این نظر خیلی شبیه نظر مارکس مبنی بر نقش ابزار تولید در تغییر سرشت اجتماعی است. اما دترمینیسم نرم ابراز می کند که تغییرات تکنولوژیک مهمترین منبع برای تغییر اجتماعی هستند. یعنی آنها شرط لازم تغییر اجتماعی هستند اما شرط کافی آن قلمداد نمی گردند. بیشترین کسانی که در جمع این دو رویکرد تلاش می کنند قایل به گونه ای دترمینیسم نرم هستند.
نظر شما