دکتر میرجلال الدین کزازی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: جایگاه حافظ در غزل پارسی از دید من آن است که او شیوه ای را که در غزلسرایی - با سخنورانی که آنان را وابسته به دبستان عراقی می دانیم - روایی یافته بود، به فرازنای پرورده گی و پرمایگی رساند. من می انگارم یکی از پایه گذاران دگرگونی در شعر پارسی از عراقی به آنچه آن را سبک سپاهانی یا هندی می نامیم حافظ است.
وی ادامه داد: حافظ از سخنوران پیش از خود بهره بسیار برده است. این بهره وری هم در پیکره و کالبد سخن دیده می شود و هم در پیام و اندرونه آن. اگر ما بکوشیم که پندارها و پیام های شاعرانه را در سروده های خواجه به در بکشیم و دسته بندی کنیم می بینیم بسیاری از این پیام ها و پندارها در سروده های سخنوران پیشین به کار گرفته شده است.
این محقق ادبی خاطرنشان کرد: آنچه حافظ بر غزل سرایی بی همانند نه تنها در ادب پارسی بلکه در ادب جهانی دگرگون کرده، آن است که حافظ به تن پندارها و پیامدهای پیشین حتی آنهایی که فراوان به کار رفته اند جامه ای دیگرسان می پوشاند. این جامه دیگرسان آن چنان است که خواننده هنگامی که به آن پندار یا پیام در سروده ای از حافظ می رسد آن را نکته ای نغز و بی پیشینه می شمارد.
این مدرس ادبیات در ادامه افزود: یکی از ویژگی های بنیادین در شعر حافظ که از دید من او را غزلسرای برترین گردانیده، آن است که من آن را آب گونه گی می نامم. هدف من از آب گونه گی، لغزانی، رهایی و شناوری سخن است. شما اگر آب را در تنگ بریزید تنگ خواهد شد و اگر در جام، جام. چون آب سخت و افسرده نیست و رنگ آوندی را به خود می پذیرد که در آن ریخته می شود.
دکتر کزازی تصریح کرد: در خوانش شعر حافظ نمی توان دل آسوده بود که به هنگام خواندن بیتی از او همان دریافت های سابق مشاهده شود. شاید اگر آن بیت را روزگاری دیگر بخوانیم رویی دیگرگون در آن خواهیم یافت. بیت های حافظ همواره برای خواننده دامگاه فریب است؛ فریب نغز و دل آویز هنری.
این پژوهشگر ادبی ادامه داد: حافظ هنرمندی است که همه ویژگی ها و بایسته های هنرمندی را در خود گردآورده است. همواره می تواند خواننده را از خود بیافریند و جان خود را در کالبد خواننده بدمد. این جادوی هنر است. راز کارسازی و اثرگذاری هنر از دید من همین است. ما به یاری هنر آنچه را بر هنرمند گذشته است، خود می آزمائیم.
میرجلال الدین کزازی اظهار داشت: حافظ چون یکی از بزرگترین هنرمندانی است که می شناسیم. او می تواند آزمون های فردی خود را - یا آنچه را در روزگار و جامعه او می گذشته است - به آزمون و پدیده ای فراگیر و همگانی دگرگون کند اما به شیوه ای نهانی، نهادین، جاودانه و کیمیاگرانه. حافظ ما را می برد به جهان روزگار خود. آنچنان نیست که ما از دور به آن جهان بیندیشیم و بگذریم. از آنجا که این جهان در سروده های حافظ بازتافته است جهان کنونی ما می شود.
وی در پایان گفت: هر پیشه ای در روزگار خواجه در سروده های او ارزیابی و نکوهیده شده است. تنها چهره ای که همیشه در سروده های حافظ پاک و پیراسته مانده است و هر زمانی که خواجه از او یاد می آورد یکسره بزرگ داشت و ستایش گری است پیر است، بویژه پیرمغان. برای نمونه دورویی و دورنگی و هم یکی از آن ویژگی هایی که خواجه از آنها به نکوهش یاد کرده است در کنار زشتی ها و پلشتی ها دید.
نظر شما