به گزارش خبرگزاری مهر، ماریو کاپکی (Mario Capecchi) در سال 1937 در شهر ورونای ایتالیا متولد شد و در رشته بیوفیزیک از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شد. وی روز دوشنبه توانست در کنار الیور اسمیت آمریکایی و مارتین ایوانس انگلیسی برنده جایزه نوبل پزشکی شود.
جایزه 100 میلیون کرون سوئد نوبل به تیم این سه دانشمند به پاس تحقیقاتی که در ایجاد اصلاحات ژنتیکی از طریق سلولهای جنینی در موش های آزمایشگاهی انجام داده بودند اعطا شد.
آنچه در زیر می خوانید متن مصاحبه ماریو کاپکی با روزنامه ایتالیایی "لاستمپا" (LA Stampa) است .
مادر شما چه کسی بود؟
لوسی رامبورگ، شاعر. قبل از آغاز جنگ جهانی دوم در مخالفت با فاشیزم می نوشت و پس از آغاز جنگ هم این کار را در مخالفت با نازیسم ادامه داد. مادرش یک نقاش آمریکایی بود که در فلورانس زندگی می کرد و پدرش آلمانی بود. مادرم مخالف استبداد، دیکتاتوری و نبود آزادی بود و مخالفت خود را آشکارا اعلام می کرد. گشتاپو نیروهای خود را برای شکار مادرم بسیج کرد و سرانجام در سال 1941 وی را در سراشیبی تپه "رنون" به دام انداخت و به داکائو فرستاد که در آنزمان اردوگاه زندانیان سیاسی بود.
پدر شما یک خلبان ایتالیایی بود که در آغاز جنگ تیرباران شد، درحالی که مادرتان قبل از اشغال در سپتامبر 1941دستگیر شد. درست است؟
بله ، فاشیست ها می خواستند مادرم و اشعارش را توقیف کنند. وی در شمال ورونا در منطقه "آلتو آدیجه" دستگیر شد. در آن زمان من تنها چهار سال و نیم سن داشتم.
و برای شما چه اتفاقی افتاد؟
من تنها در خیابان ماندم. به دنبال غذا می گشتم و بسیار گرسنه بودم. از سن چهار و نیم سالگی تا 9 سالگی در خیایان های شهرهای بولتزانو، ورونا و رجو امیلیا زندگی می کردم و تنها دغدغه من خوردن، دوری جستن از خطر و زنده ماندن بود و نمی دانستم که آیا هرگز مادرم را خواهم دید یا نه.
ماریو کاپکی
کاپکی، اکنون شما 70 سال دارید و هنوز با افتخار از مادر شاعرتان حرف می زنید. چه وقت او را دوباره دیدید؟
مادرم مرا در 6 اکتبر 1946 که روز تولد پدر بزرگم بود، در بیمارستان رجو امیلیا پیدا کرد. این مثل یک معجزه بود. آنروز برای ادامه زندگی به خانه بازگشتم. ایتالیا ویران شده بود. ما یکسال و نیم دیگر در ورونا ماندیم، اما بعد تصمیم گرفتیم به آمریکا نزد دایی ام برویم. از طریق کشتی و اقیانوس اطلس به آمریکا رفتیم و زندگی جدیدی را آغاز کردیم و من برای اولین بار به مدرسه رفتم. درحالی که حتی یک کلمه انگلیسی هم نمی دانستم. سپس وارد کالج "آنتیوچ" اوهایو شدم و در آنجا رشته های شیمی و فیزیک را برای تحصیل انتخاب کردم و بعد از آن به هاروارد رفتم و در سال 1967 همراه با جیمز واتسون در رشته بیو فیزیک دکترا گرفتم و در همانجا به عنوان استاد مشغول بکار شدم.
نتایج تحقیقاتی که شما انجام دادید و انگیزه اصلی برای اعطای جایزه نوبل پزشکی به شما بشمار می روند، بر چه پایه ای استوار شده اند؟
کار من روی بررسی ژن های موش ها، بویژه روی سلولهای بنیادی مشتق شده از جنین ها متمرکز شده است که به خاطر آنها امکان توسعه فناوری هایی فراهم شد که از پتانسیل بالایی برای پیدا کردن راه حل های بیماری های ژنتیکی انسان برخوردارند. ما در تحقیقات خود خانواده ژنتیکی "هاکس" را مورد بررسی قرار دادیم و نقش آنها را در کنترل توسعه جنین در تمام حیوانات و در انسان پیدا کردیم.
تکنیک شما چیست؟
ژن های هدف که قابلیت غیرفعال کردن و یا اصلاح ژن های ویژه موش را دارند. ما اثرات این ژن های هدف را روی سلامت و بیماری ها بررسی کردیم و توانستیم تغییرات ژنتیکی در سلولهای بنیادی جنینی و موشی که از این جنین متولد می شود و این تغییرات را دریافت می کند را تفسیر کنیم. ما در سال 1989 تحقیقات خود را آغاز کردیم و از آنزمان تاکنون بیش از 10 هزار ژن را بررسی کردیم.
چه وقت فهمدید که برنده نوبل شده اید؟
وقتی اینجا در سالک لیک سیتی بودم و ساعت سه صبح بود. از کمیته نوبل به من تلفن کردند و به نظرم قضیه خیلی جدی آمد. فکر کردم که باید واقعیت داشته باشد و دچار یک هیجان تخیلی شدم.
عضو آکادمی علوم، شما در ژنتیک پیشگام هستید و زندگی خود را با مطالعه روی جنین های موش ها گذرانده اید. آیا این بدان معنی است که شما یک مهندس DNA هستید؟ نسبت به ایتالیایی بودن خود چه احساسی دارد؟
این یک چالش است. این کار من است. من نوبل خود را به دانشمندان ایتالیایی تقدیم می کنم. این نوبل نشان می دهد که با کار مداوم و پیمودن راه علم می توان راهی برای پایان بخشیدن به تمام سختی ها پیدا کرد. سختی هایی که من در دوران کودکی ام پشت سر گذاشته ام.
نظر شما