پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۲۳ مهر ۱۳۸۶، ۱۷:۵۵

مبانی نظری زیبایی‌شناسی (14)

زیبایی‌شناختی و نظریه آموزش دیوئی

زیبایی‌شناختی و نظریه آموزش دیوئی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: بخش عمده علاقه دیوئی در زیبایی‌شناختی بر نظریه " آموزش در کودکی " متمرکز بود. او در نوشته‌ای در سال 1896 با نام " تصور و بیان " بر اهمیت انگیزه های روانی که موجب بیان می‌شوند پرداخت. در اینجا بر خلاف نوشته های بعدی اش بر تمایز بین ایده‌ای که بیان شده و تکنیک به کار گرفته شده برای بیان این ایده تاکید کرده است.

به اعتقاد دیوئی هر چند که تکنیک در خدمت ایده است اما نباید حضورش فراموش شود. او این باور را که ایده روحی، و تکنیک جسمی است مردود می داند. در این دوره، با توجه به تمایلش به ایده آلیسم، بر این اصرار می ورزد  که کودک از تصورهای شخصی ای که دارد، و نه بر اساس ابژه های پیرامون اش، به نتیجه گیری می رسد، لذا معلم ها باید کودکان را در شکل دهی و ارائه تصورهای کامل شخصی یاری کنند.

دیوئی در نوشته های آغازین اش بر اهمیت آموزش زیبایی شناختی تاکید داشت. به عنوان نمونه در " مدرسه و جامعه " به شیوه آموزشی موزه ها پرداخت. با قرار دادن موزه ای در مرکز مدرسه ایده آل اش و با طرحی که از این مدرسه ارائه می داد، درهم آمیختگی هنرها و علوم در آموزش را نشان داد.

دیوئی در کتابی که در سال 1915 با نام " دموکراسی و آموزش " نوشت بر این تاکید کرد که ذوق در محیط شکل می گیرد. اگر کودک ابژه های هماهنگی در محیط ببیند از ذوق استانداردی بهره مند خواهد شد؛ در حالی که محیط ملالت آور، طلب زیبایی را در او از بین خواهد برد.  البته استانداردها با توجه به محیطی که انسان در آن زندگی می کند تعریف می شوند، بنابراین ذوق با اطلاعات دست دوم قابل آموزش نخواهد بود.

دیوئی بر ارتباط بین زیبایی شناختی و عدالت اجتماعی اهمیت زیادی قائل است. اکثر کسانی که امروزه در نگهداری زندگی اجتماعی و پیرایش آن نقش دارند نسبت به کار خود علاقه کامل و رهایی ندارند. هنر به جای اینکه بر اشیا و اهمیت و جایگاه آنها در زندگی تاثیر بگذارد صرف خوشگذرانی و گزافه پردازی می شود. به اعتقاد دیوئی این وضعیت ناراحت کننده حاصل فاصله و جدایی موجود بین طبقه مرفه و طبقه کارگر است.

او به طرح این سوال دست می زند که هنرهای زیبا باید چه نقشی در آموزش کودکان داشته باشند. هر چند که همه بزرگسالان ارزش های زیبایی شناختی را با معیارهای مشخصی دریافت می کنند اما وقتی احساس خطر می شود که این بزرگسالان  در تلاش برای آموزش چنین استانداردهایی به کودکان بر آیند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد ارزش های تعلیم داده شده به آموزه هایی شفاهی و سنتی تبدیل می شوند. البته استانداردهای حاکم به ارزیابی اشخاص در فعالیت های عینی و ملموس بستگی پیدا می کند. به عنوان نمونه اگر افراد به موسیقی رگتایم ( شکل محبوب موسیقی در زمان خاصی ) عادت کرده باشند، استانداردهای حاکم نیز در همان سطح ثابت می شوند.

از نگاه دیوئی حوزه ارزیابی نیز مانند حوزه آموزش است. عادات تبدیل به فعالیتهای مکانیکی می شوند، مگر اینکه بر اساس ذائقه تعریف شوند. قدرت تخیل برای ارزیابی در هر زمینه ای نیاز ضروری است. بنابراین فعالیت خیال انگیز تنها به جهان افسانه ای پری ها و یا حتی به هنرهای زیبایی که در بین عوام تعریف شده، محدود نمی شود. مرتبط دانستن قدرت تخیل به بازی های کودکانه و دور دانستن آن از فعالیتی هدفمند خطرناک است. در حالی که حتی فعالیت های کارگری نیز می توانند به مثابه نمایش هایی که از نظر زیبایی شناختی مورد ارزیابی قرار می گیرند دیده شوند.

به اعتقاد دیوئی تمایز آشکار بین بازی و کار از شرایط نامطلوب جامعه ناشی می شود. بازی و کار، هر دو، هدف، ابزار و روندی دارند. هرچند که در بازی، فعالیتهای انجام شده در پی اهداف خاصی صورت می گیرند اما در کار این فعالیت ها با جدیت بیشتری در پی توجه مداومی هستند. نیاز انسان به بازی در سن بزرگسالی در نیاز او به سرگرمی بروز می کند. دیوئی هنر را به مثابه مجالی برای حضور چنین نیازی می بیند. تفاوت بین کار و بازی در تمایز بین هنرهای کاربردی و هنرهای زیبا نیز دیده می شود.

این دو فعالیت نیز نیازمند احساسات، قوه تخیل، و مهارت هستند و به دلیل وجود چنین اشتراکی تمایز بین آنها نیز چندان جدی و سخت به نظر نمی رسد. دیوئی معتقد است که ارزیابی بر ضرورت ارزش گذاری تاکید می کند. کارکرد اصلی هنرهای زیبا افزودن بر کیفیت تجربه معمول است. این هنرها معنا را آشکار می کنند و بصیرت را تغذیه می کنند و بر جنبه های مختلف خوبی دقیق می شوند. از نظر دیوئی هیچ ارزشی خارج از موقعیتی خاص تعریف نمی شود. به عنوان مثال وقتی انسان از گرسنگی در حال مرگ باشد اما از موسیقی ارزشمندی بهره مند شود در ارزش گذاری به غذا امتیاز بیشتری می دهد.

 ارزش نهایی و اساسی روند خود زندگی است، این چیزی است که ما برای آن تلاش می کنیم و همه فعالیت های ما از جمله آموزش جزئی از آن محسوب می شوند. دیوئی زیبایی شناختی را به هنر و یا هنر را به ارزش های زیبایی شناختی محدود نمی بیند بلکه علم حساب، سایر علوم وشعر را نیز قابل ارزیابی زیبایی شناختی می داند. دیوئی بر این باور است که هنر تنها زمانی می تواند به سایر هدف ها بیاندیشد که برای خودش مورد ارزیابی قرار گیرد. ارزش اصلی هنرهای زیبا لذت بردن از سرگرمی نیست، بلکه به اوج رساندن معنا از طریق توجه کامل است.

کد خبر 568820

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha