پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۵ آبان ۱۳۸۶، ۸:۴۲

عبدالکریمی: تفسیر معنوی از هایدگر ضرورت زمانه ما است

عبدالکریمی: تفسیر معنوی از هایدگر ضرورت زمانه ما است

دکتر بیژن عبدالکریمی گفت: هایدگر را تنها می‌ شود تفسیر معنوی کرد و صرفنظر از اینکه تلاش برای تفسیر معنوی از هایدگر یک تلاش آکادمیک است، طرح مسئله در زمانه ما یک تلاش برای مقابله با نیهیلیسم است.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر بیژن عبدالکریمی، محقق و نویسنده آثار فلسفی، عصر چهارشنبه در نشستی که در خانه فلسفه و حکمت برگزار شد، به بحث از «امکان تفسیر معنوی از اندیشه هایدگر» پرداخت.

دکتر عبدالکریمی در ابتدای سخن بر اهمیت بحث از هایدگر اشاره کرد و گفت:  بشر دوران ما بعد از تجربه دو سنت بزرگ تاریخی، راه دیگری را جستجو می کند.دوران ما به قول واتیمو دوران انتولوژی های شکسته است و از این رو ما هم در دوران شکست متافیزیکی به سر می بریم و ازسوی دیگر ایمان بشر به سنت های تئولوژیک نیز فرو ریخته است. از این رو دوران ما به تعبیر هایدگر دوران عسرت است و از این رو می توان هایدگر را معلم آینده بشری دانست.

وی در ادامه به تفسیرهای هایدگر در ایران اشاره کرد و گفت: برخی می پرسند که هایدگر فردید تا چه حد ارزش آکادمیک دارد؟ مسئله ایشان این است که هایدگر فردید یک هایدگر شرقی و ایرانی است و او می کوشد که هایدگر را در افق شرقی و معنوی تفسیر کند و می خواهد هایدگر را با ابن عربی تطبیق دهد و از این رو ایشان می گویند که تفسیر هایدگر از فردید آکادمیک نیست و امکان تفسیر معنوی و دینی از هایدگر امکان پذیر نیست. تفسیر این گروه را می توان تفسیر سکولار از هایدگر را خواند. البته من در نوشته های این متفکران سکولار یک بحث منسجم ندیدم ، اما در نوشته های خودم به شکلی دیگر به نقد تفسیر هایدگر توسط فردید پرداخته ام.

دکتر عبدالکریمی سپس با تفکیک دوران ماقبل مدرن از دوران مدرن و مابعد مدرن گفت: نقد اساسی که به تفسیر معنوی هایدگر می شود این است که تفکر دینی تفکری مربوط به دوران ماقبل مدرن است، در حالی که هایدگرمتفکری متعلق به دوران مدرن است. و انتقاد این است که چطور می توان میان اندیشه های متفکری که ماقبل مدرن است یعنی ابن عربی، با اندیشه های متفکری که مدرن است و به معنایی پدر متفکران پست مدرن است، تطبیق و هماهنگی قائل شد؟ وی در ادامه اظهار داشت: تفسیر این دو متفکران با یکدیگر از اساس متفاوت است و به هیچ معنا نمی توان میان آنها تطبیق و نسبتی بر قرار کرد، زیرا این دو گروه در دو سنت فکری کاملا متفاوت با اهداف، مبانی وغایات متفاوت قرار دارند.

دکترعبدالکریمی در بخش دیگری از سخنش با تفاوت تفسیر و تطبیق اشاره کرد و گفت: مفسر میان خود و متن مورد تفسیر تمایز چندانی قائل نمی شود، در حالی که کسی که به تطبیق می پردازد، به هر حال به گونه ای غیریت و دوتایی بودن متن و نظر خودش قائل است و از این رو می کوشد میان این دو تطبیق کند. وی سپس اظهار داشت: در سخن مان امکان تفسیر معنوی از هایدگر و امکان تطبیق از آن به موازات هم پیش می روند.

وی با تصریح بر امکان تفسیر معنوی از هایدگر بر اهمیت آن تاکید کرد و گفت: تفسیر سکولار از هایدگر از او دور می شود، و نه تنها امکان تفسیر معنوی از هایدگر هست، که تنها راه تفسیر او نیز همین راه است. جهان ما جهانی نیچه ای شده است، یعنی جهانی نیهیلیستی و اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران ما به این وضعیت تن در داده اند از این رو صرف نظر از این که تلاش برای تفسیر معنوی از هایدگر یک تلاش آکادمیک است، طرح مسئله در زمان کنونی ناشی از این نگاه به زمانه و مقابله با نیهیلیسم دوران ماست. من فردیدی نیستم و در جای خود نقدهایی نیز به دریافت فردیدی از هایدگر کرده ام، اما دربرابر هایدگر از هایدگر دفاع می کنم. کسانی که از تفسیر سکولار دفاع می کنند، گذشته از آن که هایدگر را نفهمیده اند، به نیهیلیسم زمانه تن در داده اند و شاید هم به عواقب کار خود آگاه نیستند. از این رو می توان از امکان تفسیر معنوی از هایدگر و امکان تطبیق اندیشه او با عرفا دفاع کرد.

دکتر عبدالکریمی در ادامه جهت دفاع از امکان تفسیر معنوی هایدگر، در دو محور فلسفی و زمانی بحث خود را ادامه داد. وی محور فلسفی را شامل سه بخش وجودشناختی، انسان شناختی و هرمنوتیک خواند و این سه را سه ضلع یک مثلث دانست که هم سو با هم حرکت می کنند و در هم تنیده اند. وی گفت: در بحث فلسفی سوال این است که آیا اساسا امکان تطبیق میان دو متفکر که به دو عالم متفاوت هستند، به طور عام، وجود دارد؟ اما بحث تاریخی زمانی ممکن است که به پرسش فلسفی پاسخ مثبت داد. این بحث به دلایل متنی و تاریخی مرتبط می شود.

وی سپس بحث فلسفی را با درنگ در عنصر وجودشناختی آغاز کرد و میان دو معنای زمان تفکیک قائل شد و آنها را زمان به مثابه امری عینی و مستقل از انسان(معنای علمی) و زمان به مثابه امری درونی یا زمان حقیقی خواند و گفت: زمان اول همان زمان گالیله‌ای است و زمان دوم ، همان است که امثال آگوستین و برگسن و کرکه گور از آن دفاع کردند. هایدگر نیز زمان را امری عینی نمی داند، بلکه آن را ذهنی نیز نمی داند و معتقد است که انسان خود زمان است. دکتر عبدالکریمی با اشاره به این تقسیم فلسفی زمان و درک زمان حقیقی گفت: از نگاه حقیقی به زمان، گذشته در حال حاضر است و از این رو گذشته امری تمام شده نیست. از این رو آنچه که به گذشته تعلق دارد، صرفا مربوط به گذشته نیست.دین، عرفان و معنویت به گذشته ای تاریخی تعلق داشته است ولی آن سنت تاریخی تا به امروز استمرار دارد.

او افزود: به دیگر سخن در زمان وحدتی بنیادین وجود دارد و میان ادوار تاریخی نمی توان انقطاع مطلق قائل شد. از این رو کسانی که میان زمان مدرن و ماقبل مدرن، انقطاع ایجاد می کنند، وحدت زمان را درک نمی کنند. این که گفته می شود، فردیدی ها هایدگر را منحرف می کنند، این انتقاد ناشی از درکی پوزیتویستی از معنا و عینیت متن است. از این رو کسانی که به تفسیر سکولار از هایدگر معتقدند، تفسیری پوزیتویستی از زمان دارند. ایشان مدعی اند که هایدگر را بدون پیش فرض می فهمند، در حالی که هرمنوتیک گادامری به ما نشان می دهد که مفروضات را کنار گذاشت. از این رو این افراد به بلوغ هرمنوتیکی دست نیافته اند. زیرا مفروضات مانع فهم نیست، شروط فهم است. در واقع کسانی که از این جهت به نقد خوانش فردیدی می پردازند، خود در چارچوبی کانتی-دکارتی قرار گرفته اند و نتوانسته اند، فراروی هایدگر از دوگانگی سوژه-ابژه را درک کنند.

 

کد خبر 575307

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha