دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این پرسش که مهمترین دلیل شما برای انتخاب خواجه نصیر الدین طوسی برای نگارش کتابی درباب آراء و اندیشه های این فیلسوف چه بوده گفت : بسیاری از افراد دیگر هم چنین پرسشی از من کرده اند و اینکه چرا کتابی درباره ابن سینا و یا ملاصدرا تاکنون ننوشته ام. البته باید متذکر شوم که این امر به دلیل بیاعتنایی من به این بزرگان نیست.
وی در ادامه افزود: ملاصدرا و ابنسینا بیش از اندازه در فضای فرهنگ عقلی و تفکری اسلامی حضور دارند و کسانی که در فضای فرهنگ عقلی اسلامی می اندیشند، مرجعشان معمولا ابتدا ابن سینا و بعد ملاصدرا است، ابن سینا برای کل جهان اسلام و ملاصدرا برای ایرانیان بیشتر است. از این رو چون این افراد بسیاری در این باب کار کرده اند حتی کتابهایشان به صورت کتاب درسی استفاده می شود، لااقل در میان اهل فلسفه و کسانی که به فلسفه اسلامی علاقه مند بودند، اما در این میان بزرگانی داشتیم که مورد غفلت واقع شدند و کمترین توجه به آنها شده است که در راس آنها سهروردی است.
دکتر دینانی سهروردی را فیلسوفی دانست که نظام فکری اش، نظام فکری ایرانی اسلامی است و گفت : او بیش از هر فیلسوف دیگری یک ایرانی مسلمان است. البته ملاصدرا و ابنسینا هم ایرانی و مسلمان اند، اما اولا سهروردی بیش از هر فیلسوفی ایرانی است و ثانیا می توانم ادعا کنم که بیش از هر فیلسوف دیگری در مسلمانان با قرآن آشنایی داشته است. جرم او هم این بوده که ایرانی بوده است، یعنی به تاریخ و فرهنگ ایران باستان علاقه مند بوده و احیاگری کرده است و این احیاگری موجب شده که کسانی که ادعای مسلمانی دارند، به او کم توجهی کنند. یعنی کم توجه ترین فیلسوف در سده های اخیر سهروردی است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران اظهار داشت: من بنا شدم که سهروردی را به دلایل عمده تری معرفی و مطرح کنم. اما من غزالی را نه به عنوان این که فیلسوف است، زیرا او را فیلسوف به معنای مصطلح کلمه نمی دانم، بلکه به عنوان یک متفکر و اندیشمند بزرگ می دانم. او علاقه اش به اشعریان را تا آخر عمر ادامه داد.
دکتر دینانی همچنین بر انتخاب کتابی که درباب ابن رشد نوشته است گفت : در باب ابن رشد نیز به یک معنا مربوط به ابن سینا است. ابن رشد هم درست است که ایرانی نیست اما یکی از مشهورترین و تاثیر گذارترین فیلسوفان در جهان است که می توان ادعا کرد در تمدن جدید هم نقش داشته است. اما چرا ایرانیان مثل ملاصدرا و علامه و ... ابن رشد را نخواندند و فقط به عنوان نویسنده تهافت تهافت در پاسخ به تهافت الفلاسفه غزالی به او اشاره می شود. جالب آن که بدون اغراق، آن کتاب بیش از آنکه رد غزالی باشد، رد ابن سینا است. من سراغ دفاع از ابن سینا رفتم و می خواستم بدانم چرا با ابن سینا مخالفت کرده است.
وی افزود: به عبارت دیگر به قصد مخالفت با ابن رشد خواستم کتاب بنویسم، اما هر چه بیشتر کتابهایش را خواندم و در آنها غور کردم، دیدم اندیشمند عظیمی است که نمی شود به سادگی با او طرف شد. اسم کتاب هم قرار نبود «درخشش ابن رشد در فلسفه مشاء» باشد و قرار بود مخالفت با او را تداعی کند. اما بعدا دیدم که فیلسوف عظیمی است و کسی که کتاب من را بخواند متوجه این امر می شود و این اولین کتاب است که راجع به ابن رشد در این کشور نوشته شده است.
دکتر دینانی تصریح کرد: البته در جاهایی که با ابن سینا مخالفت کرده این مخالفت را ناشی از ندانستن و نشناختن خوب ابن سینا دانستم و نشان دادم که او ابن سینا را خوب نمی شناخته یا خوب نخوانده و به این دلیل با همه عظمتش دچار اشتباهاتی شده و به ابن سینا حمله کرده است و حتی در برخی جاها ابن سینا را متهم کرده فیلسوف نبوده است و گفته که ابن سینا را ارسطو نفهمیده است، ضمن آن که تقریر ارسطو را بزرگترین کار می دانسته که کار خود اوست. ابن رشد می گفته که ابن سینا ارسطو را نفهمیده و برخی حرف های اشاعره را تکرار کرده است. از این رو من در این کتاب از ابن سینا دفاع کردم.
وی همچنین نوشتن کتابی درباب خواجه نصیر الدین طوسی را به نوعی دفاع از ابن سینا و عقلانیت ایرانی و اسلامی است توصیف کرد و گفت : ابن سینا زنده است، هر کس در فلسفه حرف می زند از ابن سینا حرف می زند. در فلسفه ابن سینا غیر از ابن سینا خیلی کم هست. آن چیزی که تازه است همان است که من گفته ام، آن که رایج است همان حرف های ابن سیناست. اگر من در مورد خواجه نوشتم، آنجاست که خواجه از ابن سینا فرا می رود، اگر در مورد سهروردی نوشتم، آنجاست که سهروردی از ابن سینا فرا می رود. من نخواستم تکرار مکررات کنم.
نظر شما