متفکران انتقادی در میان موانع چهارگانه ای که معرفی می کنند بیش از هر مانعی بر موانع منطقی دست می گذارند. همانطور که می دانیم این متفکران معتقد هستند که ما برای تفکر هم موانع ذاتی داریم و هم موانع زبانی و هم موانع روان شناختی و جامعه شناختی. در این میان موانع منطقی هم پررنگ می شوند و منظور از موانع منطقی آن موانعی هستند که متکی بر استدلالهایی که از جهت منطقی اشتباه هستند صورت می گیرند. در این مقال یکی از معروفترین مغالطات در این زمینه که همان مغالطه خلط علت و معلول است ذکر می شود.
چه علیت را باور داشته باشیم و چه هیوم وار معتقد به توالی رخدادها باشیم که ذهن بدان رابطه علیت می گوید نمی توانیم نادیده بگیریم که ذهن انسان حوزه ای علت یاب است و با یافتن هر معلولی به دنبال علتی برای آن معلول است. انسان به جهان نگاه می کند و کثیری از پدیده ها را مشاهده می کند. او به دنبال مبدا و منشایی است که این پدیده ها و یا جمعی از آنها را به وجود آورده است. اما گاهی در مشخص کردن علت ره به اشتباه می سپارد و گاهی معلولی را به جای علت می گیرد. فی المثل چراغی را مجسم کیند که روشن می شود. روشن شدن چراغ باعث گرم شدن آن چراغ می گرد. به عبارت دیگر گرم شدن چراغ معلول روشن شدن ان است. حال فردی را مجسم کنید که به جهان ما تعلق ندارد و به لامپ دست می زند. او لامپ را گرم می پندارد و می گوید این گرما باعث روشن شدن لامپ شده است. به تعبیر دیگر او علت را معلول و معلول را علت گرفته است.
از این گونه مغالات در سیاست و اقتصاد و اجتماع نیز بسیار رخ می دهند. سیاستمداری را مجسم کنید که بالارفتن نرخ تورم را به کنشهای عده ای خاص نسبت می دهد و یا توطئه را عامل زیاد شدن نرخ تورم می پندارد. او در واقع معلول را به جای علت رفته است چرا که خود کنشهای توطئه گونه در فضای ناسالم اقتصادی فرصت رشد می یابند و بنابراین این کنشها معلول یک نظام اقتصادی غلط هستند. همین طور است نگرشی که مشکلات ما را به قدرتی خارجی نسبت می دهد. قدرت خارجی تنها و تنها هنگامی می تواند بروز داشته باشد که ما ضعف و رخوتی از خود نشان دهیم و بنابراین استعمار معلول مشکلات و ضعفهای ما است و نه علت آنها. کسی که همه مشکلات تمدنی و فرهنگی ما را به حمله ای خاص به نام حمله مغلول به ایران نسبت می دهد از همین مغالطه در رنج است. آن متفکری هم که در کتابش وضعیت کنونی تفکر ما را ناشی از حمله های غزالی به فلسفه می داند معلولی را به جای علت مشکلات ما گرفته است.
ما در مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی علی الاصول باید به منظومه ای از علل فکر کنیم که معلولی خاص را به وجود میآورند و از نگاه تک سبب بینی و تک علت بینی فرار نماییم. تنها در این صورت است که می توانیم به دیدی نزدیک به واقع از عل مشکلات خود دست یابیم.
نظر شما