به گزارش خبرنگار مهر، بهار سادات بوذری درباره نقد آرای شاملو گفت: شاملو یکی از بزرگترین شاعران معاصر است که به شعر سپید پرداخت؛ به طوری که بهترین نمونه های شعر سپید را می توان در آثار او مشاهده کرد. او جریان زندگی را منشا اصلی سرایش شعر می داند و می گوید "هرگز نمی توانم تصور کنم شعر چیزی غیر از جریان زندگی باشد."
وی افزود: شاملو تعریف خاصی برای شعر قائل نبود و می گفت تعریف شعر میسر نیست و آنچه تا امروز در این باره گفته شده، مشتی کلی بافی بوده است. شاملو با تکیه بر تاثیرپذیری شعر می گوید: شعر ما شعری تپنده است که تاثیرات زیادی را دربر دارد اما از حق نباید گذشت که شعر معاصر مرهون آثار نرودا، لورکا و دیگر شاعران اروپایی است. در واقع این شاعران بودند که ما را از حصار تنگ قصیده و غزل پرواز دادند. آنها حتی باعث شدند ما نسبت به اشعار حافظ و مولانا دیدگاهی تازه پیدا کنیم.
سادات بوذری در ادامه خاطرنشان کرد: شاملو نظم را با شعر متفاوت می دانست و معتقد بود "شاعری را نمی توان آموخت. شعر تجلی لحظه ای از زندگی است که مانند یک الهام به درون شاعر تزریق می شود بنابراین شعر در عمق وجود شاعر می پرورد و بیرون می ریزد. تصور می کنم یک افسردگی طولانی مدت و غیبت از محیط باعث می شود تا انسان نیاز به نوشتن پیدا کند. این می تواند ساده ترین تعریف شکل گیری شعر باشد." شاملو همچنین به موسیقی درونی شعر بیش از موسیقی بیرونی و کناری می اندیشد.
وی ادامه داد: احمد شاملو معتقد است انتظام، وزن ذهن شعر را منحرف می کند و بسیاری کلمات را پشت ذهن شاعر جا می گذارد؛ کلماتی که می تواند در مسیر خلاقیت شعر قرار گیرد. او هدف شعر را رهایی انسان از منجلاب می داند و می گوید شعر می تواند حامل هر پیامی باشد.
بوذری اضافه کرد: متاسفانه شاملو آشنایی چندانی با شعر کلاسیک ما نداشته است. روی همین اصل عنصر عشق را در ادبیات کلاسیک - به ویژه شعر - زمینی و یک بعدی می خواند و می گوید در ادبیات کلاسیک، عاشق مجنونی خودآزار و معشوق موجودی دیگرآزار است. شاملو از شعر سپید و آزاد به عنوان شعرهای زیبا یاد می کند.
نظر شما