پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۴ آبان ۱۳۸۶، ۱۱:۱۶

یوسف اباذری:

گفتگوی بهینه با غایت شدن "دیگری" رخ می‌دهد

گفتگوی بهینه با غایت شدن "دیگری" رخ می‌دهد

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، به شیوه‌های رابطه من و دیگری از دیدگاه گادامر اشاره کرد و گفت: از نظر گادامر گفتگو در جریان گشوده بودن است که رخ می‌دهد و زمانی ممکن است که دیگری غایت باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر یوسف اباذری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، سخن خود را معطوف به نظریات هانس گئورگ گادامر فیلسوف معاصر آلمانی درباره گفتگو کرد و گفت: آنچه در اینجا طرح می‌کنم نظریات گادامر است و البته بعدها می‌شود برگشت و درباره نظرات او بحث کرد که آیا به جامعه ما قابل اطلاق است یا نیست. اما دلیل انتخاب او این است که رابطه من و دیگری در کتاب مهم او، یعنی "حقیقت و روش" بروشنی طرح شده، ضمن آنکه گادامر سخت به سنت علاقه‌مند است و مخالف روشنگری است که می‌خواهد از سنت گسسته و اندیشه را بر عقل تجربی بنا کند. در نظر گادامر سنت چیزی است که باید مجدداً نو شود و از این رو ایده علم برین روشنگری غلط است. نزد گادامر سنت حقیقتی است که به صورت زبان و در دل تاریخ به ما می‌رسد و هر کدام از ما اگر بخواهیم به طوری به عقل مجرد پی ببریم خطا کرده‌ایم.

وی در ادامه رابطه من و دیگری در نظر گادامر را در سه شکل طبقه‌بندی کرد و نوع نخست را رابطه مبتنی بر پیش‌بینی خواند و گفت: در این حالت من رفتار دیگری را پیش بینی می‌کنم. این پیش‌بینی کاری است که علم برخاسته از روشنگری انجام می‌دهد، چه در حیطه علوم تجربی و چه در علوم انسانی. از این رو گادامر در علوم انسانی تحت تاثیر فلسفه مابعد تجربی است و خود او می‌خواهد از این شکل رابطه بگریزد.

دکتر اباذری اظهار داشت: در رابطه مبتنی بر پیش‌بینی انسان به دنبال سرشت بشری است و این نوع برداشت متکی بر روش است و به عینیت ایمان دارد.

نویسنده "خرد جامعه‌شناسی" در نقد رویکرد معرفت‌شناسانه‌ای که پس از انقلاب فضای تحقیقات فلسفی را احاطه کرده، گفت: دکارت برای بار نخست روش را طرح کرد و بعدها این مسئله در قالب اپیستمولوژی نزد دانشمندان و فلاسفه پس از او تدقیق شد. بعد از انقلاب نیز در ایران از جانب گروههایی که در فلسفه دست داشتند، مسئله روش طرح شد و گریبان همه را گرفت. اما بعد این مسئله راه افراط پیمود، به گونه‌ای که با دچار شدن به مرض معرفت‌شناسی، انگار در فلسفه هیچ بحث دیگری نیست و هر کس که بحث می‌کند می خواهد اول موضع معرفت‌شناسانه خود را روشن کند. در واقع بحثهای خیلی طولانی در مورد روش و روش‌شناسی ما را از پرداختن به هر بحث محتوایی دیگری بازداشت و این وسوسه بیمارگونه‌ای بود که بعد از انقلاب نسبت به معرفت‌شناسی به وجود آمد. این وسوسه در آغاز خوب بود اما حالا سد و مانعی برای اندیشیدن شده است.

وی در ادامه اظهار داشت: رابطه نخست یعنی مبتنی بر عینیت یک رابطه من و دیگری است که در جامعه‌شناسی و روشهای پوزیتیویستی هم هست و مثلا نزد دورکیم می‌خواهیم دیگری را به شیء فرو کاهیم. اما در شکل دوم این رابطه فرد به عنوان شخص مورد توجه است، اما بر مبنای خود من. بر مبنای نسبتی که با من دارد. در این حالت شخص را دیگری در نظر نمی‌گیریم. این حالت ویژگی بازتابی دارد. او هم در مورد من چنین است. هدف رسیدن به یک نوع شناسایی متقابل است. به دیگر سخن در این رابطه حرف من این است که او را بهتر از خودش می‌شناسم.
 
دکتر اباذری گفت: از نظر گادامر، این رابطه در اندیشه‌های دیلتای که مبتنی بر بازسازی تجربه تاریخی گذشتگان است، مشهود است. یعنی در این حالت مفسر می‌خواهد تجربه گذشتگان را بازسازی کند و معتقد است که گذشتگان را بهتر از خودشان می‌شناسیم. گادامر معتقد است این رابطه خطاست، زیرا وظیفه من گفتگو با گذشتگان است. نمونه این حالت دولتهای رفاه هستند که تا حد خاصی مشکلات مردم را حل می‌کنند و بیشتر از آن به ایشان مجال نمی‌دهند. اما نوع سوم گفتگو متکی بر آگاهی تاریخی است.

اباذری در بیان این شکل سوم گفت: در این حالت من نه تنها پی می‌برم که موجودی تاریخی هستم، بلکه دیگری را نیز به عنوان موجودی تاریخی قبول دارم. این تاریخمندی دو گانه اجازه نمی‌دهد که به صورت سوژه دکارتی فراتر از ابژه قرار گیرم. گادامر معتقد است که نسبت به سنت نیز باید اینگونه بود. نباید آن را بازسازی کرد، بلکه باید با آن گفتگو کرد. نه بدین معنا که تعصبات را کنار بگذاریم. گادامر طرفدار تعصبات است، بلکه به این معنا که نمی‌تواند نقطه ای استعلایی پیدا کرد که از نظر معرفت‌شناسی بر دیگران تفوق دارد. در جریان این گشوده بودن است که گفتگو رخ می‌دهد. گادامر به خودش اشاره می‌کند و می‌گوید که گفتگو زمانی ممکن است که دیگری غایت باشد و نه وسیله چنان که کانت نیز می‌گفت. لذا باید از این بحث معرفت‌شناسی نتیجه گرفت که چگونه می‌توان سازوکارهایی در افکار و اجتماع به وجود آورد که این گفته کانت به قول هورکهایمر به آرمان تبدیل شود.

کد خبر 586863

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha