به گزارش خبرگزاری مهر، زینب نجیب، پژوهشگر مسائل اجتماعی طی یادداشتی درباره موضوع حجاب اظهار داشت: یکی از پرتکرارترین سوالات و شبهات در باب حکومت اسلامی و اجرای احکام آن، این است که عدهای معتقدند؛ نمیتوان دین را به کسی تحمیل کرد. هیچکس حق ندارد کسی را به زور مسلمان کند و جامعه را با سرکوب و تحمیل به دینداری مجبور کند. به طور کلی دینداری همراه با زور هرگز ارزشی نداشته و ندارد و این قاعده دربارهی مسئلهی حجاب نیز در جامعه اکنون بیشتر مطرح میشود.
پاسخ به این سوال میتواند هم دروندینی مطرح شود و هم بروندینی. اما از آنجا که طراحان این شبهات و یا پرسشگران این سوالات از موضع دروندینی وارد شدهاند؛ نگارنده نیز از همین موضع به آن میپردازد. این شبهه با هدف تضعیف حاکمیت دینی صورت گرفته و در پی القای این مطلب است که اطاعت از حاکمیت با آزادی انسان مخالف است و این با روح اسلام که انسان را خلیفه خدا بر زمین میداند سازگار نیست. ایشان برای اثبات سخن خود به آیه ۲۱ و ۲۲ غاشیه اشاره میکنند که میفرماید: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ"، "لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ».پس تذکّر بده که همانا تو تذکّر دهندهای، و بر آنان سیطره و تسلّطی نداری (که به ایمان آوردن مجبورشان کنی).
با توجه به این آیه ادعا میکنند که حتی پیامبر نیز بر مردم تسلطی ندارد و مردم آزادند که از او اطاعت نکنند و اصلاً پیامبر حق ندارد در ارتباط با ابعاد گوناگون زندگی مردم اظهار نظر کند. آیات ۱۰۷ انعام، ۹۹ مائده، ۱۷۶ انسان، ۲۸ کهف، را هم به سخن خود ضمیمه کرده و بر ادعای خود اصرار میورزند. در پاسخ باید گفت بسیاری آیات دیگر در قرآن وجود دارد که تنها به سه نمونه از آن اشاره میشود. «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً». (۳۶ احزاب) (و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار کنند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است). «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِاللَّهِ …» .(۶۴ نساء) (و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه با اذن خداوند فرمان برده شود). «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ…» .(۶ احزاب) (پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است…)
به نظر میرسد غفلت از دیگر آیات و بیتوجهی به تفسیر و شأن نزول آنها سبب شده چنین شبههای پر و بال بگیرد چرا که با توجه به قبل و بعد آیات و شأن نزول آنها میتوان دریافت که آیات دسته اول در ارتباط با کسانی است که هنوز به اسلام گرایش نیافتهاند و چون قوام اسلام به گرایش قلبی انسانهاست و این مهم با آگاهی و ادله متقن حاصل میشود و هرگز اکراه بردار نیست به پیامبر امر میشود که تو فقط ابلاغ کنندهای. رسالت تو در زور و اجبار و اکراه نیست چرا که ما تو را مسلّط بر کفار قرار ندادیم.
در مقابل آن دسته از آیات، متوجه آیاتی شدیم که مخاطبش مسلماناناند و حق انتخاب و گزینش در برابر دستورات اسلام را ندارند. مانند این است که در یک کشوری که نظام دموکراسی در آن برقرار است مردم، خود به اختیار خویش حکومت را انتخاب کنند و بعد از تشکیلدادن حکومت، از دادن مالیات امتناع ورزند و بگوید شما آزادی من را محدود میکنید. آیا این امر را عاقلی میپذیرد؟
بنابراین وقتی دین اسلام را پذیرفتیم و نظام اسلامی را تشکیل دادیم در واقع ملزم به رعایت همه لوازم و اجزای آن هستیم و نمیتوانیم به سلیقه رفتار کنیم.
البته دولت اسلامی نباید هیچ دخالتی در زندگی فردی و شخصی و اعتقاد درونی افراد داشته باشد اما قطعاً در ارتباط با زندگی اجتماعی و تعامل با دیگران، همگان را موظف به رعایت حدود الهی میکند و با هتک حریم ارزشها، توهین به مقدسات و تجاهر به فسق سخت به مقابله میپردازد.
از طرفی باید توجه کرد که الزام حکومتی هرگز به معنای سرکوب و خشونت نیست و نباید هم باشد الزام دولت اسلامی دارای دو بعد است اما همیشه درباره یک بعد آن سخن رانده شده و همان یک بعد نیز مورد هجوم قرار گرفته است تا جایی که سبب شده تمام توان حکومت به تقنین و تبیین آن قوانین صرف شود در صورتی که الزام دولت اسلامی یک روی اهم دیگری نیز دارد که میتوان از آن به "التزام" یاد کرد. التزام یعنی؛ افراد یک جامعه چنان تربیت شوند که خود ملزم به رعایت قوانین باشند. بهعبارتی انجام کاری و یا پایبندی به آن را بر خود لازم دانند و این رعایت قوانین تنها از بُعد تسلیم نباشد بلکه چنان تبیین و توجیه صورت گرفته باشد و در حیطه آن کار فرهنگی انجام شده باشد که افراد خود معتقد به ارزشها و پایبند به آنها باشند.
البته گفتن این نکته خالی از لطف نیست که در این زمینه کوتاهیهای بسیاری صورت گرفته و آنچنان که باید در طول این سالها توفیقی حاصل نشده و مقصران اصلی آن بهطور قطع متولیان فرهنگی یک جامعهاند.
از سویی آن مقدار از توفیقاتی هم که کسب شده است؛ نه امروز بلکه همیشه نقطه حمله دشمن بوده و باز هم تلاشها معطوف به دفاع بوده تا تبیین و روشنگری و هجمه به مواضع دشمن.
بنابراین اگر از امر حکومت سخن گفته میشود پرداختن به هر دو بعد الزام و التزام منظور است و صد البته التزام اهم از الزام است و شاید تا التزام نباشد در امر الزام نتایج مسرتبخشی حاصل نشود هرچند نباید یکی را فدای دیگری کرد و چون در یک امر به دستاوردهای مدنظر نرسیدهایم از امور الزامی چشمپوشی کنیم چرا که جامعه نیازمند امنیت است و اگر امنیت نباشد ما حتی نمیتوانیم به امور فرهنگی بپردازیم و سبک زندگی التزامآور را نهادینه کنیم در نتیجه عدم الزام، امنیت یک جامعه را دچار خدشه میکند.
نظر شما