۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۳:۱۳

شب شعر طوفان الاقصی برگزار شد؛

آنچه ارث نژاد ایرانی است، غیرت قاسم سلیمانی است

آنچه ارث نژاد ایرانی است، غیرت قاسم سلیمانی است

احمد بابایی سروده جدید خود را در شب شعر طوفان الاقصی خواند: خوک صهیون، قسم به خون شهید، بعد از این امنیت نخواهد دید، آنچه ارث نژاد ایرانی است،غیرت قاسم سلیمانی است.

به گزارش خبرنگار مهر، شب شعر طوفان الاقصی با حضور جمعی از شاعران احمد بابایی، علی داوودی، عارفه دهقانی، فاطمه نانی زاد، محدثه آشتیانی و محمد غفاری توسط بسیج دانشجویی دانشگاه صداوسیما در سالن ابومهدی المهندس این دانشگاه برگزار شد.

مشروح گزیده‌ای از شعر خوانی شاعران در ادامه می‌آید؛

فاطمه نانی زاد

صدر اخبار غم فلسطین است

صحبت از قبله نخستین است

صوت قرآن به گوش می‌آید چه صدایی،

چه قدر غمگین است شاخه‌های شکسته زیتون

کوچه‌ها در روایت فتح اند

خانه‌هایی که طور سینین است

دست‌ها در تلاطم فریاد

چشم‌ها خوشه‌های تردید است

کودکان زخم خورده و معصوم

لک اهریمنان چه ننگین است

صبح صادق دمیده خواهد شد

شب پایانی شیاطین است

می‌رسد آن امان جان و جهان

مرد موعود قصه‌ها این است

***

احمد بابایی

غزه تنهاست، غزه مظلوم است

فرق مرد و نامرد معلوم است

سرها رفته روی نی مردم

بی گمان بود به غزه عیب؟

مردم شب خون جز امتحان

زخم حلقوم کودکان غزه

بغض راه گلوی ما بسته است

آب را شمر روی ما بسته است

کودکان تشنه اند در غزه

برگ ریزان به باغ می‌بینیم

داغ های داغ می‌بینیم

بین آتش عروسکی مانده است

زیر آوار کودکی مانده است

دیدند طفل بی سری آنجا

خشک شد شیر مادری آنجا

هان نگو غزه کربلا این است

قتل عام فرشته‌ها این است

شب غزه روز عاشوراست

مردم امروز روز عاشوراست

خاک را غرق خون غزه ببینید

کربلا درون غزه ببینید

حق و باطل به هم فراز شده

پای صهیون به خیمه باز شده

کربلا جاری است ای مردم

روضه تکراری است ای مردم

غزه مظلوم، آه

گریه مکن، کودک بی پناه گریه مکن

ای تن راه راه جرمت چیست؟

طفلک بی گناه جرمت چیست؟

خون دل خورده‌ایم، گریه مکن

ما مگر مرده‌ایم؟ گریه مکن

باز هم کربلا فلسطین است

هر که بی غیرت است، بی دین است

مادر طفل مرده و زاری

مرد هم گریه می‌کند، آری

روی نیزه ببین سر شهدا

زیر نعل است پیکر شهدا

کرده پامال بی کفن‌ها را

دوره کرده یهود زن‌ها را

حرف لب تشنگی به قبر کشید

کار غزه به قطره صبر کشید

غزه تنهاست، غزه مظلوم است

فرق نامرد و مرد معلوم است

کربلا جاری است در غزه

روضه تکراری است در غزه

به تقاص ایستاده ایم همه

کودک از دست داده ایم همه

خیمه شعله در جگر داریم

اشک کافی ست تیغ برداریم

ذوالفقار شکست یعنی چه؟

دست بر دست یعنی چه؟

خسته ایم از شکایت و گله‌ها

خسته ایم از غرور حرمله ها

از غرور یزید خسته شده ایم

اذن میدان دهید، خسته شده ایم

خسته از زخم و تشنه کامی‌ها

خسته از خنده حرامی‌ها

غزه مجروح ظلم و بی طرفی ست

آی مردم، سکوت بی شرفی ست

شک مکن کربلا نمی میرد

تیر طوفان تقاص می‌گیرد

بنگرید آب و تاب محشر را

خیبر و ذوالفقار حیدر را

بعد از این روزی از مباهله ها

تیر مختار و جان حرمله ها

راه جلاد بسته خواهد شد

دست صهیون شکسته خواهد شد

خوک صهیون، قسم به خون شهید، بعد از این امنیت نخواهد دید

آنچه ارث نژاد ایرانی ست

غیرت قاسم سلیمانی ست

***

علی داودی

در آغاز کلمه بود، و انسان به کلمه سخن گفت

به هندی خواند، به چینی نوشت، به عربی سرود،

به لاتین اندیشید، به فارسی عشق ورزید

و در آخر هنگامی که می‌خواست

با کودکی حرف بزند، به عبری ماشه را چکاند

آخرین کلمات انسان فریادهای کودکانه‌ای بود

که زبانش آتش گرفته بود

جهان، بیمارستانی که زیر بمب‌ها به هوا رفت

و دیگر صدایی از هیچکس بلند نشد

چه ناتوان است گلوله وقتی

به هر دری می‌زند اما

راهی به قلب تو باز نمی‌کند

چه درمانده است قوم حسود

که خودش را تکه تکه می‌کند

تا شادی تو را جمع کند

***

محدثه آشتیانی

ندا، ندای خدا و صدا، صدای شماست

که از مناره این شهر صوت آن پیداست

قیام کن اخوی گرچه این ادای غم است

که پشتوانه این خاک مسجد الاقصی ست

بخوان دوباره یدالله فوق ایدیهم

ببین که دست برنده هنوز دست خداست

بگو به شاخه زیتون که فصل رویش توست

ثمر همیشه پس از خون دیده پا برجاست

اگر چه خون جگر آب این درخت شده است

اگر چه خانه‌ات امروز منزل دریاست

اگر چه دیده مردم چو موج جاری شد

اگر چه آخر این قصه آه و واویلاست

اگر چه ظلم گلوگیر شد

نفس بکشید

مباد پای از این راه رفته پس بکشید

به رغم قصه که تلخ است، دل نشستنی است

که شیشه در پس این سنگ‌ها شکستنی است

یقین که شام سیاه آفتاب خواهد شد

دعای اشک سحر مستجاب خواهد شد

از آتش غم هفتاد و چند ساله تان

جهان یخ زده یک باره آب خواهد شد

از این دو نیل فرو ریخته ز چشم شما

ستون کاخ فراعن خراب خواهد شد

***

عارفه دهقانی

وقت اخبار شد دلم لرزید

داغ‌ها قابل شنیدن نیست

ما شنیدیم و این عجیب‌تر است

که نمردیم و زندگی باقی ست

نکند عادت من و تو شود

دیدن داغ های هر روزه

به خدا ذره ذره آب شدیم، آه از غره

کودکانی که رعشه دار شدند

کودکانی که سوخت پیکرشان

کودکان گرسنه و تشنه در پی قرص نان مادرشان

مادران لای لای می‌خوانند تا جهان اندکی شود بیدار

چالش تیک تاک روشن کرد با شرف را ز بی شرف

این بار وقت روشنگری که پیش آمد

در فضای مجازی اش لال است

آنکه ترسید از مخاطب‌ها

و ندانست وقت غربال است

اینکه هر روز روز عاشوراست

اینکه هر جا زمین کرب و بلاست

شده مصداق آن همین غزه

پس به پا خیز مقصدت پیداست

شور باید به پا کند شاعر

تا زمانی که اذن میدان نیست

بیت‌ها موشک اند و ترکش و تیر

موقع انتقام صهیونیست

تاری از عنکبوت مانده فقط

تا شود تار و مار این ظالم

دست بالای دست بسیار است

یدالله فوق ایدیهم

یک گوشه میان اشک‌ها مادرها

یک گوشه وداع دختران با سرها

ای غزه تکان نخور که در آغوشت خواب اند تمامی علی اصغرها

کد خبر 5920448

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha