۶ آذر ۱۳۸۶، ۱۲:۱۳

/ حاشیه‌ رزمایش بسیج /

جشن تولد آفتابی بسیج / راه رفتن در آسمان

جشن تولد آفتابی بسیج / راه رفتن در آسمان

یکی از شرقی‌ترین نقطه‌های جنوب تهران که اهالی فوتبال آن‌ را با تصویر ورزشگاه جهان‌پهلوان تختی می‌شناسند دوشنبه (دیروز) میزبان پانزده هزار بسیجی بود که بیست و هشتمین سالگرد تولد بسیج را زیر آفتاب صبحگاهی و در حضور فرمانده کل قوا جشن ‌گرفتند.

به گزارش خبرگزاری مهر، آنچه در پی می آید، حاشیه هایی از این مراسم است.

با شروع سان تازه حال و هوای بسیجی‌ میدان را پر کرد. فرمانده کل قوا حدود دو کیلومتر مسیر استقرار نیروها را پیاده  سان دیدند تا خودرو نظامی روبازی که در گوشه‌‌ میدان برای این‌کار آماده بود بی‌استفاده بماند. 
 
یک میدان متفاوت

میدان - که این ‌بار خطی ممتد و مستقیم بود، نه یک دایره‌ی کامل - پیش از آغاز رسمی مراسم، رنگ و بوی عجیبی داشت. گروهی از فرمانده‌ها که به نظر می‌رسید دوزِ بالایی از چاشنی خونسردی هم داشتند صفوف بسیجیان را نظم می‌دادند. از بلندگوها سرودی پخش می‌شد که حاضران آن ‌را تمرین و زمزمه می‌کردند. اگر جماعت محافظها، خبرنگارها، فیلمبردارها، مهمانها و ... و سر و صدایشان را هم به این موارد اضافه کنید، احتمالاً می‌توانید میزان تنوع سمعی و بصری پیش از مراسم را تصور کنید.

روز خوب سردار

تنها چند دقیقه پیش از آغاز رسمی مراسم. سردارسرلشگر جعفری- شاید برای تمرین و آماده ‌باش نیروها- از تمامی یگانها سان دید. سردار خودش تا آخرین لحظه، در صمیمیتی مثال‌زدنی با نیروهای میدان، هماهنگی‌های لازم را انجام داد؛ این اولین و مهمترین مراسم رسمی بود که پس از آغاز فرماندهی او در سپاه و بسیج با حضور فرمانده کل قوا برگزار می‌شد.

انصاف

انصاف این بود که هر بیینده‌ای با اولین نگاه می‌دید که خواهرها خیلی منظم‌تر از برادرها بودند و فرمانده‌هایشان را کمتر به ‌زحمت ‌انداخته بودند. در عین حال، گویا حضور چشمگیر خانمها باعث شده بود تا ردیف داربستهای بنرهای پشت سرشان کمی به عقب خم شود.

این‌جا چه خبره؟

پیش از شروع مراسم، اوضاع‌ آن قدر در‌‌ هم بود که همه‌‌ ناظران بیرونی کم‌کم نگران ‌شدند. نیم ‌ساعت مانده به آغاز، هنوز جای یکی از یگانهای خواهران خالی بود، در حالی که سلاح هایشان را روی زمین چیده بودند. آسفالت وسط میدان در یک‌ جا آن‌ قدر شل بود که با کمی فشار کف پوتین‌ها، راحت تا بیست سانتی‌متر پایین می‌رفت. هنوز بحث داغ خیلی از نیرو‌ها این بود که چفیه را چه‌طور روی شانه بیندازند؟ حتا یکی از برادران بسیجی، بی‌خیال مراسم، مشغول تمرین باز و بسته کردن سلاح در کم‌ترین زمان ممکن بود. اما فرمانده‌های میدان انگار خونسردتر از این‌ حرف‌ها بودند و شاید هم بهتر از ما نیروهایشان را می‌شناختند، چون به محض اعلام ورود رهبر، همه ‌چیز خیلی زود سروسامان گرفت؛ یک‌پارچگی صفوف، هماهنگی در همخوانی سرود و ... خیال همه را راحت کرد.

یگان‌ ویژه‌ طلاب

حضور گسترده‌ی روحانیون هم جالب‌ بود. علاوه ‌بر یگان‌ ویژه‌ی طلاب، در سمت راست صف اول بیش‌تر یگان‌ها، یک روحانی با لباس بسیجی و عمامه ایستاده بود.

فیلم بگیریم؟!

پیش از شروع مراسم، موقعی که همه آماده می‌شدند، خبرنگاری از فرمانده یکی از یگان‌ها خواست تا شعاری را برای نیروها تکرار کند تا بتوانند از او فیلم بگیرند، اما فرمانده ‌گفت «بهتره موقع مراسم فیلم بگیرید که بچه‌ها واقعاً از ته دل شعار می‌دهند.»

ارتشی یا بسیجی؟

پیشاهنگ یگان‌های آماده‌ی رژه، جانبازهای بسیجی‌ای بودند که هر کدام یک قاب عکس شهید را بغل کرده بودند که با گل تزیین‌ شده بود. وقتی از مسئول گروه ‌پرسیدیم چرا عکس‌های شهدای ارتشی و غیر سپاهی را هم در دست دارید، با نگاه خاصی ‌گفت «مگه ارتشی نمی‌تونه بسیجی باشه؟»

راه رفتن در آسمان

فرمانده میدان امروز، سردار شجاعی، یکی از پرهیجان‌‌ترین فرمانده‌های نیروی مقاومت بود. قبل از شروع مراسم، در حالی که سعی می‌کرد صدایش از میکروفون متصل به یقه‌اش در میدان پخش نشود، آرام، زبان حالش را این ‌طور بروز داد «انگار دارم توی آسمون راه می‌رم.»

ورود

10:15 رهبر انقلاب از در داربستی- برزنتی میدان وارد شدند که پرچم سپاه داشت؛ از زیر دروازه‌ی کوچک ابتدای میدان که بالای آن قرآن گذاشته بودند؛ گذشتند. بعد از خیرمقدم ویژه‌ی نظامی، نسبت به سی و شش هزار شهید تهران بزرگ ادای احترام کردند.

کد خبر 594213

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha