به گزارش خبرنگار مهر، دکتر حجت که رساله دکترای خود را درباره معرفت شناسی ویتگنشتاین نگاشته، سخن خود را با تأکید بر اهمیت بسیار کتاب "درباره یقین" در شناخت معرفت شناسی ویتگنشتاین آغاز کرد و گفت: این کتاب نمونه بارزی از اثری سهل و ممتنع است که مطالب بسیار پیچیده را با زبانی بسیار ساده گفته است.
وی گفت: کتاب مجموعه ای از اندیشه های پراکنده حول یک مساله یعنی مساله معرفت و یقین است و نکته مهم این نوشته ها نیز همین است که ویتگنشتاین در هنگام نگارش این یادداشتها مشغول کند و کاو و حل مسئله بوده است و توجه به این نکته در آنجا اهمیت می یابد که ویتگنشتاین در این کتاب احوال یکسانی ندارد و گاهی احساس موفقیت می کند و گاهی نیز احساس شکست و ضعف میکند.
دکتر حجت این فراز و نشیبها را نقص فلسفه ویتگنشتاین ندانست و گفت: سبک گسستهگویی ویتگنشتاین و اینکه هیچ ترتیب خاصی در نوشته هایش نیست، دقیقا با نبوغ خاص او متناسب است و از این رو هر کس نمیتواند با چنین نوشتنی ادعای پیروی از سبک ویتگنشتاین را کند زیرا اندیشههای ویتگنشتاین بدیع و خاص اوست و در هیچ قالبی جز این قابل بیان نیست.
وی در ادامه گفت: کار کردن بر آثار ویتگنشتاین مثل راه رفتن بر لبه تیغ است و از این جهت بسیار دشوار است، او قابل خلاصه کردن نیست و هر وقت او را خلاصه کنیم از ارزش کار او کاهیده ایم.
حجت سپس به کتاب "درباره یقین" پرداخت و گفت: "درباره یقین" کتاب ویتگنشتاین متأخر است و از این رو فاقد فلسفهورزیهای معمول است، او می کوشد غباری را که فیلسوفان سنتی در حاشیه مفاهیمی چون یقین برپا کرده اند فرو بنشاند تا بتوانیم در فضای روشن این مفاهیم را ببینیم و به قضاوت در آثار او بپردازیم.
وی گفت: ویتگنشتاین بحث از باور یقینی را که از سوالهای قدیمی معرفت شناسی به است به دو قسم باور مستدل و باور بدون دلیل تقسیم می کند و معتقد است که ما نمی توانیم در باوری که به آن یقین داریم تردید کنیم، ضمن آنکه نمی توانیم برای اثبات آن برای کسی که به آن باور ندارد دلیلی اقامه کنیم و این کار ما بیمعناست. اگر برای اثبات اینکه دست ما وجود دارد اقامه دلیل کنیم به حوزه اهمال گویی افتاده ایم.
دکتر حجت توضیح داد: ویتگنشتاین این مساله را از طریق کاربردهای معمولی دانستن حل کرد. او معتقد بود که ما برای بیرون آمدن از مشکلاتی که فیلسوفان پیرامون مفاهیمی چون دانستن و یقین داشتن ایجاد کرده اند باید به کاربردهای معمولی این مفاهیم رجوع کنیم. وقتی مفاهیم اینچنینی را فحوای فلسفی می بخشیم، محتوای سخن را تیره و تار میکنیم و این نزدیک شدنهای فلسفی به امور مثل نزدیک شدن به تابلو تیرگی ایجاد میکند.
وی سپس گفت: از نظر ویتگنشتاین شک کردن در باورها امکان پذیر نیست. همچنین مهم است که از نظر ویتگنشتاین اولین ارتباط با جهان از طریق عمل است و این عمل از باور انفکاک نمیتواند داشته باشد.
وی در پایان عناصر دیگری از معرفتشناسی ویتگنشتاین در کتاب "درباره یقین" را ذکر کرد و گفت: از نظر ویتگنشتاین باورهای یقینی از طریق ارتباطهای زبانی ما در مسیر رشد و تعلیم و تربیت به وجود می آید و این امری جهانی و همگانی است و از ابن رو منحصر در من نیست و عینیت آن نیز به همین است و لذا یقین ویتگنشتاین یقین عینی است و روانشناختی نیست، همچنین باورهای یقینی ما ذومراتبی است و می تواند تغییر کند و حتی از بین برود. ضمن اینکه کشف خطا همواره با یقین همراه است.
نظر شما