باز در خاطره ها ياد تو اي رهرو عشق
شعله سركش آزادگي افرخته است
يك جهان بر تو و بر همت و مردانگيت
از سرشوق و طلب ديده جان دوخته است
نقش پيكار تو در صفحه تاريخ جهان
مي درخشد چو فروغ سحر از ساحل شب
پرتوش بر همه كس تابد ومي آموزد
پايداري و وفاداري در راه طلب
چهر رنگين شفق مي دهد از خون تو ياد
كه زجان بر سر پيمان ازل ريخته است
راست چون منظره تابلوي آزادي
كه فروزنده به تالا ر شب آويخته است
رسم آزادي و پيكار حقيقت جويي
همه جا صفحه تابنده آئين توبود
آنچه بر ملت اسلام حياتي بخشد
جنبش عاطفه و نهضت خونين توبود
تا زخون تو جهاني شود از بند آزاد
بر سر ايده انساني خود جان دادي
در ره كعبه حق جويي و مردي و شرف
آفرين بر تو كه هفتاد و دو قربان دادي
آن كه از مكتب آزاد گيت درس آموخت
پيش آمال ستمگر ز چه تسليم شود؟
زور و سرمايه دشمن نفريبد او را
كه اسير ستم مردم دژخيم شود
رهرو كعبه عشقي و در آفاق وجود
با پر شوق سوي دوست بر آري پرواز
يكه تاز ملكوتي كه به صحراي ازل
روي از خواسته عشق نتابيدي باز
جان به قربان تو اي رهبر آزادي و عشق
كه روانت سر تسليم نياورد فرود
زان فداكاري مردانه و جانبازي پاك
جاودان بر تو و بر عشق و وفاي تو درود
نظر شما