پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۲۷ دی ۱۳۸۶، ۱۱:۴۱

گزارش نشست شهرکتاب /

فردوسی از طریق "تداعی" دوره‌های تاریخی را به تصویر می‌کشد

فردوسی از طریق "تداعی" دوره‌های تاریخی را به تصویر می‌کشد

نشست درس گفتارهایی از فردوسی با موضوع "خصلت کنایی و تداعی در شاهنامه" عصر دیروز با سخنرانی دکتر سعید حمیدیان در شهرکتاب برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، سعید حمیدیان در ابتدا با یادکرد استاد خود شادروان سیدجعفر شهیدی که وی را در مسیر فردوسی پژوهی یاری کرده بود گفت: شهیدی زندگی و همه چیز من بود. اگر کلمات ناقصی هم می دانم از برکت وجود او بود.

وی رابطه خود را با شهیدی مراد و مریدی ذکر کرد و ادامه داد: نمی توانم بگویم شهیدی در کجاها و بیرون از حوزه آموختن و استاد و شاگردی به من کمک کرد. خدا به ما توفیق بدهد تا ناخن کوچکی از او شویم که نمی شویم.

حمیدیان خطاب به دانشجویان گفت: سفارش کرده ام و می کنم که شاهنامه را به عنوان نخستین ادب آموز و سخن آموز و بلکه رگ و ریشه و پیشینه خود دریابید. ساده لوحی است اگر تصور کنیم بدون شاهنامه می توان وارد عوالم نظامی و خاقانی و حافظ و امثالهم شد.

اسکندرنامه شکستی در برابر شاهنامه به حساب می آمد

این پژوهشگر ادب فارسی با اشاره به تاثیر بیان حماسی شاهنامه در شعر خاقانی و نظامی افزود: من منکر ارزشهای اسکندرنامه نظامی نیستم ولی باید گفت این کار شکستی در برابر شاهنامه به حساب می آمد. من قصد اسائه ادب به نظامی را ندارم و او شاعر موردعلاقه و موضوع تحقیقات من است. ولی باید دانست که فردوسی در وجود نظامی هم هست و البته بعضا با او پیدا و پنهان معارضه هم می کند. همچنین وقتی مولوی در غزل عرفانی خود با لحن حماسی صحبت می کند قطعا فردوسی در وجود او نیز بوده است. برخی اشعار حافظ هم گویای این تاثیرپذیری است.

وی با اشاره دوباره به روش تدریس استاد شهیدی که شاگردانش را به تحقیق و جستجو در این مقولات ترغیب می کرد افزود: شاهنامه را از دست ندهیم. شاهنامه همه عزت ماست و اگر در وجود ما بود حال ما چنین نبود. اگر آن را می خواندیم و بخوانیم هیچ دشمن حقیری یارای تعرض به خاک و ناموس ما را نداشت. عزت را باید دریافت.

سعید حمیدیان بحث خود را درباره خصلت کنایی در شاهنامه این چنین آغاز کرد: مرادم از خصلت کنایی چیست؟ آیا می توان گفت که برخی قسمتهای شاهنامه بدون ذکر چیزی و قرینه ای می تواند تداعی کننده برخی جاهای دیگر یا رویدادهای تاریخی زمان فردوس و ماقبل آن باشد؟ من معتقدم دارد. کنایه های عمیقی در شاهنامه هست که با دیگر قسمتهای آن و نیز رویدادهای واقعی بیرونی حول و حوش دوره فردوسی مرتبط است. البته اثبات آن سخت است ولی اگر به شاهنامه اشراف پیدا کنیم، اثبات آن دشوار نیست.

حافظ از خیلی از آثار تاثیر پذیرفته و اقتباس کرده و بعضا سرقت هم داشته است

وی برای ورود به این موضوع مجددا بر بزرگی بزرگان ادب که به اقتباس و تقلید از متون پیشین خود دست زده اند، تاکید کرد و گفت: نظامی استادی بی بدیل است. نباید بزرگان را در قیاس با هم کوچک فرض کنیم. این کار چیزی جز ویرانگری نیست. این شایسته کسانی است که تنها از یک نفر خبر دارند و از بقیه بی اطلاع اند. مثلا حافظ هم از خیلی از آثار تاثیر پذیرفته و اقتباس کرده و بعضا سرقت هم داشته ولی اینها طبیعی است.

این فروسی پژوه ادامه داد: وقتی کسی مثل نظامی بیتی را بدون هیچ قرینه ای می گوید و در مقابل بیتی از شاهنامه قرار می دهد هیچ وقت به طور مستقیم صحبتی از فردوسی نمی کند. در داستان اسکندر در شاهنامه، فردوسی از زبان درخت سخنگو از مشی اسکندر انتقاد می کند. درخت او را فردی با حرص و آز و قاتل پادشاهان و... عنوان می کند اما نظامی بدون هیچ قرینه ای در مورد اسکندر بیتی را به کار می گیرد که در مقابل فردوسی است. او برای این منظور از همان واژه های فردوسی استفاده کرده ولی اسکندر را ایمن و دادگر و فوق انسان توصیف می کند.

سعید حمیدیان افزود: شاهنامه تداعیهای زیادی دارد. شاهنامه اساسا اثری نوستالژیک است و براساس غم غربت بنا شده است. چون کسی است که غم غربت نسبت به زمانهای دور (زمان شوکت و عزت) ایران دارد. فردوسی را متعلق به سده چهارم و عصر سامانی دانست.

وی اضافه کرد: اصل و ریشه کنایه زدن یعنی اینکه یک رویداد کنایت و تداعی کننده رویدادی در زمانی دیگر باشد. فردوسی ابیاتی دارد که عینا نوستالژی است. او زمان خود را زمان خواری می دانست و در این باره به عزت گذشته زیاد رجوع کرده است. در شاهنامه از سه پادشاه سخن به میان می آید که از جهاتی مشابه هم هستند. اولی گشتاسب است که در دوره پهلوانی قرار می گیرد. دومی خسرو پرویز که به دوره تاریخی گونه تعلق دارد و سوم محمود در زمان فردوسی. آیا اینها همدیگر را تداعی نمی کنند؟ اشتراکاتی میان آنها وجود دارد. هر سه آنها پادشاهانی جبار و قدرتمندند و هر سه به گونه ای می خواستند تسلطی فراگیر بر کشور داشته باشند. هر سه به شکلی احترام بزرگان و پهلوانان را از بین بردند.  گشتاسب با رستم چنین کرد ولی از او تودهنی خورد. این می تواند دوران خسرو پرویز را تداعی کند که بهرام چوبین تنها سردار لایق را از میان برداشت.

حمیدیان افزود: بهرام تداعی کننده رستم است. به واقع وقتی رستم رفت دیگر پهلوانی ظهور نکرد چرا که دوره افول و نزول و خواری بود. اما بهرام وقتی می آید امیدهای فردوسی شعله می کشد و این مسئله از ابیات او پیداست. اما دریغا که این رستم با همه شایستگی هایش رستم نشد. رستم واجد ویژگیهایی بود که بهرام نداشت.

فردوسی قصد داشته است به صورت پوشیده دوره های تاریخی به تصویر بکشد

وی درباره تداعی کنندگی بهرام توضیح داد: ابیاتی را که درباره رستم و بهرام آورده شده باید کنار هم گذاشت و به شباهت آنها پی برد. وقتی هم که بهرام با نیرنگ خسرو با ناجوانمردی کشته می شود، ابیات فردوسی با سوگ و غم درباره رستم سروده می شود. انگار فردوسی از ما می خواهد درباره آن رویدادها تامل کنیم و تداعیها را دریابیم. پس گشتاسب حرمت پهلوان را شکست و خسرو هم بهرام را از پیش پایش برداشت و سرانجام محمود غزنوی با خدعه و مکر و ریا (در لباس دین) شبیه آن دو عمل کرد.

حمیدیان با اشاره به اینکه هر سه پادشاه فوق با کمک بیگانه به قدرت رسیدند و از این طریق نیز شباهتهایی با یکدیگر دارند، اضافه کرد: محمود غزنوی با همه قدرتش در مقابل خلفای عباسی چاکرصفت بود. فردوسی قصد داشته است تا به صورت پوشیده دوره های تاریخی را برای ما به تصویر بکشد.

وی به نمونه ضحاک نیز اشاره کرد و گفت: او نماد شرارت و تباهی است و وقتی می بیند مردم از خودکامگی های او به ستوه آمده اند، بزرگان و پیران را جمع می کند - چون جوانان از او کینه دارند - و به آنها می گوید بنویسید که من آدمی پاک و شایسته ام. آنها هم از چونان اهریمنی محضر بر پاکی اش می نویسند. این درست در همان حدودی است که فردوسی می خواهد شاهنامه را به محمود تقدیم کند؛ محمودی که درست با محضر و تائید خلیفه عباسی بر ایران مسلط شد.

سعید حمیدیان در پایان به داستان سوفزا و تشابه سرنوشت او با رستم پرداخت و بعد از تشریح دو روایت گفت: باید در این گونه مقولات اندیشید. اگر به آنها فکر نکنیم شاهنامه جز قصه های عشقی و جنگی و... چه چیزی خواهد داشت؟ باید لایه های ژرف شاهنامه را مورد توجه قرار داد. یکی از این لایه ها همین مقوله تداعی انگیزی است که حوادث شاهنامه را با رویدادهای قبلی خود و جهان بیرون مرتبط می کند. 

کد خبر 622956

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha