به گزارش خبرنگار گروه دين وانديشه ، وي گفت : بحث " دوستي " از مباحث ديرينه در تاريخ انديشه است ، اما در دو قرن اخير توجه بيشتري به آن شده است . بحث دوستي در مباحث يونان كلاسيك و همچنين در انديشه سياسي اسلامي مطرح بوده است. از جمله مي توان به لوسيس افلاطون و دو كتاب اخلاق ارسطو اشاره نمود. همچنين در مباحث جديد مي توان از " دوستي و سياست " اثر ژاك دريدا ياد كرد. "هابرمارس " نيز در آثار خود بحث مقوله همبستگي را مطرح نموده كه از نظر شارحاني همچون "مك كارتي" درگستره بحث دوستي قرار مي گيرد . پيش از اين دو نيز هانا آرنت در آثار خود بر بحث دوستي مدني تاكيد داشته است. اين موضوع دركتبي كه در 10 سال اخير منتشر شده حائز اهميت بوده و در انديشه سياسي جايگاه خود را پيدا كرده است.
دكتر منوچهري در باره رويكردش به بحث گفت: دو نوع دانش وجود دارد كه همين خصلت نو بودن و قديمي بودن را دارد. يكي فيلولوژي است كه مي توان آن را دانش شناسي ترجمه كرد و شيوه دوم " ايدئولوژي" است ، كه نوع مدرن فيلولوژي به شمار مي آيد و مي توان از آن به عنوان علم عقايد نام برد. فيلولوژي دردوران باستان مطرح بوده وايدئولوژي دردوران مدرن مطرح مي شود. كار اصلي فيلولوژي وايدئولوژي بحث بررسي انديشه ها به صورت روشمند است . در اين خصوص، هرمنويتيك را مي توان ميراث دار فيلولوژي در دوران مدرن دانست. اگر ازاين منظر به فلسفه سياسي نگاه كنيم خودش موضوعي براي فيلولوژي محسوب مي شود و اهميت آن در اين است كه ما مي توانيم چيزهاي بيشتري درباره انسان و زندگي جمعي او بدانيم .
وي درباره سخنراني خود گفت : من نخست درباره فلسفه سياسي سخن مي گويم ، سپس به سرشت و ويژگيهاي آن اشاره كرده ، و نهايتا درباره تاريخ فلسفه سياسي اشاراتي خواهم داشت . در اين سير سپس به بحث دوستي و مفهوم آن پرداخته و درنهايت به بحث نسبت دوستي و فلسفه سياسي خواهم پرداخت.
دكتر منوچهري وجه مميزه فلسفه سياسي را هنجاري بودن آن دانست و تاكيد كرد : فلسفه سياسي اگر چه مي تواند نقد وضعيت موجود باشد ليكن مباحتش مربوط به آنچه كه بايد باشد مي شود. قلمرو فلسفه سياسي دردوران باستان، " دولت شهر" ( Police ) و حتي " جهان شهر " است ، اما قلمرو فلسفه سياسي دوران مدرن، " دولت - ملت" است .
وي درباره تاريخ فلسفه سياسي گفت : روشها ، مباني و ... فلسفه سياسي درخصوص نوع تفكر، و هنجارها در طول تاريخ تغيير كرده و به تبع اين تحولات ، مفاهيم هم دچار تحول شده اند. معناي دوستي در دوران كلاسيك و دوران مدرن متفاوت است. در دوران مدرن ، تكنيك جاي اخلاق را مي گيرد ، يعني دانش سياسي به يك فن تبديل مي شود. " دوستي" در فرهنگ پيش سقراطي به عنوان يك فضليت مطرح است. ارسطو در زندگي جمعي مجددا مفهوم پيش سقراطي را زنده مي كند . در دوران مدرن مفهوم دوستي تا حدي فراموش مي شود. " كانت " دوستي را هم به معناي ارسطويي آن و هم به معناي احساسي عاطفي اش رد مي كند. وي دوستي را به عنوان احترام عقلاني به ديگري تعريف مي كند ، يعني " عقلانيت" و" فرد" به تعريف دوستي وارد مي شوند. دردوران معاصر نيز هانا آرنت مفهوم دوستي مدني را وارد مباحث خود كرده است .
دكتر منوچهري در پايان سخنراني خود گفت : ارسطو دوستي را از عدالت برتر مي داند . در نزد خواجه نصير نيز " محبت" داراي چنين جايگاهي است ، در حالي كه " كانت " عدالت را برتر مي داند . درنزد هابرمارس نيز عدالت و دوستي دو روي يك سكه اند.
گفتني است كه ادامه سخنراني دكتر منوچهري، ساعت 16 روز پنجشنبه 14/12/82 در همين موسسه برگزارخواهد شد.
نظر شما