به گزارش خبرنگار مهر، در این نشست که با حضور برهانی مرند کارگردان، هومن برقنورد بازیگر نقش هیالمار، منوچهر شجاع طراح صحنه، علا محسنی بازیگر نقش دکتر رلینگ، آرش پارساخو بازنویس متن و سیما مبارکشاهی بازیگر نقش هدویک برگزار شد، گروه تولید نمایش به توضیح درباره این اثر پرداختند.
برهانی مرند در این نشست درباره انتخاب متن "مرغابی وحشی" برای اجرا گفت: "من حدود دو سال قبل متنی با نام "داستان شگفت واقعی واقعی" نوشتم و قصد داشتم آن را اجرا کنم، ولی به لحاظ ممیزی مورد قبول شورای انتخاب آثار واقع نشد و من هم راضی نشدم صحنههای مورد نظر را تغییر بدهم. به همین خاطر تا وقتی این متن را اجرا نکنم، متن دیگری نخواهم نوشت و به متون خارجی بسنده میکنم."
وی در ادامه افزود: "اجرای "مرگ دستفروش" آرتور میلر و "مرغابی وحشی" هنریک ایبسن از آرزوهای دوران دانشجویی من بود. ضمن اینکه قصه و تم اجتماعی اثر ایبسن را با تمام ضعفهایی که داشت دوست داشتم. سعی کردم دغدغههای اجتماعی معاصر را در دراماتورژی این کار مد نظر بگیرم."
کارگردان "مرغابی وحشی" با اشاره به اینکه سعی بسیار شد تا این متن با دغدغه روز جامعه همخوان شود، گفت: "اندیشمند بودن کار ما از زاویه تئاتر نشان داده میشود. پایانبندی ما که با متن اصلی شباهت ندارد با دغدغه ما با شرایط حال حاضر شکل گرفت. آدمی با نیروهایی رو به روست که سعادت وی را تعیین میکنند و به وی فشار میآورند دست به انتخابی بزند که شاید مضحک و تراژیک باشد. انتخابهای ما در روزگار معاصر نیز بعضی وقتها مضحک یا تراژیک است."
آرش پارساخو نیز درباره بازنویسی متن توضیح داد: "در پروسه بازنویسی سعی کردیم متن را در فضای ایرانی قرار دهیم و چیزهایی که برای تماشاگر امروز باورپذیر نبود، کنار گذاشتیم و با کمک بازیگران مسائل باورپذیر و معاصر را جایگزین کردیم. بازیگران با ایجاد فضا آدمهای ایبسن را برای تماشاگر امروز قابل فهم کردند. به طور کلی قصه نمایش بهانهای است تا صحنههایی را که دوست داریم نشان بدهیم."
هومن برقنورد هم درباره شیوه بازیگری خود در نمایش "مرغابی وحشی" گفت: "چیزی که در پیدا کردن نقش و رسیدن به آن به من کمک کرد نقش اکدال بود. پدربزرگ خانواده که به بلایایی دچار شد که هیالمار درگیر آنها شد. من یک سبک بازی دارم که متعلق به خودم است و تمام تلاشم این است که استعداد و تلاش خود را در اختیار کارگردان بگذارم."
وی درباره ارتباط حسی متقابل بازیگران روی صحنه نمایش و تأثیر آن بر بازیها توضیح داد: "خوشبختانه ما بازیگران خارج از بازی یکدیگر را میشناسیم و این به فهمیدن زبان هم کمک میکند. متأسفانه در این کار ارتباطی که در کار "مرگ فروشنده" بین بازیگران بود، وجود ندارد. اتفاقی که در این نمایش افتاده این است که همه برای خود بازی میکنند و پاسخ حسی وجود ندارد. متأسفانه به همین دلیل خیلی زود کار برایم تکراری شد که این مرا اذیت میکند، ولی باید اغماض کرد و گذشت."
برهانی مرند در این باره گفت: "من بحث حسی را زیاد مسئله حادی نمیبینم. بازیگران ما تربیت فرهنگیشان متفاوت است و یک مدیر و کارگردان نمیتواند اینها را تغییر دهد. این اتفاق که یک گروه بازیگران با تربیت یکسان وجود داشته باشند به صورت رویا مانده است. متأسفانه در گروه تئاتر معاصر کمتر بازیگر جذب کردیم و بیشتر به نویسنده، کارگردان و طراح صحنه بها دادیم. بازیگری که به گروه میپیوندد باید تعلقات خود را کنار بگذارد و به جمع بپیوندد."
مبارکشاهی نیز درباره بازی خود گفت: "من شیوه خاصی را برای بازی مد نظر نگرفتم و تمام سعیام این بود که از دادههای متن و تجربیات دیگر بازیگران حاضر در نمایش استفاده کنم. به نوعی با این شخصیت زندگی کردم. با تمرین خود را به نقش نزدیک کردم و ناخودآگاه به نقش رسیدم. برای من حس گرفتن از بازی دیگران روی صحنه متفاوت است. از بعضی بازیگران انرژی میگیرم و بعضی کمتر این انرژی را منتقل میکنند. برای من ارتباط حسی روی صحنه وجود دارد، ولی همراه با فراز و نشیب."
منوچهر شجاع هم درباره طراحی صحنه "مرغابی وحشی" توضیح داد: "با توجه به نوع نمایشنامه و فضای موجود در آن باید به سمت نزدیک بودن فضاها به واقعیت میرفتیم تا تماشاگر را به فضای ملموس و واقعی نزدیک کند. البته با بازنویسی متن فضاها مشخص شد و البته فضاها را خلاصه و جزئیاتی مورد نیاز در پیشبرد قصه را رعایت کردیم. ما به این سمت رفتیم که برخی فضاها را به سمت انتزاعی بودن ببریم تا اینگونه به نظر برسد که داستان را از ذهن راوی می شنویم."
وی ادامه داد: "برخی اتفاقات را به آوانسن صحنه کشاندیم و با نورپردازی خاص در آن خواستیم این فضای روایتگونه را ایجاد کنیم که حال اگر تماشاگر به این تفکیک نرسیده باشد به نظر من نوعی اشکال در طراحی وجود خواهد داشت. بیشترین چیزی که مد نظر کارگردان بود نشان دادن اتفاقات قصه در ذهن راوی نمایش است."
برهانی مرند در مورد طراحی صحنه نمایش و امکان استفاده از فضاهای بیشتر برای ارائه بهتر داستان نمایش به تماشاگر اظهار داشت: "در این اجرا نیز به همین صورت بود. خیلی از مؤلفهها تابع شرایط کارمندی است. ما چند ماه به صورت آرمانی و ایدهآل تمرین میکنیم ولی در یکروز باید سالن نمایش را برای اجرا آماده کنیم. ما در سالن خصوصی خودمان نور و طراحی صحنه را به دقت رعایت کردیم، ولی در اجرا با امکانات محدودتری رو به رو شدیم و به ناچار از همین شرایط برای اجرا استفاده کردیم."
وی تآکید کرد: "سیستم جدیدی که اداره کل هنرهای نمایشی برای کارها تعیین کرده و کارگردان را تهیهکننده نمایش میداند درست و مناسب نیست. ساخت دکور، لباس، گریم و دیگر کارهای مورد نیاز نمایش با پول اندکی که بدون کارشناسی پرداخت میشود باید انجام شود. ما در حال حاضر کمبود شدید مالی داریم. بودجه ساخت دکور بسیار کم بود و باقی هزینه را خودمان تقبل کردیم. ضمن اینکه با طراحان گریم هم به مشکل خوردیم، چون 500 هزار تومان برای گریم داده و 900 هزار تومان لحاظ شده است."
نویسنده و کارگردان "مرغابی وحشی" گفت: "من از هنرمندان میخواهم به این سیستم تن ندهند، زیرا درست نیست و فقط باعث ایجاد سوء تفاهم میشود. شاید برای برخی بزرگان که قراردادهایی با قیمتهای بالا دارند مشکلساز نباشد، ولی برای من و همنسلان من جز ضرر مالی و بروز مشکل چیزی ندارد. به همنسلان خود هشدار میدهم این کار را نپذیرند و از خانه تئاتر میخواهم وارد عمل شود و مانع اجرای این سیستم شود که بدون برنامهریزی عملیاتی شده است."
در ادامه نشست بررسی نمایش "مرغابی وحشی" در خبرگزاری مهر نادر برهانی مرند درباره دراماتورژی اثر گفت: "نسبت به متن اصلی ما تلاش کردیم تا روی این مسئله تاکید کنیم که چه حادثه مهیبی اتفاق افتاده است. این تفکر با توجه به این مسئله ارائه شده که چه اتفاقاتی یا چرخشهایی صورت گرفته است. این در حالی است که مخاطب نیز باید لذت تئاتری خود را از اثر ببرد. اینکه ما تا چه اندازه نمایشنامه ایبسن را روی صحنه آورده ایم، در حاشیه قرار می گیرد."
وی ادامه داد: "ما هنگام بازنویسی به این مسئله توجه داشتیم که کارمان بر اساس دراماتورژی (داستان پردازی) پیش برود و از روایت کردن فاصله بگیریم. آنچه که از ما انرژی زیادی برد، جدا کردن روح سوسیالیستی است که در کار بیداد می کند. این موضوع در تمامی بخش های متن و داستان اصلی موج می زند. به عبارت دیگر، داستان پردازی ایبسن در محاق اندیشه ای قرار می گیرد که در کار تنیده می شود."
این کارگردان با تاکید به کار بر روی مضمون اثر تاکید کرد: "تنیده بودن اندیشه های سوسیالیستی در شخصیت ورل بزرگ به خوبی نمایان می شود. ورل به عنوان نماینده طبقه ای که از اندیشه ای خاص برخوردار است، در این نمایشنامه مطرح می شود. در حالی که این مسئله در نمایش ما بسیار کمرنگ است. ما به جای تاکید بر تفکرات سیاسی و بحث فئودالیزم، روی مسئله وراثت به عنوان جوهر دراماتیک اثر تاکید کردیم."
برهانی مرند خاطرنشان ساخت: "بحث مسایل سوسیالیستی در حال حاضر کهنه است. به همین خاطر ما از مسایل سیاسی یا حتی روانشناسی اثر فاصله گرفتیم و به مسایل اجتماعی پرداختیم. همین تلاش در تغییر مسایل اندیشه ای متن ما را به فرم رساند. یعنی به جهت توالی زمانی و مکانی اتفاقات همان شرایط نمایشنامه اصلی مطرح می شود. چون در اصل ما تلاش کردیم که قصه دیگری را روایت نکنیم و به سمت شکست زمان پیش نرویم و در شیوه بیان داستان از ایبسن پیروی کردیم."
وی با اشاره به اهمیت دادن به مسئله دراماتورژی به جای استفاده از روایت ما توضیح داد: "ما در رادیو در زمینه پارودی نویسی مهارت پیدا کرده ایم. به نحوی که می توانیم نمایشنامه شکسپیر را طی نیم ساعت خلاصه کنیم. اما در مورد "مرغابی وحشی" تصمیم بر این بود که شیوه داستان پردازی و حتی نحوه تعامل شخصیت ها حفظ شود. به این جهت که ما معتقد بودیم که این نوع نمایشنامه ها برای زمان ما نیز حرف دارند و به عبارتی کهنه نشده اند."
این نویسنده ادامه داد: "نمایشی که اکنون ما بر صحنه برده ایم از فرم روایتی متفاوتی برخوردار است و شکل بیانی ما با ایبسن هماهنگی ندارد. البته رویکرد داستانی همین است؛ اما ما به سمت ارایه یک روایت مستقل می رویم که از هویت مستقل برخوردار است و مخاطب از تماشای یک اثر تراژیک لذت خود را از تماشای اثر می برد. در بازنویسی این اثر بیشتر محتوای اثر بود که دستخوش تغییر شد تا اینکه فرم روایی متفاوت باشد."
برهانی مرند با بیان اینکه در بیشتر اجزا نمایش تغییر حاصل شده است، اظهار داشت: "ما در شخصیت پردازی این نمایش نیز تغییراتی به وجود آوردیم. شبکه ارتباطی که شخصیت های داستان در نمایشنامه اصلی دارند نسبت به منطق روایی معاصر بسیار متفاوت است. هیالمار نمایش ما آن چیزی نیست که ایبسن نوشته است. در متن اصلی مولویک وجود ندارد و یا دکتر رلینگ همانی نیست که در این اثر دیده می شود. همچنین جینا کلفتی است که با جور تاریخی مواجه است. در حالی که ما روح دیگر این زن را می بینیم."
وی خاطر نشان کرد: "در نمایشنامه تعلقات همیشگی نمایش به تاثیر درونی کارکتر در تئاتر مربوط می شود که ما از این ویژگی بالقوه استفاده کردیم. دراماتورژی ما در این نمایش بیشتر معطوف محتوا بود تا اینکه به ساختار مرتبط باشد. ما اصولا" دغدغه ساختاری نداشتیم. کار دشواری که ما انجام دادیم بحث در تاویل و تفسیری بود که در نمایشنامه وجود داشت و به مسایلی می پرداخت که برای مخاطب امروز چندان جذابیتی ندارد و کهنه به حساب می آید."
این کارگردان با اشاره به بخش دیگری از تغییرات محتوایی متن و توجه به مسایل عرفی مخاطب ایرانی گفت: "در متن اصلی ایبسن به رابطه جینا و ورل بزرگ اشاره می شود و مخاطب غیر ایرانی به راحتی رابطه پیش از ازدواج را می پذیرد. در حالی که ما با مسئله عرف متفاوت در جامعه خودمان مواجه بودیم که باید آن را به شکل مناسبی تغییر می دادیم. مخاطب جهانی این نمایش فقط بر سر حرامزاده بودن هدویک در نمایشنامه دچار مشکل می شد و گره اصلی قصه در آن قرار داشت. این مسایل در کار بسیارتنیده شده بود و باید تغییر می کرد."
وی در مورد نیاز نمایش به استفاده بیشتر از موسیقی به جای دیالوگ های طولانی اظهار داشت: "بر اساس آهنگ هایی که ساخته شد به این نتیجه رسیدیم که استفاده از موسیقی در نمایش کم باشد و به تعبیری از موسیقی سوء استفاده نکنیم و آنچه در نمایش خودنمایی می کند کلام و جنس بازیها باشد. ما روی لبه تیغ قرار داشتیم و این احتمال وجود داشت که با استفاده زیاد از موسیقی نمایش به سمت ملودرام بلغزد. هر چند رگه هایی از ملودرام در نمایش وجود دارد، ولی استفاده زیاد از موسیقی در اثر ما را به طول کامل در این وادی قرار می داد."
منوچهر شجاع درباره طراحی شکل کلی فضا و استفاده از رنگ های به کار رفته در صحنه گفت: "من اعتقاد دارم طراحی صحنه نباید به سمت نشانه گذاری های مشخص پیش برود، برای اینکه فضا را به مخاطب بشناساند. برای نمونه وقتی قتلی اتفاق می افتد با رنگ قرمز یا شکل های تیز و خشن ارایه شود تا شناسنامه ای به مخاطب بدهیم. بیشترین کاری که یک طراح صحنه انجام می دهد، اینکه فضای کلی اثر را با توجه به مشخصات زمانی و مکانی قصه را انعکاس دهد."
وی ادامه داد: "خانواده ای که به عنوان محور اصلی قصه مطرح می شوند گرم و صمیمی هستند، اما چندان شاد نیستند. چون به هر حال این خانواده فقیرند و با مشکلات بسیاری دست به گریبانند. به همین خاطر در طراحی صحنه فضای کلی به وجود آمد که شخصیت های قصه در آن زندگی می کنند. تابلوهای نقاشی که هیالمار در اختیار دارد، خرده ریزهایی که اختراع کرده است و دیگر وسایل فضای خانه را می سازد. یک فضای خیالی جنگل هم وجود دارد."
این طراح صحنه در مورد جدا کردن فضای ابتدای قصه یعنی خانه ورل بزرگ و شرایط مهمانی شبانه با فضای خانه اکدال ها توضیح داد: "ما برای این امر شکل طراحی را به گونه ای ایجاد کردیم که دو فضای متفاوت ایجاد کند. اما در این گونه موارد طراحی نور نقش بسیار مهمی را بازی می کند. در بیشتر سالن های نمایشی امکانات نور پردازی به گونه ای نیست که بتوان روی صحنه تنوع لازم را به وجود آورد و دو فضای مشخص را ایجاد کرد."
شجاع با انتقاد از شیوه جدید قرارداد اداره کل هنرهای نمایشی با گروه ها و تعیین کارگردان به عنوان تهیه کننده نمایش تاکید کرد: "شکل جدید که در قراردادها به وجود آمده است شرایطی را ایجاد می کند که عناصر همانند طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی و طراحی نور به تعبیر سیاستگذاران در اولویت های آخر قرار بگیرد. در حالی که این عناصر موازی با سایر عوامل سازنده نمایش پیش می رود."
وی ادامه داد: "در حال حاضر کارگاه دکور تئاتر شهر تعطیل و کارگاه دکور تالار رودکی کوچک شده است، چون بخش بزرگی از آن را تبدیل به سالن نمایش کرده اند. با این شرایط تکنسین ها پراکنده شده اند. این موضوع در بخش لباس هم وجود دارد. هزینه هایی که به این امر اختصاص داده می شود، هماهنگ با فعالیت مناسب این بخش نیست و به این عرصه لطمه می زند. به نظر من مسئله دستمزد و طبقه بندی فعالیت ها در اداره کل هنرهای نمایشی به نگاه کارشناسانه نیاز دارد."
نظر شما