پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۱ اسفند ۱۳۸۲، ۱۴:۲۸

فردا در تاريخ

فردا در تاريخ

خبرگزاري "مهر ": فردا سه شنبه دوازدهم اسفند سال 1382 هجري شمسي مقارن است با دهم محرم الحرام سال 1425 هجري قمري و برابر است با دوم مارس سال 2004 ميلادي

روز واقعه   :
درچنين روزي درسال 61 ه ق يكي ازبزرگترين وغمبارترين وقايع بشري روي داد. دراين روزامام حسين (ع ) به همراه شماري ازيارانشان پس از خلق زيباترين حوادث هستي و به تصوير كشيدن جلوه هاي گسترده اي ازايثاروايمان وهمچنين به درك واصل نمودن بسياري ازسپاهيان كفر،  به در جه رفيع شهادت نايل آمدند .  


همين كه بامداد شد، حسين (ع )  ياران خويش را بياراست و با آنها نماز صبح به جا آورد.آن حضرت زهير بن قين را به پهلوى راست و حبيب بن مظاهر را به پهلوى چپ ياران خويش قرار داد، و پرچم خويش را به عباس برادر خود سپرد.خيمه‏ها را پشت سر نهاد. مقدارى هيزم و نى در محل فرو رفته‏اى جاى دادند و هنگام شب آن را بيشتر حفر كردند كه چون خندقى شد.بدين منظور كه چنانچه دشمن از پشت سر حمله بياورد آنها را آتش بزنند.شيخ مفيد مى‏نويسد : آنگاه حسين (ع ) مركب خويش را خواست و بر آن سوار شد و با صداى بلند كه همه كسان و يا بيشتر آنها مى‏شنيدند گفت: اى مردم سخن مرا بشنويد و در كار من شتاب مكنيد، تا درباره حقى كه بر شما دارم بازگويم، و سبب آمدن خود را به سوى شما و عذر خويش را بيان كنم، چنانچه سخن مرا باور كرديد و انصاف داديد به نيكبختى خواهيد رسيد و اگر نپذيرفتيد و انصاف نداديد پس شما و همدستان خود يكدل شويد كه منظورتان از خودتان نهان نباشد و درباره من هر چه خواهيد انجام دهيد و مهلتم ندهيد.ياور من خدايى است كه اين كتاب را نازل كرده و هم او دوستدار شايستگان است. سپس حمد و ثناى خداوند را به جا آورد و به آنچه شايسته بود از او ياد كرد و بر پيامبر ص و فرشتگان و پيامبران درود فرستاد، و هرگز چه پيش از او و چه بعد از آن حضرت سخنى بليغ‏تر از سخنان او از هيچ كس شنيده نشده است.سپس گفت: اما بعد نسب و نژاد مرا به ياد آوريد و بنگريد كه من كيستم، آنگاه به خويشتن بازگرديد و خودتان را ملامت كنيد و بينديشيد كه آيا كشتن من براى شما رواست؟ مرا بكشيد و حرمت مرا بشكنيد.مگر من پسر دختر پيمبرتان و پسر وصى او و پسر عموى او نيستم كه پيش از همه به خدا ايمان آورد و به رسول خدا ص در آنچه از جانب پروردگارش آورده بود تصديق كرد؟ مگر حمزه سرور شهيدان عموى من نبود؟ مگر جعفر طيار كه با دو بال در بهشت پرواز كرد عموى من نبود؟ مگر سخن مشهور رسول خدا ص را نشنيده‏ايد كه درباره من و برادرم گفت: حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند؟ اگر سخن مرا باور مى‏داريد كه حق نيز همين است، به خدا مى‏دانم كه خدا دروغگو را دشمن دارد و دروغگو، زيان خواهد ديد و من هرگز دروغ نگفته‏ام و چنانچه سخن مرا باور نمى‏داريد در ميان شما كسانى هستند كه اگر در اين مورد از آنان بپرسيد به شما خواهند گفت. از جابر بن عبد الله انصارى، ابو سعيد خدرى و سهل بن سعد ساعدى، زيد بن ارقم و انس بن مالك بپرسيد، تا به شما بگويند كه اين سخن را درباره من و برادرم از پيمبر ( ص ) شنيده‏اند يا نه.آيا اين گفتار رسول خدا ص، شما را از ريختن خون من باز نمى‏دارد؟شمر بن ذى الجوشن گفت: هر كس بفهمد كه تو چه مى‏گويى خدا را بر يك حرف پرستش مى‏كند .حبيب بن مظاهر به او گفت: به خدا من تو را چنين مى‏بينم كه بر هفتاد حرف پرستش مى‏كنى و من گواهى مى‏دهم كه راست مى‏گويى و نمى‏فهمى او چه مى‏گويد كه خدا بر دلت مهر زده است. آنگاه امام به آنها گفت: اگر در اين سخن ترديد داريد، آيا در اين نيز ترديد داريد كه من پسر پيغمبر شما هستم؟ به خدا از مشرق تا مغرب از قوم شما يا قوم ديگر به جز من پسر دختر پيغمبرى وجود ندارد.تنها پسر پيامبر شما من هستم.واى بر شما، آيا كسى از شما را كشته‏ام كه خون او را از من مى‏خواهيد؟ يا مالى از شما برده‏ام؟ يا قصاص جراحتى را از من مى‏خواهيد؟ همه آنان خاموش ماندند و با وى سخن نگفتند.سپس آن حضرت فرياد زد: اى شبث بن ربعى، اى حجار بن ابجر، اى قيس بن اشعث و اى يزيد بن حارث، مگر به من ننوشتيد كه ميوه‏ها رسيده و باغستانها سرسبز شده و تو بر لشگرى وارد خواهى شد كه از هر جهت آماده است كه ياريت كند؟ قيس بن اشعث گفت: ما ندانيم تو چه مى‏گويى، تنها سخن ما اين است كه به حكم عموزادگانت تسليم شوى.زيرا كه آنان با تو رفتارى ناخوشايند نخواهند داشت و جز آنچه را كه دوست دارى انجام نخواهند داد. حسين ع گفت: نه به خدا مانند ذليلان تسليم نمى‏شوم و مانند بردگان فرار نخواهم كرد و نه اقرار به بندگى در برابر شما خواهم داشت.آنگاه گفت: اى بندگان خدا من از اينكه سنگسارم كنيد به پروردگار خويش پناه مى‏برم و از هر سركشى كه به روز حساب ايمان ندارد نيز به پروردگار خويش پناه مى‏برم.سپس از مركب خويش پياده شده و عقبة بن سمعان را بگفت تا آن را زانوبند زد و دشمن به سوى آن حضرت حمله برد. همين كه حر بن يزيد مشاهده كرد كه اين قوم به جنگ با آن حضرت تصميم گرفته‏اند رو كرد به عمر بن سعد و گفت: آيا تو با اين مرد جنگ خواهى كرد؟ گفت: به خدا بله، جنگى كه دست كم سرها بيفتند و دستها بريده گردند. حر گفت: آيا در آنچه به شما پيشنهاد كرد، رضايت نمى‏دهيد؟ عمر بن سعد گفت، اگر كار با من بود رضايت مى‏دادم، اما امير تو اين را نپذيرفت.پس حر بيامد تا در كنارى از مردم بايستاد.يكى از مردان قومش نيز با وى بود به نام قرة بن قيس .حر به او گفت امروز اسبت را آب داده‏اى؟ گفت: نه. گفت: نمى‏خواهى آن را آب دهى؟ پس حر اندك اندك خود را به حسين (ع ) نزديك ساخت.يكى از قوم وى به نام مهاجر پس اوس گفت : اى پسر يزيد چه مى‏خواهى؟ آيا مى‏خواهى حمله كنى؟ حر وى را پاسخ نگفت و لرزش سراپايش را گرفت.مهاجر گفت: به خدا كار تو مرا به شك و ترديد واداشته.هرگز به هنگام جنگ تو را به اين حال نديده بودم كه اكنون مى‏بينم.اگر به من مى‏گفتند، دليرترين مردم كوفه كيست؟ غير از تو از كسى نام نمى‏بردم.اين چيست كه از تو مى‏بينم؟ حر گفت به خدا من خود را ميان بهشت و جهنم مردد مى‏بينم.به خدا چنانچه مرا پاره پاره كنند و بسوزانند چيزى را بر بهشت اختيار نمى‏كنم.اين را بگفت و اسب خويش را بزد و در حالى كه دست بر سر گذاشته و به سوى حسين ( ع )  به راه افتاده بود چنين مى‏گفت: خداوندا به سوى تو بازمى‏گردم.بارالها من دلهاى دوستان تو و فرزندان دختر پيمبر تو را آزرده ساختم .پس توبه مرا بپذير. همين كه به حسين ع نزديك شد گفت: اى فرزند پيامبر، خدا مرا فدايت كند.من همانم كه تو را از بازگشت جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين مكان فرود آوردم .من هرگز گمان نداشتم اين مردم آنچه را گفته بودى نپذيرند و كار ما به اينجا بكشد، و تو را به اين سرنوشت دچار سازند.به خدا اگر مى‏دانستم كه اوضاع چنين مى‏شود هرگز به چنين كارى دست نمى‏زدم.اينك پيش تو آمده‏ام و از آنچه كرده‏ام به پيشگاه پروردگارم توبه مى‏برم.تو را با جان خود ياريت مى‏كنم تا پيش رويت بميرم.آيا توبه من پذيرفته است؟ حسين ( ع )  گفت: آرى خداوند توبه تو را مى‏پذيرد.اكنون از اسب فرود آى.حر گفت: من به حال سوارى از پياده بهتر مى‏جنگم.من در يارى تو بر اسبم مدتى با آنها كارزار مى‏كنم.هر چند كه در پايان، كارم به فرود آمدن خواهد كشيد. حسين ع گفت: خدايت رحمت كند هر چه به نظرت مى‏رسد انجام ده.پس پيش روى امام بيامد و مردم كوفه را پند و اندرز داد.اما گروهى از آنان به سوى او حمله بردند و تير انداختند .حر بازگشت تا پيش روى حسين ( ع  )  بايستاد.در اين موقع بود كه عمر بن سعد فرياد زد، اى دريد، پرچم را نزديك آر.پس دريد پرچم را پيش برد آنگاه ابن سعد تيرى در كمان نهاد و به سوى سپاه حسين (ع )  بينداخت و گفت: شاهد باشيد كه من نخستين كس بودم كه تير رها كردم و به دنبال او لشگرش تيرها را رها كردند.چنان كه گويى قطرات باران است كه بر آنها سرازير گشته است .پس از ياران امام كسى باقى نماند كه تيرى به او اصابت نكرده باشد.


پس حسين (ع )  رو كرد به ياران خود و گفت: خداوند شما را رحمت كند.برخيزيد تا به سوى مرگ رويم.كه هرگز از آن گريزى نيست و بدانيد كه اين تيرها كه به سوى ما رها ساختند، پيامهاى آنان است كه شما را به جنگ مى‏خوانند.و بدين ترتيب نبرد آغاز شد و چند ساعت در آن روز حملات يكى پس از ديگرى انجام مى‏گرفت، تا آنجا كه گروهى از ياران حسين ( ع ) به شهادت رسيدند .ارباب مقاتل در باره نحوه شهادت هريك از ياران امام حسين (ع ) شرح گسترده اي ذكر كرده اند كه در اين مقال اندك نمي گنجد ....
  در اين روز امام همچنان بجنگيد.چندان كه هفتاد و دو زخم بر بدنش وارد شد و همين كه ضعف بر او غلبه كرد، لحظه‏اى ايستاد كه استراحت كند.در اين حال بود كه ناگاه سنگى بر پيشانى وى اصابت كرد.پيراهن خود را گرفت كه خون از پيشانيش پاك كند.سپس در همين اثنا تير سه شعبه زهر آلودى بيامد و در قلب آن حضرت فرو رفت.پس گفت: بسم الله و بالله و على ملة رسول الله .آنگاه سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «خداوندا تو مى‏دانى كه اين لشگر، كسى را مى‏كشند كه جز او پسر دختر پيمبرى در روى زمين نيست.پس از آن تير را از پشت سر بيرون كشيد و خون مانند ناودان جارى گرديد و از اثر آن نيروى جنگ از او سلب شد و ايستاد.پس مدتى دراز هم‏چنان بايستاد، و هر كس مى‏خواست به وى نزديك شود، بى‏درنگ بازمى‏گشت و از او دور مى‏شد.زيرا نمى‏خواست كه نزد خدا خون حسين ( ع)  را به گردن بگيرد.آنگاه شمر به سواره‏ها و پياده‏ها بانگ زد: واى بر شما، منتظر چه هستيد.مادرهايتان عزادارتان شود .بكشيد او را.پس از هر سو به وى حمله بردند.زرعة بن شريك ضربتى بر دست چپ حسين وارد آورد .آن حضرت نيز شمشيرى بر او زد كه از پاى درآمد.يكى ديگر نيز ضربتى به شانه مقدسش زد كه به صورت روى زمين قرار گرفت.خستگى و رنج بر وى چيره شده بود.همين كه مى‏خواست برخيزد، از شدت ضعف بر زمين مى‏افتاد.در اين حال سنان بن انس نخعى نيزه‏اى بر گلوى حسين (ع ) زد و باز بيرون آورد و در استخوانهاى سينه او فرو برد.سپس تيرى به سوى حسين ع انداخت، كه بر گلوى او وارد آمد.از اثر آن تير بر زمين افتاد.پس برخاست و نشست و تير را از گلوى خويش بيرون آورد و هر دو دست خود را زير خونها مى‏گرفت و چون پر مى‏شد بر سر و محاسنش مى‏ماليد و مى‏گفت: اين چنين به ديدار خداوند مى‏روم كه به خون خود خضاب كرده‏ام و حق مرا غصب كرده‏اند...
سيد محسن امين  ،علي حجتي كرماني ،  سيره معصومان، ج 4، ص 152

حضرت اباعبداللّه الحسين ( ع )  ، بنا بر روايات مشهور، روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه ديده به جهان گشودند و جهاني را مملو از نور حضور خود ساختند  . پدر بزرگوارشان  حضرت علي ابن ابي طالب ( ع )  و مادر بزررگوارشان حضرت صديقه طاهره س است . امام  حسين ( ع )   مدت شش سالِ  از كودكي خود  را با پيغمبر اكرم (ص )  گذارند و پس از رحلت آن بزرگوار، سى سال در كنار پدرش على ( ع )   به سر برد و در همه حوادث پرتلاطم دوران آن حضرت نقش فعالي ايفا  كرد .پس از شهادت اميرمومنان ( ع )   و برادر عزيزش امام حسن ( ع )    آن حضرت ده سال، ضمن  ارزيابى حوادث روزگار ،  بارها با اعتراض به معاويه و پس از مرگ او به به   يزيد، شجاعانه در برابر حكام جور مقاومت  و از بيعت با آنان  خوددارى كرد. امام  حسين ع  نمونه ل يك انسان كامل  است . در بزرگي شخصيت  او همين بس كه  نام حسين در اذهان همگان ، همواره  مفاهيمي چون اخلاص ،  شجاعت ،  ظلم ستيزى  ،  خروش عليه  ستم و تبعيض ، ايثار ، جوانمردي ، جانبازي  و شهادت  را زنده مي سازد .


در سالهاي اواخر دهه پنجاه و اوايل  دهه شصت هجري ،   بني اميه تمامي هم خود را براي انحراف  اسلام از ريشه و معيار اصلي آن آغاز كرده بود .  ظلم و ستم بي حد و حصر حاكمان و انحراف از حركت اصيل اسلامي در سال شصت هجري ، امام ( ع )   را برآن داشت  كه براى به حركت درآوردن امت، به  خطابه ا كتفا نكند و آنان را به فداكاري ، ايثار و قيام در برابر  باطل بشوراند تا زمينه احقاقِ حق  فراهم شود .  امام حسين ( ع )   تصميم به قيام عليه حكومت اموي گرفت و  در باره هدف از قيامش فرمود :  من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم، من فقط براى اصلاح دردين امت جدم از وطن خارج شدم. من با قيام خود خواستار  امر به معروف و نهى از منكرم  و مي خواهم به سيره و روش جدم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.
آن حضرت  در محرم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و ياران باوفايش، در سرزمين كربلا تصويري ماندگار از قيام در برابر ظلم و ستم را براي جهانيان به يادگار نهاد كه تا ابد خاطره آن براي همگان جاودان خواهد بود . آن امام همام و  يارانش در طريق احياي سنت نبوي و امر به معروف ونهي از منكر به  شهادت رسيدند و سرخ ترين خاطره را بر سبزترين در خت عدالت و جوانمردي  پيوند زدند . مرقد مطهر آن حضرت - كربلاي معلا-  تا هميشه دهر  يادآور مردان عاشورايي از قبيله آفتاب است . 

      
سريه قرطاء :
در چنين روزي در  سال ششم هجرى قمرى  سريه قرطاء به وقوع پيوست  . در اين سريه حضرت رسول اكرم (ص ) محمد بن مسلمه را به جنگ با گروه قرطاء از  قبيله بنى بكر بن كلاب  گسيل كردند . اين گروه مسلمانان را آزار مي دادند و هر از گاه به دنيال فرصتي بودند كه ضربه اي به مسلمانان وارد آوردند . محمد بن مسلمه  د رچنين روزي از مدينه خارج شد و پس از چندين روز  قتال با گروه ياد شده و شكست آنان به مدينه  با پيروزي و سرافرازي بازگشت .

كشته شدن عبيد الله بن زياد :
در چنين روزي در سال  67 هجرى قمرى  عبيدالله بن زياد به دست مختار ثقفي به قتل رسيد  .مختار پس از وقايع فجيع كربلا با به راه انداختن قيامي در صدد بود كه تمامي عوامل اصلي فجايع كربلا را به هلاكت برساند و در اين راه نيز تا حدود زيادي موفق شد . البته ماهيت قيام مختار در تاريخ به گونه هاي مختلف مورد ارزيابي قرار گرفته است كه در اين مقال مجال طرح آنها نيست . در 24 ذى حجه سال 66 قمرى ، سپاهى  به فرماندهى ابراهيم بن مالك اشتر نخعى از سوي مختار ثقفي   به سوى شهر موصل در  عراق روانه شد  و از آن سوي نيز عبدالمالك بن مروان  سپاهي به  فرماندهي  عبيدالله بن زياد روانه خنثي سازي حمله مختار كرد . دو سپاه در منطقه اي در نزديكي موصل به هم آميختند و شمار كثيري از سپاهيان عبيدالله كشته شدند . در اين جنگ عبيدالله بن زياد يكي از عوامل اصلي واقعه كربلا   كشته شد و سپاه او با شمار كشته شدگان بسيار مجبور به عقب نشيني گرديد .

در گذشت بشر حافي :
در چنين روزي در سال 266 ه ق بشر حافي در گذشت . بشر حافي يكي از عرفاي بزرگ جهان اسلام است كه به دليل وقوع وقايعي در زندگي اش به حافي مشهور شده است . او از بزرگان عباسي است و در زمره بزرگان اين قوم به شمار مي رود  . وي ابتدا در مرو ساكن بود و پس از آن به سوي بغداد رفت و در آنجا با توجه به ثروت و مكنت بسيار زندگي شايان توجهي را برپا ساخته بود . بشر روزي در خانه خود مشغول طرب و جشن بود و آواز آن تا دور ها شنيده مي شد .  امام موسي ابن جعفر (ع)   از كنار خانه او گذر مي كرد و باشنيدن اين طربناكي   به سوي خانه وي  آمد و به كنيز او فرمود :( نقل به مضمون )   صاحب اين خانه بنده است يا اينكه آزاد است؟ گفت: آزاد... حضرت فرمودند: همان... بنده چنين عمل نمي كند .كنيز  اين كلام را  به بشر رسانيد . بشر با شنيدن اين كلام دچار تحولي شگرف شد و با پاي  پياده به دنبال امام ( ع ) دوان شد . بشر پس از آن به سوي عرفان و تصوف گام نهاد و هر گز پاپوش بر پاي نكرد و بهمين دليل به بشر حافي معروف گرديد .

در گذشت شيخ ابوالحسن خرقاني :
در چنين روزي در سال 425 ه ق شيخ ابوالحسن خرقاني از بزرگان صوفيه چشم از جهان فروبست . از او كرامات بسيار و جملات مختلف عرفاني نقل كرده اند .

آن دوست كه ديدنش بيارايد چشم   بى ديدنش از گريه نياسايد چشم
ما را ز براى ديدنش بايد چشم    گر دوست نباشد, به چه كار آيد چشم؟

شيخ ابوالحسن خرقاني روزي به اصحاب خود گفت كه چه بهتر بود؟ گفتند: شيخا هم تو بگوي. گفت: دلي كه در وي همه ياد كرد او بود.
از شيخ كتابي با نام نورالعلم باقي مانده است .


تظاهرات گسترده در تهران :


در چنين روزي در سال 1357 يكي از بزرگترين تظاهرات در تهران عليه رژيم پهلوي روي داد . در اين تظاهرات مردم با استفاده از فرصت به دست آمده عاشورا ، عزاداري حسيني را به قيامي عيني عليه رژيم پهلوي  تبديل كردند .گفته مي شود در اين روز بيش از دو ميليون نفر از مردم در تظاهرات عليه شاه شركت كرده بودند .  در پايان راهپيمائى عاشورا قطعنامه‏اى از سوى كليه گروههاى شركت كننده در تظاهرات صادر  شد.نكات اصلى قطعنامه مزبور پذيرفتن رهبرى آيت الله خمينى از سوى همه گروهها و تاكيد بر ادامه مبارزه تا سقوط شاه، بازگشت تبعيدى‏ها، و پشتيبانى از اعتصابات و دعوت از افسران و سربازان براى پيوستن به مردم بود. راهپيمايى‏هاى عظيم تاسوعا و عاشورا، نتايج فورى و تعيين كننده‏اى داشت كه اهم آن شكست دولت نظامى و ناتوانى آن در اداره مملكت، يكپارچگى گروههاى سياسى، اعم از ملى و مذهبى و تاييد رهبرى آيت الله خمينى بود. عظمت راهپيمايى و تظاهرات دو روز تاسوعا و عاشورا و نظم و ترتيب و سازماندهى و نتايج آن، در مطبوعات جهان، بخصوص در رسانه‏هاى خبرى اروپا و آمريكا، مورد بحث و تفسير قرار گرفت.نيويورك تايمز نوشت «تظاهرات اين دو روز، نشان داد كه دولت فاقد قدرت و توانايى براى برقرارى نظم و قانون در شهرهاست.به هر حال، اپوزيسيون نشان داد كه يك دولت جانشين است‏» . 
 
انفجار در حرم حضرت رضا ع :


در چنين روزي در سال 1415 ه ق منافقين كوردل با كارگذاري يك فقره بمب در حرم مطهر حضرت علي ابن موسي الرضا خوي ددمنشانه خويش را بيش از پيش به  نمايش نهادند . اين بمب  به وزن پنج كيلو گرم پس از انفجار شماري از هموطنان عزيز را به شهادت رساند و چندين نفر را نيز مجروح كرد . اين عمل منافقين تنها بر خشم و انزجار مردم ايران نسبت به اين گروهك تروريست افزود . 
  
قرار داد همكاري ايران وروسيه :


درچنين روزي در  سال1299هجري شمسي   ،  دولتين  ايران و روسيه، معاهده اي را امضا كردند كه بر اساس آن روسيه ملزم مي شد تمامي نيروهاي نظامي خود را  از ايران خارج سازد .

تظاهرات براي ملي شدن نفت  :

در چنين روزي در سال  1329 ه ش مردم  تهران در تظاهرات گسترده اي  ، خواستار ملي شدن صنعت نفت و لغو 
قراردادهاي  نفتي  با انگلستان شدند . اين گونه تظاهرات در پايان منجر به ملي شدن صنعت نفت در ايران شد . 

عزل يك انگليسي از قدرت :
در چنين روزي در سال 1956 ميلادي ،  شاه حسين ،پادشاه اردن  گلوپ پاشاي انگليسي را از رياست ستاد ارتش اردن عزل كرد .
 
پيمان سن استفانو :
در چنين روزي در سال  1878 پيمان  سن استفانو ميان دو كشور روسيه و عثماني منعقد گرديد . اين پيمان به جنگ چند ساله اين دو كشور پايان مي داد . 

كشف راديو اكتيو :
در چنين روزي در سال 1896ميلادي هانري بكرل  فيزيكدان بر جسته براي نخستين بار توسط اشعه ايكس  خاصيت تشعشع راديو اكتيويته  را كشف كرد .

تولد رنوس آپوستوليتوس :
در چنين روزي در سال 1924 ميلادي آپوستتوليتوس شاعر و نويسنده يوناني به دنيا آمد . كاتيگورو عنوان مهمترين اثر اوست . 

در گذشت دي اچ لارنس :
در چنين روزي در سال 1030 ميلادي ي  اچ لارنس از نويسندگان بر جسته انگليسي در چهل  چهار سالگي در گذشت . ديويد هربرت در سال 1885 در انواده اي فقير در ناتينگام انگلستان ديده به جهان گشود . وي در جواني پس از انجام تحصيلات به آموزگاري مشغول شد . او در همين هنگام نخستين اثر خود را در سال 1911 ميلادي به نام طاووس سفيد به بازار نشر عرضه كرد . وي پس از آن به سفر هاي گوناگون روي آورد و ايده هاي داستانهاي بعدي خود را از اين سفر ها در يافت مي كرد . فرزندان ، قوس و قزح ، و دلداده خانم  چاتر لي عناوين مهمترين آثار اويند . دي.اچ. لارنس در دوره كاري خود بر نويسندگان پس از خود بسيار  تاثير گذاربوده است . وي  در آثار خود به روابط اخلاقي نگاهي نو دارد  و  به انگاره هاي ارزشي چندين دهه ادبيات انگليسي حمله مي كند .

نخستين قانون مهاجرت آمريكا :
در چنين روزي در سال 1819 ميلادي نخستين قانون مهاجرت آمريكا از تصويب نمايندگان كنگره اين كشور گذشت .

حمله به عراق :
در چنين روزي در سال 1917 ميلادي انگلستان حمله خود را عراق آغاز كرد . اين كشور توانست ظرف هشت روزعراق را به تصرف خويش در آورد .

انتشار مجله تايم :
در چنين روزي در سال 1923 ميلادي انتشار مجله تايم آغاز شد .
 
در گذشت صلاح الدين ايوبي :
در چنين روزي در سال 1193    صلاح الدين ايوبي حاكم  مصر و سوريه  در گذشت . او در برابر حملات صليبيون به دفاع از گستره حاكميت  اسلام پرداخت .

استقلال رود زيا :
در چنين روزي در سال 1970 ميلادي كشور رود زيا مستقل شد .

استقلال تگزاس :
در چنين روزي در سال 1837 ميلادي  جمهوري تگزاس استقلال خود را از مكزيك اعلام كرد .   

هوشي مينه رييس جمهور :
در چنين روزي در سال 1946 ميلادي هوشي مينه به عنوان رييس جمهور ويتنام شمالي انتخاب شد .

ورود سربازان به ويتنام :
در چنين روزي در سال 1966 ميلادي 215هزار سرباز آمريكاي وارد سرزمين ويتنام شدند .

استقلال مراكش :
در چنين روزي در سال 1956 ميلادي رييس كشور  مراكش قرار داد خود با فرانسه  را پاره كرد و استقلال خود را از فرانسه اعلام نمود .

ملي شدن نفت در مكزيك :
در چنين روزي در سال 1937 ميلادي مكزيك نفت خود را ملي اعلام كرد .  
 
تولد گراهام بل
:
در چنين روزي در سال 1847 ميلادي   الكساندر گراهام بل اسكاتلندي مخترع تلفن  ديده به جهان گشود . وي توانست تلفن را اختراع كند .

کد خبر 62691

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha