بنا به نقل طبري عصر پنجشنبه نهم محرم، عمرسعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت درآمد. امام(ع) در آن ساعت در بيرون خيمه به شمشيرش تكيه نموده و خواب خفيفي بر چشمانش مستولي شده بود. چون زينب كبري عليها السلام سر و صداي لشكر عمرسعد را شنيد و جنب و جوش آنها را ديد به نزد امام آمد و عرضه داشت: برادر! اينك دشمن به خيمه ها نزديك شده است.
امام (ع) سربرداشت اول اين جمله را گفت:" إني رأيت رسول الله...؛ اينك جدم رسول خدا را در خواب ديدم كه به من فرمود: فرزندم به زودي به نزد ما خواهي آمد."
سپس خطاب به برادرش ابوالفضل(ع) چنين گفت: جانم به قربانت! سوارشو و با اين ها ملاقات كن و انگيزه و هدف آنان را بپرس.
طبق فرمان امام(ع) حضرت ابوالفضل با بيست تن، كه زهيربن قين و حبيب بن مظاهر نيز در ميان آنان ديده مي شد، به سوي دشمن حركت نمود و در مقابل آنان قرار گرفت و انگيزه حركتشان را سؤال كرد.
لشكريان عمرسعد در جواب او گفتند: اكنون از سوي امير( ابن زياد) حكم تازه اي رسيده است كه بايد شما بيعت كنيد وگرنه همين الآن وارد جنگ خواهيم شد.
حضرت ابوالفضل به سوي امام برگشت و پيشنهاد آنان را به عرض آن حضرت رسانيد.
امام در پاسخ وي چنين فرمود: به سوي آنان بازگرد و اگر توانستي همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم؛ زيرا خدا مي داند كه من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم.
ابوالفضل (ع) برگشت و تقاضاي مهلت يك شبه نمود. عمر سعد چون در قبول اين پيشنهاد مردد بود، از اين رو موضوع را با فرماندهان لشكر مطرح و نظر آنان را جويا گرديد.
يكي از فرماندهان به نام عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر اين ها از ترك و ديلم بودند و چنين مهلتي را از تو درخواست مي كردند بايد به آنان جواب مثبت مي دادي حال آنكه كه اينان فرزندان پيامبر هستند.
قيس بن اشعث، يكي ديگر از فرماندهان گفت: به نظر من هم بايد به درخواست حسين جواب مثبت داد؛ زيرا اين درخواست نه براي عقب نشيني آنها از جبهه و نه براي تجديدنظر است؛ بلكه به خدا سوگند! فردا اين ها پيش از تو به جنگ شروع خواهند نمود.
عمرسعد گفت: اگر چنين است پس چرا شب را به آنان مهلت بدهيم؟
به هر حال، پس از گفتگوي زياد، پاسخ عمرسعد به حضرت ابوالفضل(ع) اين بود: ما امشب را به شما مهلت مي دهيم اگر تسليم شديد و به فرمان امير گردن نهاديد به نزد او مي رويم و اگر امتناع كرديد ما هم شما را به حال خود باقي نخواهيم گذاشت و جنگ است كه سرنوشت شما را تعيين خواهد نمود.
بدين گونه با درخواست امام(ع) موافقت و شب عاشورا به وي مهلت داده شد.
از اين درخواست امام(ع) مي توان به اهميت نماز و دعا و نيايش و تلاوت قرآن پي برد كه آن حضرت تا آن جا به اين مسائل علاقه دارد كه از دشمن ناجوانمردش درخواست مهلت مي كند تا يك شب ديگر از عمر خويش را با اين اعمال بگذراند. و چرا چنين نباشد كه حسين(ع) براي ترويج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعارهاي الهي بدين جا آمده است و مناجات و نيايش با پروردگار بهترين و لذت بخش ترين دقايق زندگي اوست و بايد هر ملتي كه براي خدا قيام مي كند، همين اعمال را شعار و ملاك عمل خويش قرار بدهد.
و از اين جاست كه در زيارت نامه امام آمده است:" و أشهد أنك قد أقمت الصلاة و آتيت الزكاة وأمرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و أطعت الله و رسوله حتي أتاك اليقين."
منبع : كتاب سخنان حسين بن علي عليهما السلام ، از مدينه تاكربلا ، محمد صادق نجمي ، ص 196.
نظر شما