به گزارش خبرنگار مهر، در این بخش فیلمهای "عطش"، "میانپرده تابستانی"، "شب دلقکها"، "مهر هفتم"، "توتفرنگیهای وحشی"، "چهره"، "چشمه زندگی"، "همچون در یک آینه"، "فلوت جادویی"، "تخم مار" و "سونات پائیزی" روی پرده میرود.
"عطش" که با عنوان "سه عشق عجیب" نیز شناخته میشود، سال 1949 بر مبنای سه داستان کوتاه از بریگیت تنگروت ساخته شد و خود وی نقشی کوتاه در فیلم داشت. فیلمنامه را هربرت گرونیوس نوشت و داستان درباره یک زوج ناراضی است که در یکی از روزهای سال 1946 هنگام بازگشت از سفر به ایتالیا با هم بحث میکنند و بعد فیلم به گذشته میرود و زن خاطرات خود را از ارتباط با یک افسر میانسال مرور می کند. در این فیلم اوا هنیگ، بریگر مالمستن و میمی نلسون نقشآفرینی میکنند.
"میانپرده تابستانی" با بازی مای ـ بریت نیلسون، بیرگر مالمستن و آلف کیهلین محصول سال 1951 است. داستان درباره بالرینی بااستعداد به نام مری است که یک تابستان با هنریک دانشجویی جوان از خانوادهای ثروتمند آشنا میشود و به او دل میبازد. اما هنریک در یک حادثه میمیرد. سالها بعد مری دیگر یک بالرین شناخته شده است. یک شب پیش از اجرا دفتر خاطرات هنریک به دست او میرسد. او به کلبه تابستانی باز میگردد و خاطرات خود از هنریک را مرور میکند و ...
برگمان از "میانپرده تابستانی" به عنوان یکی از فیلمهای مهم خود یاد کرد و گفت: "هرچند ممکن از دید یک غریبه این فیلمی از مد افتاده باشد، اما برای من اینطور نیست. "میان پرده تابستانی" اولین فیلمی است که هنگام ساخت آن احساس استقلال میکردم. فیلم را با سبک خاص خودم ساختم."
فیلم "شب دلقکها" که با دو عنوان "خاک اره و پولک" و "شب عریان" نیز شناخته میشود با یک فلاشبک آغاز میشود و درباره دلقکی به نام فراست و همسر او آلما است. داستان آنها گاهی اوقات به موازات هم پیش میرود و بعضی وقتها با داستان آلبرت و آن در هم میآمیزد.
آلبرت صاحب یک سیرک کوچک و پرزرق و برق و آن، معشوقه اوست که یکی از بازیگران سیرک است. سیرک آلبرت در شهری کوچک توقف میکند. آلبرت سال ها پیش همسر خود آگدا را ترک کرد، اما اکنون از این همه سال آواره جادهها بودن خسته است. او میکوشد با آگدا آشتی کند، اما ... آکه گرونبرگ، هاریت آندرسون، آندرس اک، آنیکا ترتو و گونار بیورنستراند از بازیگران این فیلم هستند که محصول سال 1953 است.
داستان قرون وسطایی "مهر هفتم" با بازی ماکس فن سیدو، گونار بیورنستراند، بی بی آندرسون و گونل لیندبلوم محصول سال 1957 است. فن سیدو نقش شوالیهای به نام آنتونیوس بلوک را بازی میکند که در قرن چهارده از جنگ صلیبی بازمیگردد. او با "مرگ" (اکروت) رو به رو میشود. شوالیه مرگ را به شطرنج دعوت میکند و قول میگیرد مرگ او تا پایان بازی به تعویق بیفتد. این فیلم محصول 1957 با بودجهای حدود 150 هزار دلار ساخته شد و جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره کن را برد.
عنوان فیلم نقل قولی از فصل هشت مکاشفات یوحناست که در آن به پایان دنیا اشاره شده است. برگمان با فیلم "مهر هفتم" در سطح بینالمللی به شهرت فراوان دست یافت. او سال 1971 درباره فیلم خود گفت: "هر چه میخواهید علیه "مهر هفتم" بگویید. زمانی که فیلم را میساختم به شدت از مرگ میترسیدم. حس میکردم شب و روز با مرگ در تماس هستم و این ترس بسیار زیاد بود. وقتی فیلم ساخته شد، ترس من هم ریخت. حس میکردم یک نقاشی را با عجله کشیدهام."
صحنهای از فیلم "مهر هفتم"
"توتفرنگیهای وحشی" درباره یک استاد سالخورده دانشگاه با بازی ویکتور شوستروم است که در پنجاهمین سالگرد فارغالتحصیلی از دانشگاه برای دریافت دکترای اقتصاد راهی لوند میشود. در این سفر عروس او ماریانه (اینگرید تولین) نیز میآید. آنها در طول راه به افراد مختلف برمیخورند. بورگ به تدریج دچار کابوس میشود و خاطرات گذشته پیش چشمش جان میگیرد. بیبی آندرسون و گونار بیورنستراند از دیگر بازیگران این فیلم سال 1957 هستند که برنده خرس طلا برلین و نامزد اسکار فیلمنامه غیراقتباسی شد.
برگمان فیلمنامه "توتفرنگیهای وحشی" را در حالی نوشت که در بیمارستان بود. این آخرین حضور شوستروم، کارگردان و بازیگر بزرگ سینمای سوئد بود که فیلم صامت "باد" با بازی لیلیان گیش از معروفترین ساختههای اوست. برگمان درباره نقشآفرینی شوستروم در "توتفرنگیهای وحشی" گفت: "من فقط او (شوستروم) را در ذهن داشتم. اگر او نبود همه چیز خراب میشد. هیچکس دیگر را نمیتوانستم برای این نقش تصورکنم. بین ویکتور و پدرم شباهتهایی بود که میخواستم درست از کار درآید، و البته بین من و پدرم. در واقع نقش شخصیت بورگ تلفیقی از پدرم، ویکتور و من بود."
"چهره" یا "شعبدهباز" تولید سال 1958 با بازی ماکس فون سیدو، اینگرید تولین، گونار بیورنستراند و بیبی آندرسون درباره یک گروه سیار به رهبری دکتر فولگر (فون سیدو) است که در قرن نوزدهم وارد شهری کوچک میشوند که مردم آن به شعبده اعتقاد ندارند. گروه، ذهنیت میزبانان خود را به بازی میگیرند و ... "چهره" تا حدی با الهام از نمایشنامه "جادو" نوشته جی. کی. چسترتن ساخته شد که یکی از نمایشنامههای مورد علاقه برگمان بود. این فیلم در سال 1959 جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم ونیز را از آن خود کرد.
داستان فیلم "چشمه زندگی" در سوئد قرن چهاردهم روی میدهد و درباره یک خانواده روستایی است که دختر جوان آنها را گروهی بزچران مورد آزار و اذیت قرار میدهند و بعد به قتل میرسانند. مدتی بعد قاتلان دختر ندانسته به خانه والدین دختر گمشده با بازی ماکس فون سیدو و بریگیتا والبرگ میروند و تقاضای غذا و سرپناه میکنند. به زودی پدر و مادر دختر به حقیقت پی میبرند و تصمیم میگیرند انتقام دخترشان را بگیرند.
فیلمنامه "چشمه زندگی" را اولا ایزاکسون بر مبنای یک داستان سوئدی قرن سیزدهمی نوشت. برگمان برای این فیلم در سال 1961 برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی شد و در جشنواره فیلم کن نیز مورد تقدیر قرار گرفت. خود برگمان از "چشمه زندگی" به عنوان یکی از مرموزترین فیلمهای خود یاد کرد و البته پذیرفت فیلم او ضعفهایی هم داشت.
"همچون در یک آینه" با بازی هاریت آندرسون، گونار بیورنستراند، ماکس فون سیدو و لارس پاسگارد محصول سال 1961 است. داستان فیلم در 24 ساعت روی میدهد. چهار عضو یک خانواده مدتی پس از مرخص شدن کارینا (آندرسون) از آسایشگاه بیماران روانی برای تعطیلات به جزیرهای دورافتاده میروند. مارتین (فون سیدو)، همسر کارینا به او و برادرش مینوس (پاسگارد) میگوید بیماری کارینا غیرقابلدرمان است. برای دیوید (بیورنستراند) پدر کارین نیز که نویسنده است بیشتر موضوع بیماری دخترش اهمیت دارد، تا خود او و ...
برگمان از "همچون در یک آینه" به عنوان نخستین بخش سهگانهای با مضمون معنویت یاد کرد که "نور زمستانی" و "سکوت" دو فیلم دیگر آن هستند. این فیلم در سال 1962 برنده اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شد. برگمان درباره این فیلم گفت: "حس میکنم عامل واقعگریزی و راست نبودن آن نقشی بسیار مهم در "همچون در یک آینه" دارد؛ یک جور تمایل توام با استیصال برای رسیدن به امنیت و تلاش برای پیدا کردن یک راه حل، حس در ذهن داشتن سوالاتی که پاسخی برای آنها نیست."
برگمان فیلم تلویزیونی "فلوت جادویی" را سال 1975 بر مبنای اپرای "فلوت جادویی" ولفگانگ آمادئوس موتسارت و لیبرتو سیکاندر کارگردانی کرد و در آن اولریک کولد، یوزف کوست لینگر و ایرما اوریلا حضور دارند. او درباره فیلم گفت: "زمان ساخت این فیلم بهترین دوران زندگیام بود. نمیتوانید تصور کنید شنیدن روزانه موسیقی موتسارت در استودیو چه حسی ایجاد میکرد. اگر فیلم را ببینید متوجه منظورم میشوید." او "فلوت جادویی" را با بودجه 650 هزار دلاری برای تلویزیون سوئد ساخت. هنگام اجرای اپرا برگمان، لیو اولمان، ارلاند یوزفسون و سون نیکویست در میان تماشاگران دیده میشوند.
فیلم "تخم مار" تولید مشترک سال 1977 آمریکا و آلمان غربی است و در آن لیو اولمان، دیوید کارادین، گرت فروبه و هاینتس بنت نقشآفرینی کردهاند. داستان فیلم در برلین دهه 1920 و در دوران رکود اقتصادی و فضای پرتنش سیاسی کشور روی میدهد. در این بین یک هفته از زندگی ایبل رزنبرگ (کارادین)، یک آکروبات بیکار آمریکایی و زندگی سخت او در برلین فقرزده مورد توجه قرار میگیرد. وقتی ماکس برادر ایبل خودکشی می کند او به دیدن مانوئلا (اولمان) همسر ماکس می رود که...
نقش اصلی فیلم "تخم مار" به داستین هافمن پیشنهاد شد، اما او این نقش را نپذیرفت. از این فیلم به عنوان تنها فیلم هالیوودی برگمان یاد می شود. عنوان فیلم از یکی از دیالوگهای شخصیت بروتوس در نمایشنامه "جولیوس سزار" گرفته شد. برگمان درباره فیلم گفت: "اگر شهر رویاهایم را خلق می کردم، شهری که هیچوقت وجود نداشته و هیچوقت نیز به وجود نمیآید، شهری که خود را با بوها و صداهای بلند به رخ میکشد؛ اگر چنین شهری خلق کرده بودم، نه تنها خودم با آزادی کامل و حسی از تعلق خاطر به آن نقل مکان میکردم، بلکه تماشاگر را هم با خودم به این دنیای بیگانه، اما در خفا، آشنا میبردم."
فیلم "سونات پائیزی" با بازی اینگرید برگمن، لیو اولمان، ارلاند یوزفسون و گونار بیورنستراند محصول سال 1978 است و درباره یک پیانیست معروف (برگمن) و ارتباط پرفراز و نشیب او با دخترش اوا (اولمان) که با همسرش در خانهای دورافتاده در نروژ زندگی میکند.
اینگمار برگمان و اینگرید برگمن پشت صحنه فیلم "سونات پائیزی"
این فیلم به دلیل درگیری برگمان با دولت سوئد در مورد مسائل مالیاتی در نروژ فیلمبرداری شد. "سونات پائیزی" سال 1979 برنده جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شد و در دو رشته بهترین بازیگر زن (برگمن) و فیلمنامه غیراقتباسی (برگمان) نامزد اسکار بود. این آخرین فیلم به نمایش درآمده اینگرید برگمن بود که چند سال بعد درگذشت.
برگمان درباره "سونات پائیزی" گفت: "یک منتقد فرانسوی با زیرکی نوشت برگمان با "سونات پائیزی" یک فیلم برگمانی ساخت. بامزه، اما تلخ است. به نظرم این فیلم واقعا برگمانی است، اما اگر این قدرت را داشتم کاری را انجام بدهم که از ابتدا در ذهنم بود، حاصل کار این طور نمیشد. من عاشق تارکوفسکی هستم و او را تحسین میکنم و اعتقاد دارم یکی از بهترین فیلمسازان دنیا است. از فلینی نیز بیاندازه ستایش می کنم، اما این حس را هم دارم که هر دو آنها فیلمهایی ساختند که خاص خودشان بود، اما کوروساوا هیچ وقت فیلم کوروساوایی نساخت."
برگمان افزود: "هیچ وقت نتوانستهام بونوئل را کاملا تحسین کنم. او همان ابتدای کار خود کشف کرد میتوان حقههای هوشمندانه زد و آن را تا حد نبوغ کامل کرد. اما بعد به جایی رسید که دائم این حقهها را تکرار میکرد. همیشه هم مورد تحسین قرار میگرفت. بونوئل همیشه فیلم بونوئلی می ساخت. اکنون وقت آن رسیده روبروی آینه بایستم و از خودم بپرسم: کجا دارم میروم؟ آیا برگمان به جایی رسیده که فیلم برگمانی میسازد؟ به نظرم "سونات پاییزی" نمونهای آزارنده از این مسئله است."
فیلمساز بزرگ سوئدی 14 ژوئیه 1918 در اوپسالا سوئد به دنیا آمد و ژوئیه سال 2007 در 89 سالگی در جزایر فارو درگذشت. از دید بسیاری از دوستداران سینما او یکی از بهترین فیلمسازان دنیا بود و کمتر منتقدی پیدا میشود در فهرست فیلمهای محبوب خود "توتفرنگیهای وحشی" و "مهر هفتم" را از قلم بیندازد.
او در زمان خود نماد بیچون و چرای "هنر" سینما بود و در عین حال در سوئد، زادگاه خود در عرصه نمایش نیز چهرهای شاخص و پرکار به حساب می آمد. برگمان در اطراف خود گروهی بازیگر متعهد شامل هاریت آندرسون، ماکس فون سیدو، لیو اولمان، بیبی آندرسون، گونار بیورنستراند و خیلیهای دیگر را داشت که بهار یا تابستان هر سال با آنها همین طور گروهی از تکنسینهای ماهر، فیلم می ساخت.
برگمان حدود 35 فیلم بلند نوشت و کارگردانی کرد و فیلمهایی را نیز بر مبنای فیلمنامهنویسان دیگر کارگردانی کرد، ضمن اینکه در اواخر دوران کاری خود فیلمهای مستند و تلویزیونی هم میساخت. فعالیت او در عرصه نمایش از اواسط دهه 1940 تا دهه 1990 طول کشید و در این مدت آثار نمایشنامهنویسان بزرگ دنیا شامل استریندبرگ، شکسپیر، ایبسن، مولیر و نویسندگان بزرگ قرن بیستم مانند آلبی، ویلیامز، اونیل را به صحنه برد. برگمان حتی اپرا نیز کارگردانی کرد.
مطرحترین اثر آخرین دوره کاری برگمان فیلم فوقالعاده "فانی و الکساندر" (1982) است که در دو نسخه 312 دقیقه ای و 197 دقیقه ای به نمایش درآمد. این فیلم که داستان آن در 1907 در سوئد روی میدهد، به جرات خوشبینانهترین فیلم برگمان است. "فانی و الکساندر" در سطح بینالمللی با موفقیت فراوان روبرو شد و چهار جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را ازآن خود کرد. این فیلم نقطه اوج یک کارنامه سینمایی و فیلمی بسیار ظریف با مکاشفههای عمیق در شرایط انسانی بود.
بیست و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر از 12 تا 22 بهمن امسال در تهران برگزار میشود.
نظر شما