به گزارش خبرگزاری مهر، محسن فرجی در ابتدای این نشست گفت: بخش عمده ای از داستان امروز ما متاسفانه آن قدر آپارتمان نشینی و کافه ای شده که وقتی داستانی، فضای تازه ای به ما معرفی می کند گمان می کنیم نویسنده تحقیق کرده و در نتیجه بیش از داستان نویس بودن، پژوهشگر است. همه ما می دانیم تحقیق نیازمند روش تحقیق و نتیجه گیری است که هیچ کدام از داستان های اژدهاکشان دارای چنین خصوصیتی نیست.
ادبیات، توهم واقعیت است
نویسنده مجموعه داستان "یازده دعای بی استجابت" گفت: فراموش نکنیم که ادبیات، توهم واقعیت است و مخاطب نباید فریب بخورد که چون نویسنده ای مثل علیخانی سراغ روستایی مثل "میلک" رفته پس حتما دارد واقعیاتی را می گوید که متعلق به یک منطقه خاص است.
محسن فرجی درباره اژدهاکشان گفت: علیخانی با 15 داستان این مجموعه که به نوعی ادامه داستانهای مجموعه قبلی او "قدمبخیر مادربزرگ من بود" است، دنیای اختصاصی خود را می سازد ولی گمان من این است که این موضوع یک رویه مساله است و رویه مهم تر آن ساختن جهان داستانی علیخانی است. اینکه او به چه می اندیشد، به مقولات مهم و دغدغه های بشری چون عشق، مرگ، اخلاق و مذهب چگونه نگاه می کند. متاسفانه این جهان داستانی در اژدهاکشان بسیار تکه پاره است و به جهان داستانی علیخانی نمی رسیم.
وی افزود: نویسنده موفق می شود دنیای اختصاصی خود را خلق کند که اتفاقا نکته مهم و ارزشمندی است و با نگاه به ادبیات داستانی معاصر می بینیم مجموعه داستان اژدهاکشان چقدر متفاوت و اختصاصی علیخانی است. او در زمانی که اغلب نویسندگان ما قادر به خلق دنیای داستانی خود نیستند، توانسته دنیای اختصاصی خود را خلق کند و این اتفاق و موفقیت کمی برای یک نویسنده نیست اما کاش می توانست جهان داستانی اش را نیز بسازد.
منتقد نشست ماهانه نقد کتاب حوزه هنری کرج عنوان کرد: یکی از ایرادهای ساختاری چند داستان مجموعه اژدهاکشان این است که روایت در آغاز به شکل سوم شخص است اما در ادامه بدون دلیل و پشتوانه قدرتمند، روایت اول شخص می شود.
عده ای سودای نوشتن دارند و کسانی پیشه نوشتن
فرجی گفت: ما اگر بتوانیم به نوعی قصه نویسی ایرانی برسیم که نه تنها محتوا بلکه شیوه روایت را از حکایتهای ایرانی بگیریم، موفقیت خوبی می توانیم به دست آوریم. این اتفاق می توانست در مجموعه داستان اژدهاکشان رخ دهد که متاسفانه علیخانی به سادگی از کنار آن عبور کرده و نتوانسته سنگ بنای نوعی قصه ایرانی را بگذارد. او به دلیل این که جدا از داستاننویس بودن سالهاست در حال گردآوری قصه های عامیانه است می توانست از شیوه روایت نقالان و راویان قصه های مردم استفاده کند.
این منتقد ادبی ضمن طبقه بندی نویسندگان به دو دسته "سودا" و "پیشه" گفت: عده ای سودای نوشتن دارند و کسانی پیشه نوشتن. آنها که پیشه نویسندگی دارند از این راه به مخاطب گسترده تر فکر می کنند که الزاما عامه پسند نیستند به طور مثال آقای دولت آبادی یک نویسنده پیشه است. علیخانی جزو نویسندگانی است که سودای نوشتن دارد و پیشه اش نویسندگی نیست و از این راه امرار معاش نمی کند. در تمام دنیا هم وضعیت به همین شکل است و نویسندگان سودا مدام در حال نوشتن و تجربه کردن هستند و گستاخ تر به نظر می رسند که به طور مثال علی خدایی، محمد کلباسی و رضا فرخفال سه نویسنده اصفهانی از این دسته اند و چون نویسندگان پیشه نیستند، یک یا دو کتابی مانده اند.
وی اضافه کرد: سودایی بودن نویسندگان این دسته یک نکته به همراه دارد و آن اینکه ما نمی توانیم مانند زمانِ نقد آثار نویسندگان پیشه، نویسندگان سودا را نقد کنیم. نقد داستانهای نویسنده سودا بسیار سخت تر است چون برخلاف نویسنده پیشه که براساس یک سنت ادبی می نویسد، مدام در حال ابداع است.
نویسنده مجموعه داستان "چوب خط" ادامه داد: در هیچ داستانی از مجموعه اژدهاکشان به طور مستقیم به زمان اتفاق داستانها اشاره ای نمی شود ولی خالی شدن روستا از روستاییان و ترسیم فضای بدون سکنه در میلک نشان دهنده این است که زمان، زمان معاصر و امروز ماست و بدون اشاره مستقیم به زمان نسبی داستانها می رسیم که این موضوع به نظر من از نقاط قوت مجموعه اژدهاکشان است که ضمن بی زمان بودن، در عین حال به شکل داستانی روستاهای امروز ایران را روایت می کند.
علیخانی باید به مرور از شیفتگی به زبان و منطقه الموت در داستانهای خود بکاهد
محسن فرجی افزود: علیخانی باید به مرور از شیفتگی خود به زبان و منطقه الموت در داستانهای خود بکاهد و بیاموزد که به زمان اندک و خواسته مخاطب احترام بگذارد و رگه های زیبایی را پیدا کند. البته خوانندگان اژدهاکشان اگر به کتاب قبلی او "قدمبخیر مادربزرگ من بود" نگاه کنند می بینند که این کتاب پر از این شیفتگی ها و واژگان سخت و نامفهوم بود اما علیخانی چون نویسنده ای تجربی است در ادامه تلاشش به اژدهاکشان رسیده که امیدواریم روز به روز ضمن حفظ روح میلک در داستانها با مخاطب کم حوصله هم بیشتر ارتباط برقرار کند.
این نویسنده و منتقد ادبیات داستانی در ادامه ضمن قرار دادن مجموعه داستان اژدهاکشان در زیرمجموعه ادبیات اقلیمی گفت: سابقه این نوع ادبیات به دهه سی برمی گردد که اوج شکوفایی آن در دهه چهل و با مطرح شدن بحث اصلاحات ارضی و تقابل سنت و مدرنیته است. متاسفانه ادبیات اقلیمی پس از انقلاب افول می کند و نمونه های این نوع ادبیات را کمتر می بینیم. انتشار "قدمبخیر مادربزرگ من بود" و "اژدهاکشان" به نوعی رجعت به ادبیات اقلیمی ماست که به گمان من در ادامه آن نوع ادبیات قرار نمی گیرد و برای خود سبک و سیاق متفاوت و مغایری دارد.
وی اضافه کرد: طرح مبارزات روستاییان و اربابان، مظلوم و ظالم از ارکان ادبیات اقلیمی مرسوم دهه سی و چهل بود که این تقابل در اژدهاکشان وجود ندارد. به عنوان مثال شما در داستانهای علیخانی، مباحثی که در داستانهای به آذین، درویشیان و منصور یاقوتی مطرح می شدند نمی بینید.
وی عنوان کرد: مضمون دیگر ادبیات اقلیمی دهه سی و چهل نقد خرافات و باورهای روستاییان و عقاید و آداب و رسوم آنهاست که نویسنده هایی مثل ساعدی و گلشیری سعی داشتند با داستانهای خود به جنگ خرافات بروند اما در مجموعه داستان "اژدهاکشان" نه تنها نقدی بر خرافات صورت نمی گیرد که بلکه پایه و مبنای داستانها استفاده از همین باورها و عادات است برای ترسیم فضای داستانی.
فرجی در ادامه گفت: بحث طبیعت گرایی در ادبیات اقلیمی نیز قابل توجه بود که ادبیات اقلیمی ما در دهه چهل به دو بخش ادبیات شمال و جنوب تقسیم می شد. در بخش ادبیات شمال بحث خوانین و فئودالها را می بینیم و در بخش ادبیات جنوب نیز بحث نفت و مبارزات کارگری وجود داشت. داستانهای علیخانی در بخش ادبیات شمال ایران قرار می گیرند چرا که روستایی که این نویسنده از آن صحبت می کند روستایی است به نام میلک در الموت که فرهنگ آن با مردم میلک نزدیک است. نویسنده های ادبیات شمال برای رسیدن به یک فضای تغزلی و شاعرانه از زیبایی ها و چشم انداز طبیعت نیز استفاده می کردند که علیخانی از مکان چنین استفاده ابزاری نمی کند بلکه میلک در داستانهای او صاحب شخصیت است. میلک نه تنها شخصیت است که شخصیت اصلی داستانهای "قدم بخیر ..." و "اژدهاکشان" است.
محسن فرجی در نشست نقد اژدهاکشان در کرج گفت: عده ای نیز پس از انقلاب از ادبیات اقلیمی برای رسیدن به فضای رئالیسم جادویی استفاده می کنند که منیرو روانی پور نمونه ای از چنین نویسندگان است. چنین چیزی نیز در کار علیخانی و مجموعه داستان اژدهاکشان نمی بینیم و از این جهت این مجموعه یک کار یکه و متمایز در ادبیات اقلیمی به شمار می رود و در واقع علیخانی نوع خاص خود از این نوع ادبیات را خلق کرده است.
فرجی درباره زبان داستانی مجموعه اژدهاکشان نیز گفت: علیخانی با استفاده هوشمندانه از زبان، کلماتی را به کار برده که ضمن اینکه بار محلی دارند ولی در عین حال نیازی به ارجاع و پانوشت ندارند. او در مجموعه داستان قبلی اش البته مرتکب چنین اشتباهی شده بود.
این منتقد اضافه کرد: استفاده علیخانی از کلمات دارای بار محلی و در عین حال مانوس، به گمان من سه ویژگی به همراه خود آورده است. یک، رسیدن به لحن خاص که به طور مشخص برای این داستانها خلق شده و نشان دهنده سادهگویی مردم الموت و میلک است. دو، تصویرسازی بدون متوسل شدن به شیوه های مرسوم و متداول ساخت تصویر و سه، پیشنهاد دادن عبارات و واژگانی که می توانند به غنای زبان فارسی در ادبیات داستانی ما کمک کنند.
نظر شما