به گزارش خبرنگار مهر، عصر امروز 11 بهمن ماه، دکتر علی موسی افضلی، مترجم کتاب «اعتراضات و پاسخ ها» اثر رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی در این مورد صحبت کرد که «آیا میتوان از دکارت برای فلسفه اسلامی درسهایی آموخت؟».
این مدرس فلسفه که «فرهنگ فلسفی دکارت» اثر کاتینگهام را نیز در دست انتشار دارد، سخن خود را با اشاره به روش فلسفی دکارت آغاز کرد و گفت: برخی فیلسوفان از حیث محتوای کاریشان اهمیت دارند و برخی نیز از نظر روش. دکارت از آن دست فیلسوفانی است که بیشتر نگرانی روش دارد و فلسفهاش بیش از تکیه بر محتوا، بر بحث روش تمرکز یافته است.
وی با اشاره به این که دکارت وارث سنت ارسطویی است گفت: نزدیکی او به فلسفههای سدههای میانه سبب میشود که امکان مطالعات مقایسهای و تطبیقی میان او و فلسفه اسلامی از سایر فیلسوفان غرب بیشتر شود و از این رو میتوان هم از حیث محتوا و هم از نظر روش از او درسهایی برای فلسفه اسلامی گرفت.
دکتر افضلی در ادامه به اهمیت شک دستوری در فلسفه دکارت اشاره کرد و گفت: روش دکارت از ابعاد گوناگون قابل بررسی است و یکی از جنبههای آنکه برای بحث ما بسیار ضروری است شک آن است که در تأمل نخست از کتاب "تاملات" خود در همه معقولات و معلومات شک می کند. البته دکارت در عصر شک زندگی میکرد، اما شک او با دیگر شکگرایان این تفاوت بنیادی را دارد که او یک بار برای همیشه در همه دانستهها تردید میکند و ضرورت بازنگری آنها را با مثال وارسی سیبهای یک جعبه در کتاب «اعتراضات» نشان میدهد.
وی تأکید کرد: از نظر دکارت فیلسوف بر خلاف افراد عادی موظف است که در همه دانستههای خود شک کند تا در میان آنها معرفت یقینی را بازیابد. این ضرورت بازنگری و شک در همه دانستهها در جای جای فلسفه دکارت مشهود است.
دکتر افضلی در ادامه دیگر ابعاد روش ریاضی دکارت را توصیف کرد و گفت: دکارت در انتهای دسته دوم اعتراضات میکوشد به شیوه ریاضی یعنی تعریف کردن مبادی، بیان اصول موضوعه، ارائه قضایا و به دست دادن برهان برای آنها، تمام فلسفه خود را به این شیوه بیان کند.
وی سپس با بیان عمل دکارت در ارائه کتابش به صاحبنظران و بحث در مورد انتقادهای ایشان گفت: اگر فیلسوفان ما نیز این کار ارزشمند را در م کردند، اکنون مجموعهای مفصل و کارآمدتر از آثار فیلسوفان اسلامی چون ابن سینا و ملاصدرا داشتیم که به زبان خودشان فلسفه خود را تشریح میکنند و میراث فلسفی ما چندین برابر آنچه هست و به شکلی پالودهتر میبود.
وی در ادامه در مورد ضرورت بازنگری در میراث فلسفه اسلامی گفت: چهار قرن است که فلسفه اسلامی از نظر تولید کردن یک نظام فلسفی جدید دچار رکود بوده است که یکی از دلایل آن بازنگری نکردن در اصول است، درحالی که در غرب این بازنگری به شیوهای دائمی هست. یک دلیل این عدم بازنگری عدم احساس نیاز و عدم ضرورت بازنگری بوده است. به گونهای که ما نه در مرحله مسئلهسازی و نه در مرحله پاسخ احساس نیاز نمی کنیم.
دکتر افضلی گفت: یکی از کارهایی که باید صورت بگیرد، طرح مسئله فیلسوفان غربی از منظر فیلسوفان اسلامی است. بدین منظور باید سؤالهای جدیدی را که در فلسفه های غربی طرح شده از فیلسوفان مسلمان پرسید. مسئله دیگر این است که باید در همان مسائل سنتی نیز تجدید نظر کنیم.
وی گفت: یک دلیل اینکه تجدید نظر نمیکنیم، عدم خودباوری است، یعنی یکی از دلایل رکود فلسفه به معنای فقدان نظام فکری در تمدن اسلامی بعد از ملاصدرا همین فقدان خودباوری است.
وی در پایان مسئله تقدس بخشی به مسائل فلسفی و آمیختن آنها با مباحث وحیانی را از مهمترین آسیبهای رشد فلسفه اسلامی خواند و ضمن تأکید بر تفکیک مسائل مرتبط با طبیعیات قدیم گفت: باید از دکارت تعریف دقیق مفاهیم فلسفی را بیاموزیم، این خلط مفاهیم منشای اشتباههای فراوانی در فلسفه میشود.
نظر شما