دکتر فرهنگ ارشاد استاد علوم اجتماعی دانشگاه شهید چمران در گفتگو با خبرنگار مهر درباره نگاه جان فورن به انقلاب گفت: جان فورن از نظر مکاتب جامعهشناسی به مکتب ساختارگرایی پایبند است و انقلاب را هم بر این اساس تحلیل میکند. اما نکته اساسی نزد او مسئله فرهنگ است. او فرهنگ را به عنوان عنصری دیگر در نظر میگیرد و معتقد است در کشوری میتواند انقلاب شکل گیرد که در آن فرهنگ مقاومت شکل گرفته باشد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا این فرهنگ سیاسی میتواند به ایدئولوژی تبدیل شود گفت : این مسئله جای بحث دارد، چون افرادی مثل فوکویاما و یا هانتینگتون میخواهند از اهمیت ایدئولوژی بکاهند اما وی اساساً معتقد است دوره انقلاب به سر نیامده، بلکه هر گاه این شرایط تحقق یافت، ممکن است انقلاب به وجود آید، یعنی معتقد است انقلاب پشت دروازه بعضی از کشورها خوابیده است.
وی افزود : بنابراین آن چیزی که فوکویاما تحت عنوان به سر آمدن دوره ایدئولوژیها به آن معتقد است، جان فورن تقریباً موضعی در مقابل آن دارد. اشاره میکنم که از یکسو سخن آنها به نوعی ایدئولوژی است و از سوی دیگر طبق چیزی که جان فورن معتقد است، ایدئولوژیها در داخل و دل فرهنگ به وجود میآیند.
دکتر ارشاد درباره تعریف جان فورن از انقلاب گقت : او تعریف روشن و مرزداری از انقلاب ارائه نداده است، زیرا اگر تعریف روشنی از واژه انقلاب به دست میداد این تعریف باعث جلوگیری از شمول برخی جریانهایی میشد که در آن جهان روی داده ولی شاید نتوان آن را انقلاب نامید. اما در هر صورت تحقیر بنیادی، رادیکال در جنبههای مختلف اجتماعی خواه ناخواه در عناصر فرهنگی، اقتصادی و بین المللی در ایجاد و شکلگیری انقلاب مؤثر هستند. او اشاره میکند که انقلاب و از جمله تعریف آن در معرض تغییر و تحول است.
دکتر ارشاد در ادامه به نقش نخبگان در شکلگیری انقلاب و تداوم آن اشاره کرد و گفت: در اینکه نخبگان فکری یا سیاسی نقش تعیینکنندهای در تحریک و جهتدهی به انقلاب دارند، تردیدی وجود ندارد. منتها فرد نخبه همواره بهمنزله عدد یک بوده است. در حالی که تودههای مردم عدد صفر هستند. یعنی همیشه از کنار هم قرار گرفتن این دو عدد، اعداد بزرگتری ایجاد میشود. البته لزوم این پیدایش اعداد بزرگتر این است که عملهای دو عدد بتوانند در کنار هم قرار گیرند. اتفاقاً تصمیمی را که سیستم قبلی به صورتی آگاهانه مد نظر خود داشت، این بود که مانع به هم رسیدن یکها و صفرها شود.
وی افزود: بنابراین اگر نخبگان بتوانند با عامه مردم گره خورند، میتوانند عامل شکلگیری جریانهای مؤثری باشند. پس من در مورد نقش تعیینکننده نخبگان تردیدی ندارم. اما امر عظیمی مثل انقلاب نمیتواند تک عاملی باشد. بنابراین، نخبگان در سهم خود فقط میتوانند یکی از حلقههای علت باشند، که این حلقه نیز خواه ناخواه تحت تأثیر سایر حلقهها قرار دارد.
دکتر ارشاد در بخش دیگر این گفتگو با تشریح این نکته که اساساً تحلیل انقلاب یک تحلیل جامعهشناختی است گفت : افراد تحلیلگر انقلاب را به عنوان یک مقوله کلی و کلان میبینند. بنابراین، اگر به انقلاب به این صورت نگاه شود، میتواند الگوهای مختلفی داشته باشد. یعنی دارای جنبههای ایدئولوژیک یا اقتصادی و غیره باشد. منتها باید دید که کدام جنبه دارای سنگینی بیشتری بوده است. البته تحلیل مقوله انقلاب کار بسیار پیچیدهای است.
این استاد جامعهشناسی تصریح کرد : به قول جان فورن ما اول کار هستیم و دیگران باید این راه را ادامه دهند. یعنی، این یک تحلیل کامل از انقلاب نیست و جای کار بسیاری را میطلبد. بنابراین برای جلوگیری از لغزش نیاز به تحقیقات خیلی گستردهای است.
دکتر ارشاد درباره تحقیقات در باب انقلابها نیز گفت : ما نمیتوانیم انقلاب را بدون در نظر گرفتن پیشینه تاریخی آن یک جریان علمی و جامعه شناختی فرض کنیم. چون فکر میکنم جامعه شناسی بدون تاریخ نمیتواند حرف علمی برای گفتن داشته باشد بنابراین، باید از مطالعه تاریخ توأم با استدلال علمی کار را آغاز کنیم. چون امروزه به طور حتم دیگر به تاریخ به عنوان یک داستان یا متن وقایعنگاری توجه نمیشود بلکه به تاریخ امروزه به عنوان یک بحث استدلالی و بر اساس چارچوب تئوریک نگاه میشود.
وی افزود : در پاسخ به این سؤال که از کجا باید شروع کنیم گفت : باید بگویم از مطالعه جامعه خود، کار باید آغاز شود. یعنی، ما احتیاج به یک علم نویی داریم که با آن بتوانیم مشکلات جامعه ایران را تبیین کنیم. البته منظور این نیست که علم جامعهشناسی که به تبیین مسائل ایران میپردازد با آن علم جامعهشناسی که مثلاً به تبیین مسائل تانزانیا یا سوئیس می پردازد، متفاوت است. چون اصول و مبانی یکی هستند و فقط شیوه استدلال و مصادیق فرق دارند. بنابراین برای شروع کار ابتدا باید به بررسی تاریخ کشور خود بپردازیم.
نظر شما