به گزارش خبرنگار مهر، نشست بررسی "خیال و متخیله در نزد فارابی" عصر دیروز شنبه 20 بهمن ماه با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، استاد فلسفه هنر و عضو هیئت علمی فرهنگستان هنر، در مرکز هنر پژوهی نقش جهان برگزار شد.
بلخاری در آغاز سخن با اشاره به این نکته که خیال و متخیله در نزد فارابی نیاز به چند مقدمه است گفت : نخست باید خیال و مخیله در عرصه اندیشه علم فلسفه بحث شود و سپس خیال در تمدن اسلامی را در دو ساحت کیهان شناسی و همچنین معرفت شناختی بررسی شود.
وی همچنین به تاریخچه خیال نزد فارابی اشاره کرد که به دو دسته منبع "قرآن و احادیث"، "تاریخ فلسفه" نیاز است.
بلخاری معتقد است که بعد از کندی با حضور فارابی است که بحث خیال وارد فلسفه اسلامی می شود. فارابی در فصل نوزدهم و بیستم از کتاب « آرای اهل مدینه فاضله» قوای نفس را مورد بحث قرار می دهد. او تقسیم بندی جدیدی از قوای نفس ارائه می دهد و می گوید یک دسته قوای مدرکه داریم و دیگر قوای محرکه. قوای مدرکه را به پنج دسته تقسیم می کند. قوای حساسه، حس مشترک، متخیله، حافظه یا ذاکره، و ناطقه.
وی افزود: به اعتقاد فارابی متخیله که یکی از قوای مدرکه است می تواند مشاهدات حواس را حتی بعد از غیبت آنها در خود حفظ نموده و همچنین برخی از محسوسات را با برخی دیگر ترکیب و برخی دیگر را با برخی تفصیل کند. پس متخیله سه کار انجام می دهد. اول از محسوسات تصویر برمی دارد. دوم آنها را ترکیب می کند و سوم آنها را از هم جدا می کند.
بلخاری همچنین بر این نکته تاکید کرد که فارابی چون ارسطو می گوید که دو جهان داریم: اول جهان فوق القمر و دوم جهان تحت القمر. نزد ارسطو جهان افلاک تودرتو است. از نگاه او 55 فلک داریم که هر فلکی عقل و نفسی دارد. فارابی این را از ارسطو پذیرفته اما در 10 فلک خلاصه کرده است.
عضو هیئت علمی فرهنگستان هنر بر این نکته اشاره داشت که در جهان ماده سه چیز هست: نفس، صورت، ماده، که مجسمات هستند. مخیله تا قبل از فارابی تا زیر عقل دهم نیز می رود و مخیله نمی تواند بالاتر از آن رود، اما فارابی می گوید که قوه متخیله به عنوان قوه ای از قوای نفس قادر است از مرز فصل این دنیا و آن دنیا بگذرد و از این برزخ رد شود و صور عقلها را بگیرد و حتی تا خدا پیش رود تا صور را بگیرد.
وی افزود: به این صورت می توان نبوت را ثابت کرد. در تمدن ما چیزهایی است که در بحث صور و خیالات آمده و در جهت اثبات نبوت است. عالم مثال قرار نیست که منبع و منشأ صور خیالی را طرح کند بلکه هدف کلامی است. قوه متخیله هنگامی قادر است آن صور آسمانی را درک کند که در بند نفسانیات و شهوات نباشد لذا سهروردی در پایان شروط لازم برای قوه متخیله گفت که در جهت رسیدن به درک متخیله باید شهود کنید.
بلخاری افزود: فارابی می گوید قوه متخیله می تواند از عالم بالا یک سری صور از صور مجردات را بگیرد و حتی قادر است آن را ببیند. این صور به مخیله آمده بعد وارد حس مشترک می شوند و بعد نوری از حس مشترک ایجاد می شود که فیزیکی است و کاملا بصری به چشم می آیند. پس در واقع فارابی نه از تخیل صور که از رؤیت بصری آنها سخن می گوید.
وی در پایان اظهار داشت: فارابی با این شرح و توصیف که در گذشته سابقه ندارد به نتیجه حیرت انگیزی از کارکرد تخیل و متخیله می رسد، یعنی رؤیت صوری در نهایت جمال و کمال. ما مسامحتا می گوییم هنر و معماری اسلامی از این صور بهره برده است. از دیدگاه فارابی قوه متخیله فقط صور عالم تحت القمر را ادراک نمی کند، بلکه صورت عقول را و همچنین حتی سبب اول را، چرا که تمام عالم صوری است که از خود خدا صادر شده است.
نظر شما