به گزارش خبرنگار مهر، برگزیده شدن رضا ناجی به عنوان بهترین بازیگر پنجاه و هشتمین دوره جشنواره برلین، از وجوه مختلف برای سینمای ایران خجسته است. در واقع رهاورد ناجی برای سینمای ایران چیزی فراتر از خرس نقرهای است، ما به ازا رویایی دور و محال که شاید محقق شدنش نیاز به باوری محکم داشت.
وقتی این باور شخصی را یک بازیگر بیادعا (که البته بسیاری دوست دارند او را در جایگاه یک "نابازیگر" نگاه دارند) به عینیتی در سطح جهان بدل میکند، به نظر میآید باید در نگاه خود نسبت به رویا و باور تجدید نظر کنیم. آنتوان چخوف می گوید: "از میان کسانی که برای دعای باران به تپهها میروند، تنها آنان که با خود چتری میبرند به کار خود ایمان دارند."
رضا ناجی مصداق این باورپروری است، از همان هنگام که کت شلوار و کراواتهای جورواجور خود را برای حضور در جشنواره برلین همراه برد و ... از همان هنگام که برای باورپذیری مخاطب هر نقشی را که بازی و به عینه تجربه کرد. ناجی رویای خود و رویای به خواب رفته بسیاری را بیدار کرد و این برای سینمای ایران که حال و روزش چندان خوش نیست موهبت است.
مجید مجیدی این بازیگر آذری را با فیلم "بچههای آسمان" به سینمای ایران معرفی کرد و بعدها در فیلم "باران" او را در نقش یک معمار قرار داد. آذری زبان بودن ناجی و به نوعی غریزی عمل کردن او برای نزدیک شدن به نقش از ویژگی های مخصوص به خود به این بازیگر است که توانست کاراکتر اصلی او را در فیلم های دیگر کارگردانان هم مخصوص به خود کند.
نقش پستچی یا فرشته مرگ در فیلم "باغهای کندلوس" ایرج کریمی، خیاط در فیلم "باد در علفزار میپیچد" و نهایتاً کریم کارگر مزرعه شترمرغ در "آواز گنجشک ها". ناجی از همان ابتدا وقتی مورد پرسش برای چگونگی نزدیک شدن به نقشهایی که ایفا کرده قرار میگرفت، ساده و البته صادقانه پاسخ میداد که برای بازی در هر نقش آن را تجربه میکند و از معدود حرفهها و مهارتهایی که انجام نداده خلبانی است!
این هم یک روش برای تجربه یک شخصیت خاص یا عام است که شاید از نظر کسانی که امروز علم بازیگری را در صدر همه چیز قرار میدهند، رد شده باشد. ولی ناجی با همین کاراکتر و با همین باور شخصی توانست مسیری رو به رشد را طی کند و با بازی در نقش کاراکتر محوری "آواز گنجشکها" تحقق این باور را در معرض دید همگان قرار دهد. او برای سینمای ایران موفقیتی را به ارمغان آورد که در این ابعاد و با این اعتبار نمونه ندارد.
نقل است از مجیدی در گفتگویی که درباره فیلم "باران" با امید روحانی انجام داده که اصرار ناجی برای خواندن فیلمنامه و نقشی که باید ایفا میکرده، کار دستش داده و مهمترین اصل مجیدی را خدشهدار کرده است. روش خاص این فیلمساز این است که فیلمنامه را به بازیگران خود نمیدهد تا از سرانجام کار مطلع نباشند و طبعاً بکر بودن لحظه قرار گرفتن در موقعیت طراحی شده را برای ثبت در فیلم خود نگه می دارد.
اما رضا ناجی توانسته از راهی خاص به فیلمنامه دست پیدا کند و به کنجکاوی خود پاسخ دهد. مجیدی هم از او خواسته از ادامه ماجرا چیزی به حسین عابدینی (بازیگر نقش لطیف) نگوید و ماجرا ختم به خیر شده است. وقتی این خاطره دور را به اظهار نظرات جدید ناجی در نشست مطبوعاتی فیلم "آواز گنجشکها" در برلین پیوند میدهیم، به نظر میآید این علاقه به دانستن فیلمنامه در او ریشهای عمیق دارد.
ناجی در این جلسه درباره چگونگی نزدیک شدن به نقشهایش گفته که مهمترین وجه برای او فیلمنامه است و وقتی آن را میخواند دیگر خودش نیست بلکه شخصیت درون قصه است. این تعبیر ساده و اولیه میتواند به نوعی روش شخصی او را در بازیگری مشخص کند که همان حل شدن در نقش با همه ابعادش است؛ از تجربه کردن نقش و ویژگیهای آن تا...
رضا ناجی در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر هم در بخش سینمای ایران نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد بود ولی جای خود را به بازیگری دیگر داد تا با برگزیده شدن او در جشنواره فیلم برلین، یک بار دیگر ارزشهای داشتههایمان را دیگران کشف کنند و از این کشف به خود ببالند.
از همین حالا کسانی که برای "آواز گنجشکها" شمشیر را از رو بسته بودند و سعی میکردند با چشم بستن بر موفقیت مجیدی در کارگردانی تنها امتیاز فیلم را بازی ناجی بدانند؛ در حال تیز کردن قلمها برای انتقاد از برگزیده شدن یک "نابازیگر" در جشنواره برلین هستند.
اما ای کاش ورای همه این موج سازی و موج سواری و حاشیهها، ذهن خود را به چیزی خارج از دنیای فیلم نمیسپردند و آن وقت میدیدند ناجی و مجیدی و "آواز گنجشکها" برای سینمای ایران چه موهبتی را به ارمغان آوردهاند.
نظر شما